ارادت به حقیقت | اعتماد


رمانِ «شب بازی» اثر مجتبی تقوی­ زاد روایتی است پیچیده و رازآلود از زندگی یک قاضی به نام «حامد پناهی» که به­ طور اتفاقی وارد جریانی معمایی سیاسی می‌شود. او که مسوول رسیدگی به پرونده قتل زنی به نام «زهرا پوراشرف» است، به ناگاه متوجه می‌شود که این زن همان کسی است ­که زمانی در زندان بوده و طی قراری، او را از زندان آزاد کرده و در نهایت به صورتِ پنهان، با او ازدواج می‌کند. ناگفته نماند که «حامد پناهی» به خاطر مسائل امنیتی، نام زهرا پوراشرف راکه وابسته به گروه‌های سیاسی بوده است، به «مستانه پورسیدی» تغییر می‌دهد. داستان از هزارتوهای عجیب و در عین­ حال بسیار واقعی برخوردار است.

شب بازی تقوی زاد

«شب بازی» رمانی است از ژانر جنایی سیاسی با شخصیت‌هایی مطرود و وامانده که هیچ ­کدام به یکدیگر وفادار نیستند. بعد از خواندن داستان، هنگامی که صورتک از چهره شخصیت‌ها برداشته می‌شود، انگار تازه با آنها آشنا می‌شویم. «شب بازی» که به ژانر نوآر تعلق دارد، نقش و شخصیت زن را بسیار پررنگ­تر از سایر شخصیت‌ها نشان می‌دهد. نویسنده سعی می‌کند در نقش‌آفرینی زن، به زهرا پوراشرف شخصیتی مضاعف بدهد که بیشتر درونی است. گویی دو زن در داستان وجود دارند که هر دو یکی هستند. زنی­ که ظاهرا عضوی از یک تشکیلات سیاسی است، اما پناهی­ روی هم می‌­ریزد و در نهایت از زندان آزاد می‌شود. بعدها زهرا پوراشرف که همان «مستانه پورسیدی» است به طرز فجیعی به قتل می­‌رسد. در این میان شخصی به نام «ستار حسن ­زاده» که از فعالان سیاسی بوده و به حکم دادگاه به پنج سال حبس محکوم و حالا از زندان آزاد شده و دنبال زن و فرزندش می‌گردد که بعد از حبس او ناپدید شده‌­اند، متهم است که زهرا پوراشرف را به قتل رسانده. شواهد و قرائن نشان می‌دهد که زهرا پوراشرف او را لو داده است و قضات دادگاه ستار حسن‌­زاده را قاتل زهرا می‌­دانند؛ اما قاضی حامد پناهی­ که خود شاهد قتل زهرا پوراشرف بوده است، با دلایل و مستندات پرونده، او را بی­گناه می‌­داند. در این میان، دو همکار دیگر به نام­های «اخوان» و «ستوده» حامد پناهی را زیر نظر دارند و ظاهرا می‌خواهند به او کمک کنند. هر چند پناهی، آنها را قبول ندارد و معتقد است­ که تشریفاتی هستند.

حامد پناهی تنها شخصیت‌ محوری داستان است که خصوصیتی قهرمانانه دارد یا خودش را این‌طور نشان می‌دهد. او از احکامی که طی سالیان صادر کرده، بیمناک است. واگویه­ او در صفحه 106 کتاب موید این معنی است. با این حال ما از ذهنیت او درمی‌­یابیم که چیزی در او فرو ریخته و دارد رنج می‌برد. مستانه یا زهرا که به قتل رسیده، شخصیتی نامعلوم، گم و ناپیدا دارد. ظاهرا واداده­ایی است که سعی می‌کند به هر دستاویزی چنگ بیندازد. حامد پناهی در اواخر داستان متوجه می‌شود که فریب خورده است. فریب زنی ­که پنهانی با او ازدواج کرده است. او سعی می‌کند از حکم اعدام ستار حسن­ زاده شانه خالی­ کند، اما به طریقی توسط اخوان، قاضی همکارش، تهدید به مرگ می‌شود. به این­ ترتیب او از رسالت خویش باز می‌ماند و دوباره به همان آدم سابق بدل می‌شود و حالا که همه­ توهماتش فرو ریخته و به او انگ همکاری با عناصر و گروه‌های معاند را زده ­اند، چاره ­ای جز صدور یک حکم قطعی ندارد.

در رمان «شب بازی» نوعی تاریکی ناشناخته در پس زمینه برخی مکان­های داستان حاکم است که گویی به وهمی بودن فضا می ­افزاید [...]

رمان از نظر صناعت داستان‌نویسی، از لابیرنت ­های پیچیده و در عین­ حال پرتعلیق برخوردار است. بدون اغراق، شاید بتوان گفت «شب بازی» یکی از بهترین رمان‌های چند سال اخیر باشد ­که از نظر ساختاری کامل و از نظر شخصیت‌پردازی بی­ بدیل است. مضمون داستان، به‌رغم پیچیدگی و رازآلود بودن، حسب حال بسیاری از آدم ­های روزگار ماست که ما آنها را نمی­‌شناسیم اما به واسطه این حادثه گویی قد علم می‌کنند و در یاد و خاطرات ما زنده می‌شوند. «شب بازی» از یک دوران رفته با ما سخن می‌گوید. ترجمان بی‌عدالتی‌هایی است­ که رنگ عدالت به خود گرفته‌­اند و به‌زعم فوکو، می‌توان آن را یک نوع «ارادت به حقیقت» دانست. حقیقتی که در وجدان جمعی مردم حضور دارد. زبان و مضمون داستان از چنان وزانتی برخوردارند که گاه یکدیگر را پس می‌­زنند. لحن و فضای کلامی داستان و به تبع آن، ضرباهنگ داستان هارمونی و درهم­‌تنیدگی درخشانی دارد. فضاسازی داستان، به ویژه فضای وهمی شهر رشت و محله «منظریه»، فضای دادگاه، قضات، استخر، فلش‌بک‌های ذهنی راوی، به خوبی در متن نشسته‌­اند که به این رمان 114 صفحه­‌ای دلهره‌­آور انسجام بخشیده و آن را قائم به ذات کرده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...