به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، نسترن مکارمی؛ نویسنده اصفهانی که پیش از این کتاب‌های «غبار صورتی»، «بن‌بست اردیبهشت» و «شب‌نشینی بعد از مراسم تدفین» را به تألیف رسانده، از چاپ و انتشار رمان جدیدش با عنوان «توتال» خبر داد.

نسترن مکارمی توتال

به گفته مکارمی؛ رمان «توتال» حول محور نفت و طبقه کارگر و در سه فصل روایت می‌شود. فصل اول یک قصه فانتزی و افسانه ساختگی درباره کشف و استخراج نفت است که در سرزمینی خیالی به نام «خنازیر» اتفاق می‌افتد. در این فصل با عنوان «حکایت نهنگ و مایه مقدس» مخاطب با شخصیت اصلی قصه یعنی یوناس، یک انگلیسی شکست‌خورده در زندگی شخصی، آشنا می‌شود که به تدریج به قوی‌ترین مرد خنازیر تبدیل می‌شود. بومیان قبیله «شانگار»، کارگرانی هستند که از طرف شرکت «توتال» برای کشف و استخراج نفت استخدام شده‌اند.

بومیانی که چیزی درباره حق و حقوق انسانی خود نمی‌دانند و مورد بیشترین سواستفاده‌ها قرار می‌گیرند. هر چند این روایت در عین افسانه‌گونگی، چندان هم بی‌شباهت به مابه‌ازای حقیقی و تاریخی خود نیست. در فصل‌های بعدی به تدریج رگه‌های حقیقت در داستان پررنگ‌تر می‌شود و مخاطب شاهد ارجاعات بیشتری به رویدادهای مربوط به نفت و کارگران نفتی خواهد بود که دستمایه داستان قرار گرفته‌اند و درون‌مایه اصلی روایت هر فصل را به خود اختصاص داده‌اند.

در فصل دوم با عنوان «جهنم را بر دوش می‌کشم» با جوان عربی به نام یحیی آشنا می‌شویم که پدر و برادرانش را به دلیل دشمنی و کینه‌توزی یک انگلیسی پرنفوذ در ساختار نفتی، از دست داده است. او که در جستجوی راز ناپدید شدن آن‌ها به خدمت این مرد انگلیسی درمی‌آید، از اسراری آگاه می‌شود که سرنوشت او و مرد انگلیسی را به کلی تغییر می‌دهد. فصل پایانی با عنوان «شهری به نام خنازیر» داستان دختری است که بعد از سال‌ها دوری از خانواده، با خبر از دست دادن برادرش که در خلال یک درگیری کشته شده، به شهر زادگاهش برمی‌گردد و متوجه می‌شود که برادرش یکی از معترضان به رفتار و برخورد سیستم نفتی با کارگران بومی بوده است.

با وجود مستقل بودن روایت‌های این سه فصل، تلاش شده تا ارتباط فصل‌ها با یکدیگر قطع نشود و به واسطه یک سری نشانه‌ها و رخدادها این ارتباط تا فصل پایانی حفظ می‌شود، هرچند که هرچه پیش‌تر می‌رویم، نقش حقیقت و ارجاعات برون‌متنی بیشتر نمایان می‌شود. اشاره به برخی رخدادهای تاریخی مثل اعتراض‌ها و اعتصاب‌های کارگران نفتی، هم در گذشته‌های دور و هم در سال‌های اخیر، اشاره به شخصیت شیخ خزعل و نفوذ و تأثیر و مراودات او با انگلیسی‌هایی که در گذشته از استخراج نفت انتفاع مستقیم داشته‌اند، هریک نقش مهمی در ساخت‌وساز فضای رمان برعهده دارند که در بخش اسناد و پی‌نوشت‌ها نیز به آن‌ها اشاره شده است.

رمان «توتال» به بهای 23 هزار تومان از سوی انتشارات ثالث به بازار نشر عرضه شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...