رمان کوتاه «باخ برای بچه‌ها» [The children's Bach] نوشته هلن گارنر [Helen Garner] با ترجمه طیبه هاشمی منتشر شد.

باخ برای بچه‌ها» [The children's Bach]  هلن گارنر [Helen Garner]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، رمان «باخ برای بچه‌ها» با شمارگان هزار نسخه، ۲۲۲ صفحه و بهای ۹۳ هزار تومان توسط نشر بیدگل راهی بازار نشر شده است.

هلن گارنر متولد ۱۹۴۲ نویسنده استرالیایی است که پس از انتشار اولین رمانش به یکی از مهم‌ترین چهره‌های ادبیات استرالیا تبدیل شد. گارنر در کارنامه نویسندگی‌اش به طیف متنوعی از مضامین نظر داشته است: از داستان‌های جنایی گرفته تا فیلم‌نامه‌نویسی و رمان‌های مدرن درباره روابط انسان‌ها. «باخ برای بچه‌ها» ی او را منتقدان بسیار ستوده و آن را در زمره چهار رمان کوتاه برتر در زبان انگلیسی دانسته‌اند.

در بخشی از این رمان می‌خوانیم:

چیز غریبی است که در شهری به وسعت ملبورن دو نفر که در دوران دانشجویی قدر پنج سال کم‌وبیش مثل خواهر و برادر کنار هم زندگی کرده‌اند، حتی بدون خداحافظی، هرکدام راهش را بکشد و برود طرفی پی زندگی و کاروبارش، بعد هر روز هم بیخ گوش هم بروند و بیایند و باهم رودررو نشوند. هر دو ازدواج کرده و صاحب فرزند شده بودند، در کاری زمین خورده و رفته بودند سراغ کار دیگری… از سوپرمارکت‌ها مواد خوراکی خریده و در پمپ‌بنزین‌ها بنزین زده بودند، اخبار این قتل و آن قتل را در این روزنامه و آن روزنامه خوانده بودند. هر دو در سرمای سر صبح لرزشان گرفته بود و بااین‌حال هیچ‌وقت سر راه هم قرار نگرفته بودند. هجده یا شاید هم بیست سالی گذشته بود! عجیب نیست؟!

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...