یعقوب یادعلی نویسنده ایرانی در ۵۱ سالگی در بوستون آمریکا از دنیا رفت.

یعقوب یادعلی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از خبرآنلاین، یعقوب یادعلی (1349-1400)، نویسنده شناخته‌شده و خالق آثار بسیار خوانده شده‌ای چون «آداب بی‌قراری» روز گذشته، سه‌شنبه سوم اسفند بر اثر سکته قلبی، در سن ۵۱ سالگی در بوستون آمریکا درگذشت.

احمد حسن‌زاده، نویسنده، با اعلام این خبر، در صفحه اینستاگرامش چنین نوشت: «این سخت‌ترین کار زندگی‌ام است. این که از تو بخواهند درگذشت نزدیک‌ترین دوستت را اعلام کنی. با دنیایی اندوه و درد، خدمت دوستان و اهالی ادبیات خبر درگذشت یعقوب یادعلی را اعلام می‌کنم. یعقوب عزیز ما، دیروز بر اثر سکته قلبی و در سن ۵۱ سالگی در بوستون آمریکا رخت از جهان بست.»

«آداب بی‌قراری» به‌طور مشترک با رمان «آبی‌تر از گناه»، نوشته محمد حسینی برنده جایزه بهترین رمان اول دوره پنجم جایزه هوشنگ گلشیری شده بود. یعقوب یادعلی متولد نجف‌آباد بود و از جمله دیگر کتاب‌های او می‌توان به «آمرزش زمینی»، «آداب دنیا»، «متغیر منصور»، «حالت‌ها در حیاط» و «احتمال پرسه و شوخی» اشاره کرد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...