نشست نقد کتاب «عاطفهگرایی و عقلگرایی در مراسم مذهبی» برگزار شد.
با حضور علیرضا قبادی، نویسنده اثر، که دکترای جامعهشناسی دارد و در مؤسسه تحقیقات و مطالعات اجتماعی دانشگاه تهران فعالیت میکند و محمدرضا پویافر، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم انتظامی امین و پژوهشگر خلاق حوزه جامعهشناسی نشستی نقد کتاب «عاطفهگرایی و عقلگرایی در مراسم مذهبی» برگزار شد:
ایکنا ــ آقای قبادی هدف و مسئله(problem) شما برای انجام این پژوهش و تألیف کتاب «عاطفهگرایی و عقلگرایی در مراسم مذهبی» چه بود؟
قبادی: ضمن عرض تسلیت به مناسبت ایام عزاداری سالار شهیدان و تشکر از برگزاری این نشست، معتقدم آئینها و مراسم دینی در کشورمان در معرض سه پرسش اساسی قرار دارند: اول، اینها چرا و چگونه به وجود آمدند؟ یعنی چه شرایط سیاسی و اجتماعی باعث به وجود آمدن این آئینهای عزاداری شد؟ دوم، اگر این آئینها یک روزی شکل گرفتند، چرا الان باید آنها را احیا کنیم؟ یعنی یک سنتی هزار سال پیش شکل گرفته است اما چرا جامعه با نیروی عقلی فکری خود آن را بازتولید میکند؟ سوم، حال آیا این سنتها را هرجور که برگزار کنیم استفاده بهینه از آنها کردهایم؟
اعتقاد دارم سنتهای ارزشمندی به ما رسیده است اما در برگزاری و احیای آن دچار خبط و خطاهایی میشویم. من در پاسخ به سؤال سوم کتاب را نگاشتم و دغدغهام این بود که بعضی مراسم مذهبی که خودمان هم گاهگاهی در آنها شرکت میکنیم نه تنها اثربخش نیستند بلکه گاهی اثر نامطلوب و متضاد با هدف اصلی مذهب دارند.
سنتها را میتوان به سه دسته تقسیم کرد: سنتهایی که در گذشته اتفاق افتادند و کارکرد آنها هم همان دوران تمام شد، اگر بخواهیم بعضی از این سنخ سنتها را احیا کنیم صرفاً از جهت نوستالژی و مرور است؛ دسته دوم، سنتهاییاند که در گذشته شکل گرفتند اما با بازسازی و احیا، کارکردهای خوبی برای جامعه جدید دارند؛ دسته سوم نیز سنتهایی هستند که دیروز تولید شدهاند، اما مصرفِ فردایی دارند. قرآن کریم یا کلام معصومان از نظر ما دینداران در این سنخ قرار میگیرد. برخی سنتهای جامعه ما مثل آئینهای عزاداری حسینی از دسته دوم و سوم هستند که در گذشته شکل گرفتهاند اما اتفاقاً امروز و فردا کاربرد بیشتری دارند.
ایکنا ــ روش تحقیق شما چطور بود؟
قبادی: پیش از آغاز پژوهش اصلی، ۱۸ مصاحبه از محققان دانشگاهی، صاحبنظران اجتماعی و دینی و برگزارکنندگان مراسم عزاداری، از مرحوم آئینهوند و دکتر سارا شریعتی گرفته تا سعید حدادیان، انجام دادیم و پرسیدیم که آیا از نظر شما روند برگزاری این مراسم مطلوب است و اگر مطلوب نیست، چه آسیبهایی دارد؟
مواردی همچون کاهش بصیرت دینی و افزایش هیجانات مذهبی، گسست مراسم از فلسفه وجودی و بار معنایی و مفهومی خود، رواج برخی انحرافات در مسائل دینی، امکان ایجاد فرقههای جدید، به مخاطره افتادن وجوه خردمندانه و حکیمانه دین، نقشآفرینی عوامالناس و تأثیرگذار نبودن خردمندان و دانایان، تنگ شدن عرصه بر خردورزی دینی، ایجاد مانعی برای پویایی حیات دینی، اقناع نشدن روشنفکران دینی، عدم تولید و عدم توزیع معرفت و دانش دینی، دورشدن جامعه دینی از اندیشه منطقی، نرسیدن پیام دین به مردم و ... از جمله بیست و چند موردی بود که به عنوان آسیب شناسایی کردیم.
بر اساس میزان فراوانی آسیبها در نظرگاه این مصاحبهشوندگان، غلبه احساس بر عقل یا به نوعی غلبه مداحان بر اهل منبر را آسیب اصلی شناسایی کردیم و قرار شد بر این موضوع تحقیق کنیم. با پرسشنامههایی که طراحی و در هیئات توزیع کردیم، حدود ۴۰۰ نفر را در پنج منطقه شمال، جنوب، شرق، غرب و مرکز تهران مورد سؤال قرار دادیم. در این پژوهش سه مراسم گسترده در کشور را مورد بررسی قرار دادیم: فاطمیه که ۴۰ روز در کشور برقرار است، محرم و صفر که دو ماه برقرار است و ماه رمضان که با شهادت مولا علی(ع) گره خورده است. از مردم درباره فدک و اهداف امام حسین(ع) و امام علی(ع) سؤالاتی طرح کردیم اما پاسخهای مردم نشان داد که آگاهی کمی درباره اهداف این رویدادها دارند!
یکی از آسیبهای غلبه احساس بر عقل این است که آگاهی دینی کم میشود، فضای غیررسمی عزاداری از دیرباز قرار بود در کنار مدرسه(مکتب) و خانواده محل توزیع معرفت دینی باشد اما غلبه احساس بر عقل این اجازه را نمیدهد. آسیب دیگر، کاهش آشنایی با اهداف و الگوهای دینی در مراسم مذهبی است. همچنین رفتار دینی الگومدار و مراعات ارزشهای دینی، که ضامن حفظ دینداری از افراط و تفریط است، کاهش پیدا میکند.
این تحقیق سال ۱۳۸۹ بر اساس آسیبشناسی مداحیمحوری برای پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی انجام شد، اما انتشار آن معطل ماند تا اینکه سرانجام دوستان ما در نشر آرما علاقهمند شدند آن را به چاپ برسانند و این کتاب با تغییراتی اندک چاپ شد.
ایکنا ــ آقای پویافر کتاب را چطور ارزیابی میکنید؟
پویافر: از دوستان خبرگزاری ایکنا تشکر میکنم که این گفتوگوی حضوری را ترتیب دادند، چون فرصت آشنایی حضوری و بحث رو در رو درباره یک کتاب با آشنایی و بحثهای مجازی قابل قیاس نیست.
تا آنجایی که خبر دارم، این کتاب، اولین کتابی است که نشر آرما در حوزه مطالعات تجربی کمّی منتشر میکند، معمولاً کتابها در حوزه مطالعات نظری- تاریخی و با رویکرد تجربی کیفی است. برای مثال کتابی که آقای دکتر جبار رحمانی در زمینه هیئتهای عزاداری نوشتند، بیشتر رویکرد تجربی کیفی دارد. این کتاب اولین تجربه در حوزه مطالعات کمّی هیئتهای عزاداری و اثری جدید در مجموعه کتابهای مطالعات فرهنگ شیعی محسوب میشود اما از آنجا که باید نقد را نیز در فضایی علمی مطرح کنیم، نکاتی را به عرض میرسانم.
درباره کلیت طرح مسئله برای من ابهام وجود دارد، اینجا مسئله اصلی مداحمحوری است یا عاطفهگرایی؟ چون جنس سؤالات و فرضیات این است که گویی فقط مداحمحوری را مورد پرسش قرار دادهاید، انگار یک متغیر مستقل روی بقیه متغیرها تأثیر میگذارد، این متغیر مستقل اصلی شما مداحمحوری است، گویی فرض اولیه این بوده که مداحمحوری متناظر با شدت گرفتن عاطفهگرایی است. همین جا سؤال مطرح میشود، آیا اگر مداحمحوری وجود نداشته باشد یا کم شود، لزوماً از شدت عاطفهگرایی هم کم میشود؟ جوابش را نمیدانیم و به نظر من همین «نمیدانیم» میتوانست مورد تحقیق قرار بگیرد. اگر به فرض نقش سخنران در مراسم مذهبی پررنگتر شود یا محور قرار بگیرد، عقلگرایی بر عاطفهگرایی غلبه پیدا میکند؟
ببینید کسی که جلد کتاب را میبیند، دنبال این جواب در کتاب میگردد که ما در دو، سه دهه اخیر چه میزان در جهت عقلگرایی یا عاطفهگرایی پیش رفتهایم؟ ولی وقتی وارد مطالب میشویم میبینیم که اتکا روی مداحمحوری است، گویی فرض و مبنا بر این است که مداحمحوری عامل تشدید عاطفهگرایی در مراسم مذهبی است، در حالی که منِ نوعی به عنوان جامعهشناس در این فرض تردید دارم و معتقدم تا زمانی که داده تجربی نداشته باشم و درباره آن پژوهش نکنم، نمیتوانم نظر قطعی بدهم.
از این که بگذریم، شما مداحمحوری را با متغیرها و قبل از اینکه به متغیر تبدیل شوند، با مفاهیمی مرتبط کردهاید مثل آشنایی با اهداف الگوهای دینی، میزان کنش عاطفی، ترویج عقاید انحرافی، رفتار الگویی دینیمدار کنشگران و مراعات ارزشهای دینی، مبنای این شش متغیر چه بوده است و چرا متغیرهایی دیگر استفاده نشدهاند؟ اساساً چه داده تجربی وجود دارد که نشان دهد مداحمحوری با متغیری مثل مراعات ارزشهای دینی مرتبط است؟ به نظر میرسد این فرضیات از نظریههای پشتیبان منقطع است به همین دلیل درباره کلیت اثر کمی ابهام دارم.
همچنین بخشی از نتیجهگیریهای پایان کتاب، علاوه بر نتایج پیمایش، بر مصاحبههای مقدماتی نیز تکیه دارد. من متوجه نشدم که با چه روش و تکنیکی آن دادههای کیفی اولیه با نتایج پیمایش تلفیق شدهاند، همان طور که میدانید و ما خدمت شما درس پس میدهیم، تلفیق یافتههای کمّی و کیفی در وهله اول مثل حل کردن جیوه در آب است، امکانپذیر نیست، مگر اینکه در طول هم باشند یعنی از کار کیفی نتیجهای گرفته باشیم، به خدمت تست کردن کار کمّی دربیاوریم و برعکس. لذا من تکنیکی را نمیشناسم که بتوانیم یافتههای کیفی را با کمّی ترکیب کنیم. چون آن یکی از جنس اعداد و ضرایب است و این یکی از جنس واژهها و کدهای مفهومی. دوباره تأکید میکنم که طرح مسئله ارزشمندی انجام شده اما احتمالاً اتمسفر اجرای این طرح طوری بوده که ناچار به این سمت رفته است. شاید هم اصلاً موضوع، آسیبشناسی مداحیمحوری بوده و هنگامه که به سمت کتاب شدن رفته، چنین عنوانی پیدا کرده است. اگر چنین باشد بخشی از ابهامات برطرف میشود.
ایکنا ــ آقای قبادی پاسخ بخش اول را از زبان شما میشنویم.
قبادی: از دقت نظر ناقد محترم تشکر میکنم، نکاتی که بیان میشود میتواند در آثار بعدی به ما کمک کند، این کار کاری است که سال ۸۹ با عنوان دیگری انجام شد، برای انتشار عنوانی را انتخاب کردند که مورد رضایت ما نبود ولی به هر حال تسلیم دوستان شدیم. یک نکتهای هست، در منظومه ذهنی کشورمان که در هر هیئت یک مداح و یک سخنران وجود دارد، میتوان یکی را نماد شور و عاطفهگرایی و دیگری را نماد عناصر بینشی و معرفتی فرض کنیم. البته گاهی ممکن است به علت محتوایی که سخنران انتخاب میکند این فرض کاملاً برعکس شود. لذا در پرسشنامه خود از محتوای سخنرانی سخنران و میزان زمان آن و از تعداد مداح و مفاد مداحی آنان سؤال پرسیدهایم.
نکته دومی که درباره میزان رابطه مداحمحوری و عاطفهگرایی با این متغیرها پرسیدید، ببینید من به عنوان یک مشاهدهگر که تجربه شخصی داشتهام، همواره یکی از دغدغههایم این بوده است که واعظ یا مداح گاهی مطلبی را بیان میکند که با اصل دین در تناقض است. یعنی مراسمی که قرار است ما را با معرفت دینی آشنا کند، ناگهان خلاف دین را ترویج میدهد. لذا این متغیرها را بر اساس تجارب شخصی نوشتیم و به نظر من غیر از اینها هم وجود ندارد. البته ممکن است کسی بگوید فلان متغیر را هم سراغ دارم، استقبال میکنیم و حتماً در کارهای بعد میتوانیم از آن استفاده کنیم. بالاخره اصل تحقیق برای سال ۸۹ بوده و در طی ۱۰ سال اخیر حتماً روشهای تحقیق، بهروزتر و علمیتر شده است، حتی تجارب شخصی هم شاید کمی تغییر کرده باشد. عنوان هم گرچه تأکید کردم که بهتر بود این نباشد، اما همین هم که هست نمیتوانیم بگوییم با مسئله اصلی کتاب در تعارض است.
پویافر: وقتی شما عنوان کتاب را چیزی میگذارید و محتوا چیز دیگری است، خود به خود به شکل پیشفرض به مخاطب منتقل میشود که مداحمحوری تقویتکننده عاطفهگرایی است. آن وقت خیلی مناقشه نظری برای مخاطبی خاص مثل من ایجاد میکند. دوستانمان در مجموعه سرو، با همه دوستی و برادریای که بینمان وجود دارد، به نظر میرسد چون کارهای قبلیشان در حوزه مطالعات نظری-تاریخی و انسانشناسی بوده، شاید مقداری ناخودآگاه از این قضیه غفلت شده است. من پیشنهاد میکنم اگر صلاح دانسته شد، این ملاحظه برای چاپهای بعدی در نظر گرفته شود. کتابهایی از این جنس، خوشبختانه یا متأسفانه خوانندگانی غیردانشگاهی هم دارد یعنی کسانی که دغدغه دین دارند و این کتابها را میخوانند. قلم زدن در این حوزه مثل بندبازی است و باید خیلی مواظب باشیم.
قبادی: حضرتعالی این عنوان را با توضیحی که من دادم، مغایر میبینید؟
پویافر: شما پیشفرضی را مطرح کردهاید، ممکن است کسی اساس این پیشفرض را زیرسؤال ببرد و بگوید در هیئت ما روحانیمحوری وجود دارد و عاطفهگرایی آن بیشتر از مداح است. آن وقت چه باید بگوییم؟ این محل مناقشه است.
قبادی: مناقشه شما به نظر من، معطوف به این کتاب نیست. با توجه به حضوری که در محافل علمی داشتم، عموماً مداح را نمادی از عاطفهگرایی در مراسم مذهبی میدانستند. سؤال اصلی این نبوده است که عاطفهگرایی دقیقاً چقدر با مداحیمحوری منطبق است، مسئله اصلی این بود که نشان دهیم اگر در هیئت و مراسمی به هر دلیلی میزان عاطفهگرایی زیاد باشد، آسیبهایی پدید میآید و به آن آسیبها اشاره کردهایم.
پویافر: این یک بحث طلبگی-دانشگاهی است که فکر میکنم از حوصله این جلسه خارج باشد اما میتوان در جلسهای مجزا درباره آن صحبت کرد و من هم استفاده میکنم. نکته دیگر این است کسانی به عنوان جامعه آماری در این تحقیق انتخاب شدهاند که شرکتکنندگان در هیئات عزاداری بودهاند، لذا ممکن است تردید و تأمل کرد که آیا این داده را میتوان با پرسش از هیئتیها به دست آورد؟ یعنی علاوه بر اینکه مداحمحوری لزوماً با عاطفهگرایی برابر نیست.
مشکل بعدی این است که به نظرم بررسی میزان مداحمحوری با پرسش از مخاطبان هیئتی باید محل توقف و تأمل باشد، نمیخواهم بگویم چنین کاری صحیح است یا خیر، صرفاً به عنوان یک سؤال مطرح کردم که فکر میکنم ارزش فکرکردن و بحث را دارد، بالاخره آقای قبادی زحمت کشیده و سنگ بنایی را گذاشتهاند که تسهیلکننده آثار بعدی ایشان و دیگر محققان در این زمینه محسوب میشود. لذا برای ارتقای پژوهشها این سؤالات ضروری است.
یک مشکل دیگر نیز این است که از مجموع ۵۰۰ پرسشنامه توزیعشده در این پیمایش، ۳۳۸ پرسشنامه بازگشته است. وقتی برآورد حجم نمونه انجام میشود، عددی که در حجم نمونه به دست میآید، کف است یعنی زیر آن بیفتد دادهها اصلاً اعتبار ندارد. در همین ۳۳۸ داده نیز شاهدیم که از دسترفتگی زیادی وجود دارد، یعنی سؤالشونده به بعضی سؤالات پاسخ نداده است، ببینید گاهی در یک پیمایش مثل پیمایش ارزشها و نگرشها که برای اربعین انجام دادیم، سؤالات حساسیتزایی وجود دارد که پاسخ ندادن به آن خودش معنا دارد، اما در این پیمایش سؤال حساسیتزایی وجود نداشته است که عدم پاسخ به آن معنادار محسوب شود.
همچنین در انتهای کتاب، بخشهایی از آن ۱۸ مصاحبه با شخصیتهای مشهور آورده شده است که به نظر من وزینتر این بود که کامل آورده شوند، البته حتماً عدم کامل آوردن آنها به محدودیت صفحات کتاب مربوط بوده است. این کتاب سنگ بنای خوبی است تا در زمینه هیئتهای عزاداری حرفهای مبتنی بر پژوهش کمّی زده شود و امثال من بتوانیم یاد بگیریم و استفاده کنیم.
قبادی: کتاب دیگری از بنده به نام «بنیانهای نظری در اصلاح و تقویت مراسم دینی در ایران» از سوی نشر کنش، وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی چاپ شده که حاوی متن کامل همه ۱۸ مصاحبه است. در پایان این کتاب «عاطفهگرایی و عقلگرایی در مراسم مذهبی» هم بخشهایی از مصاحبهها را آوردهایم که با موضوع پژوهش مرتبط باشد.
کتاب دیگری هم به نام «اصلاح ساختاری و غنیسازی محتوایی مراسم دینی با تأکید بر توانمندسازی هیئات دینی» به قلم بنده و از سوی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه منتشر شده است که در آنجا بر راهکارها و پیشنهادها تمرکز کردهایم.
ایکنا ــ آیا اساساً مناسک دینی عامه و آئینهای عزاداری که همواره با نوآوری توده مردم همراه بوده است، قابلیت اصلاح دارد؟ افرادی همچون آقای مظاهری متمایل به این هستند که در مناسک دینی عامه، دخالت صورت نگیرد.
قبادی: فکر میکنم این مراسم مثل هر فعالیت دیگر اجتماعی میتواند دستخوش آسیبپذیری یا تقویت و اصلاح باشد، این طور نیست که قابل برنامهریزی نباشند، چون پدیده اجتماعی هستند و تمام پدیدههای اجتماعی قابل اصلاح و بازاندیشی هستند. اتفاقاً در حد وسع خودمان مدلی طراحی و پیشنهاد کردیم که این اصلاح و بازاندیشی را تسهیل میکند. مجموعه حرفهای مطرحشده در هیئت باید موجب احیای باورهای دینی، باعث تقویت حکومت دادگستر و موجب تقویت و احیای واجبات و حدود الهی مذکور در قرآن شود.
البته اگر منظور از عدم دخالت در مناسک عامه که بعضی میگویند، عدم دخالت دولتها باشد، بله ما هم موافقیم که دولتها دخالت نکنند و بگذارند آئینها به خصوص از جنبه مالی، مردمی برگزار شود اما چنین اعتقادی ندارم که این آئینها قابلیت اصلاح و تقویت نداشته باشند.
پویافر: یک نگاه این است که بنیانی غیرقابل تغییر و بسیار متصلب وجود داشته که این بنیان در طول تاریخ به سمت دیگری رفته و منحرف شده است، یک نگاه هم این است که نه بنیان متصلبی وجود نداشته و این مناسک تا حد زیادی حاصل خلاقیت عامه بوده است.
جامعهشناسی میگوید باید تغییرات را در بستر جامعه ببینیم اگر تغییر را در خلأ ببینیم، غیرقابل درک میشود. حالا این اتفاقاتی که در برخی هیئتها از نظر سبک مداحی و پوشش و ... افتاده است، اسمش را انحراف بگذاریم؟ من میخواهم بگویم باید موضعی میانه اتخاذ کنیم، در نگاه آقای مظاهری هم در طی سالهای اخیر تغییراتی به وجود آمده است، اولین باری که سخنان ایشان را شنیدم زمانی بود که ایشان تازه لیسانس گرفته بود و من اتفاقی در نشستی که صحبت میکرد نشسته بودم. دغدغه آقای مظاهری آن زمان به عنوان یک بچههیئتی این بود که چرا قالبهای سنتی هیئت تغییر کرده و مثلاً موسیقی آن پاپ شده است؟ گویی یک دغدغه دیندارانه که «چرا منحرف شده است؟» در میان بود. ایشان به عنوان کنشگر و پژوهشگر، امروز معتقد است این تغییرات در بستر اجتماع، طبیعی است و چرا باید لزوماً در مورد انحراف یا عدم انحراف آن قضاوت کنیم. یک موضع این است. موضع دیگر هم این است که در آن، هیئت، جدا از بستر اجتماعی تحلیل میشود، یعنی بخشی از سنت و میراث گذشتگان به عنوان اصل و مبنا پذیرفته میشود و آنگاه ادعا میشود تمام تغییراتی که نسبت به آن مبنا در هیئت رخ میدهد، انحراف است.
ببینید فرض کنید خانمها الان با رنگ و لعابی به هیئت میروند که مسبوق به سابقه نبوده است، یا اینکه مثلاً اختلاطهایی در دستههای عزاداری دیده میشود که قبلاً سابقه نداشته است، در حالی که باید یادمان باشد دو، سه دهه پیش کمتر خانمی پیدا میشد که در شهرستان، بدون چادر در خیابان تردد کند یا خیلی زشت دانسته میشد که خانم و آقایی مسیری را با هم بروند و برگردند اما الان همه این مسائل تغییر کرده است. آیا وقتی کسی را در شهرستان با پوشش مانتو میبینیم شوکه میشویم؟ قطعاً نه، به عنوان امر عرفی و تغییرات جامعه پذیرفتهایم اما وقتی به بررسی هیئت میرسیم با تعجب و تأسف میگوییم چرا نحوه پوشش برخی حاضران در هیئت و مراسم دینی تفاوت کرده است.
من موضعی میان این دو موضع دارم. معتقدم میتوانیم تعریفی از انحراف داشته باشیم، چون بالاخره بیمبنای بیمبنا نمیتوانیم باشیم. مگر در حوزه جرم و کجروی مبنا نمیگذاریم؟ اگر مبنایی نباشد، جرم هرکس با این توجیه که مبنایی وجود ندارد، قابل توجیه میشود! مثلاً اصول شریعت را که عرف عمومی باور دارند، میتوان مبنا محسوب کرد. همچنین نمیتوان به این بهانه که نباید برای جامعه نسخه پیچید، از سیاستگذاری غافل شویم. هیچ جامعهای بدون سیاستگذاری فرهنگی و اجتماعی به پیشرفت نمیرسد. منِ جامعهشناس میتوانم با تقید به اصول علمی، فکری هم برای سیاستگذاری داشته باشم، اشکالی هم ندارد. در کنار این رویکرد لازم است تغییرات دینداری عامه در بستر تغییرات فرهنگی و اجتماعی کل جامعه درک شود.
[کتاب «عاطفهگرایی و عقلگرایی در مراسم مذهبی» به قلم علیرضا قبادی در 216صفحه و با قیمت 30هزارتومان توسط نشر آرما (کتابهای سرو) منتشر شده است.]