کتاب «برخورد تمدن‌ها سر آسانسوری در پیاتزا ویتوریو» [Scontro di civiltà per un ascensore a piazza Vittorio] نوشته عماره لخوص [Amara Lakhous] با ترجمه شروین جوانبخت از سوی نشر خوب به کتاب‌فروشی‌ها رسید.

برخورد تمدن‌ها سر آسانسوری در پیاتزا ویتوریو» [Scontro di civiltà per un ascensore a piazza Vittorio]  عماره لخوص [Amara Lakhous]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، عماره لخوص در رمان «بَرخورد تَمدن‌ها سر آنسانسوری در پیاتزا ویتوریو» از آدم‌های یک آپارتمان در رم می‌گوید که اغلب مهاجر هستند. و در ادامه داستان با پیدا شدن یک جنازه در آسانسور آپارتمان هیجان‌انگیز می‌شود.

این کتاب که نخستین‌بار در سال 2006 منتشر شده است، به تازگی با ترجمه‌ای از شروین جوانبخت و در بخش ادبیات جهانِ نشر خوب به چاپ رسید.

در توضیح ناشر آمده که با قتل یکی از مستأجران در آسانسور ساختمان، تعادل­ شکننده محیط بر هم می­‌خورد. به این ترتیب در طول بازجویی­ شدن همسایگان فرد قربانی توسط پلیس، به خوانندگان کتاب، فرصت چرخ­ زدن در رنگارنگ‌­ترین محله رم معاصر داده می‌شود. هر شخصیت با زبان خودش مدارک مورد نیاز پلیس را ارائه می­‌دهد و از این طریق داستان‌هایی متنوع درباره هویت نژادی و اضطراب­‌های زندگی حاشیه‌­نشینی تعریف می‌شوند؛ هر چند که جامعه رنگارنگ پیاتزا ویتوریو با خودش وجوه طنز فرهنگ ترکیبی ایتالیایی را نیز دارد.

در پشت جلد کتاب می‌خوانیم:
«در پس این کمدی تلخ و شیرین، حقیقتی از اجتماع نهفته است که اغلب نادیده می‌گیریم و تحلیلی مردم‌شناختی که سطر به سطرش خواننده را به حیرت وامی‌دارد.»

کتاب «بَرخورد تَمدن‌ها سر آسانسوری در پیاتزا ویتوریو» نوشته عماره لخوص، در 132 صفحه، به قیمت 39 هزار تومان، در قطع رقعی، جلد شومیز، با ترجمه شروین جوانبخت و از سوی نشر خوب منتشر شد.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...