نشر نی کتاب «سینمای ژاپن؛ از آغاز تا پایان جنگ جهانی دوم» نوشته مشترک قدرت‌اله ذاکری و محمد نقی‌زاده را منتشر کرد.

سینمای ژاپن؛ از آغاز تا پایان جنگ جهانی دوم» نوشته مشترک قدرت‌اله ذاکری و محمد نقی‌زاده

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، کتاب «سینمای ژاپن؛ از آغاز تا پایان جنگ جهانی دوم» در ۳۲۳ صفحه و بهای ۲۰۰ هزار تومان منتشر شده است.

در معرفی این کتاب چنین آمده است:

با موفقیتِ معجزه‌وارِ اصلاحاتِ میجی (زنجیره‌ای از رویدادها بود که به دگرگونی‌های عظیمی در ساختار سیاسی و اجتماعی ژاپن منجر شد) در نیمه قرن نوزدهم، در ژاپن، همه توجهات به سمت اصلاحات اقتصادی و سیاسی معطوف شد و کمتر به فرهنگ و نقش آن توجه شد. به همین خاطر سینمای قبل از جنگ هم مغفول واقع شد، سینمایی که می‌توان شکل‌گیری و توسعه آن را در ژاپن قبل از جنگ معجزه‌ای همچون اصلاحات میجی دانست، هرچند نه آن زمان در سطح بین‌المللی شهرت یافت و نه اکنون چنان که شایسته است به آن پرداخته می‌شود.

حتی بعد از بین‌المللی شدن سینمای این کشور در سال‌های بعد از جنگ جهانی دوم، باز هم نگاه‌ها بیشتر معطوف به همان سینماگران مطرح بعد از جنگ باقی ماند و کمتر به پدیده استثنایی رشد و توسعه سینمای ژاپن در سال‌های آغازین سینما پرداخته شد. در واقع می‌توان گفت بعد از اختراع سینما، ژاپن تنها کشور مستقل غیرغربی بود که سینمای ملی و صنعت سینما داشت.

سینمایی که هرچند از غرب می‌آموخت، اما در نهایت همه چیزش ژاپنی می‌شد و منطبق با سلیقه مردمانش. سینمایی که بعدها خودش بر غرب – هم هالیوود و هم سینمای هنری اروپا – تأثیر گذاشت و برا بسیاری از سینماگران غربی دو چهره ماندگار سینمای ژاپن یعنی آکیرا کوروساوا و یاسوجیرو اوزو منبع الهام بود.

همین مسئله باعث شد تا با تکیه بر بازار داخلی و در رقابتی موفق با نمایش فیلم‌های غربی در بازار داخلی روی پای خود بایستد و بدون هیچ‌گونه وابستگی و حمایت دولتی به صنعتی موفق بدل شود. نویسندگان در این کتاب سینمای ژاپن تا پایان جنگ جهانی دوم بویژه بخش مغفول مانده‌ای که در بالا ذکر شد، پرداخته‌اند.

................ هر روز با کتاب ...............

کسی حق خروج از شهر را ندارد و پاسخ کنجکاوی افراد هم با این جمله که «آن بیرون هیچ چیز نیست» داده می‌شود... اشتیاق او برای تولید و ثروتمند شدن، سیری ناپذیر است و طولی نمی‌کشد که همه درختان جنگل قطع می‌شوند... وجود این گیاه، منافع کارخانه را به خطر می‌اندازد... در این شهر، هیچ عنصر طبیعی وجود ندارد و تمامی درختان و گل‌ها، بادکنک‌هایی پلاستیکی هستند... مهمترین مشکل لاس وگاس کمبود شدید منابع آب است ...
در پانزده سالگی به ازدواج حسین فاطمی درمی‌آید و کمتر از دو سال در میانه‌ی اوج بحران‌ ملی شدن نفت و کودتا با دکتر زندگی می‌کند... می‌خواستند با ایستادن کنار خانم سطوتی، با یک عکس یادگاری؛ خود را در نقش مرحوم فاطمی تصور کرده و راهی و میراث‌دار او بنمایانند... حتی خاطره چندانی هم در میان نیست؛ او حتی دقیق و درست نمی‌دانسته دعوی شویش با شاه بر سر چه بوده... بچه‌ی بازارچه‌ی آب منگل از پا نمی‌نشیند و رسم جوانمردی را از یاد نمی‌برد... نهایتا خانم سطوتی آزاد شده و به لندن باز می‌گردد ...
اباصلت هروی که برخی گمان می‌کنند غلام امام رضا(ع) بوده، فردی دانشمند و صاحب‌نظر بود که 30 سال شاگردی سفیان بن عیینه را در کارنامه دارد... امام مثل اباصلتی را جذب می‌کند... خطبه یک نهج‌البلاغه که خطبه توحیدیه است در دربار مامون توسط امام رضا(ع) ایراد شده؛ شاهدش این است که در متن خطبه اصطلاحاتی به کار رفته که پیش از ترجمه آثار یونانی در زبان عربی وجود نداشت... مامون حدیث و فقه و کلام می‌دانست و به فلسفه علاقه داشت... برخی از برادران امام رضا(ع) نه پیرو امام بودند؛ نه زیدی و نه اسماعیلی ...
شور جوانی در این اثر بیشتر از سایر آثارش وجود دارد و شاید بتوان گفت، آسیب‌شناسی دوران جوانی به معنای کلی کلمه را نیز در آن بشود دید... ابوالمشاغلی حیران از کار جهان، قهرمانی بی‌سروپا و حیف‌نانی لاف‌زن با شهوت بی‌پایانِ سخن‌پردازی... کتابِ زیستن در لحظه و تن‌زدن از آینده‌هایی است که فلاسفه اخلاق و خوشبختی، نسخه‌اش را برای مخاطبان می‌پیچند... مدام از کارگران حرف می‌زنند و استثمارشان از سوی کارفرما، ولی خودشان در طول عمر، کاری جدی نکرده‌اند یا وقتی کارفرما می‌شوند، به کل این اندرزها یادشان می‌رود ...
هرگاه عدالت بر کشوری حکمفرما نشود و عدل و داد جایگزین جور و بیداد نگردد، مردم آن سرزمین دچار حمله و هجوم دشمنان خویش می‌گردند و آنچه نپسندند بر آنان فرو می‌ریزد... توانمندی جز با بزرگمردان صورت نبندد، و بزرگمردان جز به مال فراهم نشوند، و مال جز به آبادانی به دست نیاید، و آبادانی جز با دادگری و تدبیر نیکو پدید نگردد... اگر این پادشاه هست و ظلم او، تا یک سال دیگر هزار خرابه توانم داد... ای پدر گویی که این ملک در خاندان ما تا کی ماند؟ گفت: ای پسر تا بساط عدل گسترده باشیم ...