کتاب «رودهای نورانی» نام کتاب جدید حسین طالبی(موج) از دیپلمات‎های ایرانی است که به تازگی از سوی انتشارات «مهر راوش»منتشر شده است. به اعتقاد نویسنده، عصری که بشر با ایما و اشاره مقصود خود را بیان می‌کرد عصر جهل بود و خرافات و کلام آغاز سخن بود و آغاز اندیشیدن، باری اولین کلام سخن خدا با انسان بود آنگاه که گفت ‌ای آدم تو و حوا مرتکب خبطی گردیدید که مجازات آن هبوط بر روی زمین خاکی است، باشد که رستگار شوید. شاید با روایت فیلم منحصر بفرد «برلین زیر بال فرشتگان» آنها فرشتگانی بودند که با عشق به یکدیگر پایشان بر روی زمین باز شد و زمین مأمنی گردید برای بالیدن نسل عشاقی همچون لیلی و مجنون، ویس و رامین و خسرو شیرین و... که در کلام شاعران پارسی‌گوی نیز جاری و ساری گردید.

رودهای نورانی» نام کتاب جدید حسین طالبی(موج)

آنگاه آدم بر روی زمین کلام را به نسل خویش آموخت و بعدها کلام خداوند با موسی کلیم‌الله و عیسی روح‌الله و محمد رسول‌الله ادامه یافت و نقشی بر ضمیر ناخود‌آگاه مردم شد. کلامی که با خدا آغاز شد ‌ادامه یافت و قرآن، انجیل و‌ تورات شد و کردگار به «قلم» قسم خورد و به آنچه می‌نویسد و ما تقدس نوشتن را با نام خدا و کلام او درمی‌یابیم‌. انسان پی به اهمیت کلام ‌برد و سخن گفتن را آغاز نمود و کلام اندیشه، شعر، سرود و ترانه شد و ادبیات علمی و فرهنگی رشد و نمو یافت. انسان پرسیدن را آغاز کرده و به یافتن پاسخ‌هایی برای شگفتی‌های خویش مشغول شد.

در همه سلول‌های خاکستری ذهن فرسوده ما پروردگار زنده بوده و هست. سلول‌هایی که می‌میرند و دیگر بازگشتی نداشته و احیا نمی‌شوند، اما همچنان بدن ما آرامستان آنان است. فکر و ذهن‌مان دارای سلول‌هایی است که زمانی ما را به یاد ایام کودکی و جوانی خویش می‌اندازند. اشعار و ترانه‌ها یادآور بهترین دوران زندگی ما هستند. در وادی شعر، قلم زدن در کشوری که شعرای نامداری چون حافظ، سعدی، فردوسی، عطار، مولوی و از معاصرین شهریار، پروین اعتصامی، هوشنگ ابتهاج، معیری؛ و در عرصه اشعار نو و سپید افرادی چون نیمایوشیج، سهراب سپهری، شاملو و فروغ را به جهانیان معرفی کرده است جگر و زهره شیر می‌طلبد اما از آنجا که جگر شیر نداری سفر عشق مرو، عشق به ادبیات ایرانی که میهنم را سرآمد فرهنگ و هنر در میان دیگر دول جهان کرده است مرا وادار کرد تا برای ثبت در تاریخ، اشعاری را که در قالب‎های شعری کهن، نو و سپید سروده‌ام به زیور طبع آراسته نمایم.

شاعر خود اعتقاد دارد اشعار کهن، نو و سپید ایران سرچشمه‌های یک رود زاینده و پرثمره و زایا هستند که به سه شاخه جاری و نورانی توصیف می‌گردند به‎همین دلیل با وام گرفتن از این موضوع عنوان کتاب «رودهای نورانی» انتخاب می‎کند زیرا که رود دراین مفهوم به سه معنای متفاوت می‌تواند تفسیر شود. رودی که سرچشمه آب زلال و زایندگی و جاری شدن شعر را به تصویر می‌کشد و رود دیگر به‎معنای فرزند است که ترکیبی متجانس را برای نام کتاب عرضه می‌دارد. زیرا از یکسو رود نمایانگر اشعار سبک‎های شعری کلاسیک، نوین و سپید ادبیات غنی ایران است و از سوی دیگر این اشعار به مانند فرزندانی هستند که از این سه سبک الهام گرفته‌اند.معنای سوم رود نیز نوا و ساز است که موزونی شعر را برای مخاطبین عرضه می‎کند. وجود نویسنده این کتاب در تمام دمان، لبریز عاطفه و غم‎خواری برای آدم و آن دیگر پدیده‎ها و حاضران است.

طالبی دغدغه انسان و زیست بی‎رنج و برخوردار او را دارد، پیش از نهادن نان در دهان خوب می‎نگرد تا آدم و پرنده‎ای را بیابد و مگر نان پاره بدو قسمت کند یا بگذارد و بگذرد. طالبی براستی کاتب نیست و شاعر است و با زخم و آستانه انسان و زمین میانه دارد. آفتاب سوزان را بر تن خویش هموار می‎کند تا تکیه بر درخت برای طمع سایه‌بانی، مبادا تن بیدی ولو مجنون را بلرزاند که شاعر خود مجنون تمامی لیالی عالم است. شاعر این کتاب موجی است که از فرط افتادگی تا بیابان دل‎های تاولین و لب‎های ترکیده خود را رسانیده مگر آدمیان را بگوید می‎توان موج بود و نآسوده، اما سربه زیر و لبریز و بی لاف و گزاف خبر از وسعت اقیانوس وجود هستی بیاورد، شاعر اینجا قاصد خوش خبر اما زخم بر دل است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...