ترجمه رمان «تصرف عدوانی» [Egenmäktigt förfarande - en roman om kärlek] نوشته لنا آندرشون توسط نشر مرکز به چاپ سی‌وپنجم رسید.

تصرف عدوانی» [Egenmäktigt förfarande - en roman om kärlek] نوشته لنا آندرشون

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، چاپ اول این‌کتاب در سال ۹۵ به بازار عرضه شد و حالا نسخه‌های چاپ سی‌وپنجمش به کتابفروشی‌ها آمده‌اند.

لنا آندرشون [Lena Andersson] نویسنده سوئدی متولد سال ۱۹۷۰ است که رمان دیگرش با عنوان «پسر اسوئا» به‌تازگی به‌قلم همین‌مترجم و همین ناشر منتشر شده است.

نسخه اصلی این‌کتاب در سال ۲۰۱۳ چاپ شد و جایزه آگوست معتبرترین جایزه ادبی سوئد را برای نویسنده‌اش به ارمغان آورد. «تصرف عدوانی» همچنین برنده جایزه اسوندسکا داگبلادت شد که توسط روزنامه‌های سوئدی اهدا می‌شود. داستان این‌کتاب درباره سقوط تمام و کمال یک زن در ورطه‌ اغفال و توهم عشق دوطرفه است.

این‌کتاب که ششمین کتاب نویسنده‌اش محسوب می‌شود، داستان درباره عشق مخربی است که تمام روح و هویت یک زن را می‌مکد و مثل تفاله با او کاری می‌کند که تمام اعتماد به نفسش را از دست بدهد و حس کند در مقابل شریک احساسی مشهور و هنرمندش، هیچ‌چیزی برای عرضه و مقابله ندارد.

چاپ سی‌وپنجم این‌کتاب با ۱۷۶ صفحه و قیمت ۲۸ هزار و ۵۰۰ تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...