رمان «آدم زنده» نوشته احمد محمود [ممدوح بن عاطل ابونزال] توسط انتشارات معین به چاپ چهارم رسید.

آدم زنده احمد محمود

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، رمان «آدم زنده» نوشته احمد محمود به‌تازگی توسط انتشارات معین به چاپ چهارم رسیده است.

داستان این‌کتاب احمد محمود درباره مردی به‌نام قرقاوی است که روایت‌گر قصه هم هست. اتفاقات «آدم زنده» در عراق جریان دارند و شخصیت قرقاوی در حال گذران زندگی سختی و فقر و فلاکت است. شرایط عراق طوری است که مردم از مافیای قدرت و بازی‌های سیاستمداران خسته شده‌اند. در ادامه داستان، رئیس بزرگ اعلام می‌کند هرشهروندی از دزدی و دزدان خبری دارد، اطلاع بدهد تا خائنین به سزای اعمالشان برسند.

با اعلانی که رئیس بزرگ می‌دهد، قرقاوی فهرست طولانی و بلندی تهیه می‌کند و جزئیات زندگی و اموالشان را افشا می‌کند؛ افرادی که او معرفی کرده، کسانی هستند که او از سر بیکاری در زندگی‌شان دقیق شده است؛ مثلا یکی از همسایه‌ها که با او قهر است و از قدیم با هم دشمنی دارند. قرقاوی می‌گوید اگر این‌همسایه با حقوق دولتی و سواد کمی که دارد، دزدی نکرده چه‌طور موفق شده خانه پنج‌طبقه بسازد؟

در ادامه داستان، وقتی قرقاوی فهرست خود را در قالب نامه برای رئیس‌ بزرگ می‌فرستد، مامورانی به خانه‌اش آمده و تشویقش می‌کنند. در نتیجه به او مدال عقاب (نشانه شهامت و وطن‌پرستی) می‌دهند و برایش مراسم تقدیر و تجلیل برگزار می‌کنند. حتی به او پیشنهاد زندگی و ادامه تحصیل پنج‌ساله در خارج از کشور داده می‌شود...

چاپ اول این‌کتاب سال ۱۳۷۶ توسط انتشارات معین عرضه شد و سال ۹۸ هم چاپ سوم آن به بازار نشر آمد.

چاپ چهارم این‌کتاب با ۱۹۸ صفحه و قیمت ۴۵ هزار تومان عرضه شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

هرگاه عدالت بر کشوری حکمفرما نشود و عدل و داد جایگزین جور و بیداد نگردد، مردم آن سرزمین دچار حمله و هجوم دشمنان خویش می‌گردند و آنچه نپسندند بر آنان فرو می‌ریزد... توانمندی جز با بزرگمردان صورت نبندد، و بزرگمردان جز به مال فراهم نشوند، و مال جز به آبادانی به دست نیاید، و آبادانی جز با دادگری و تدبیر نیکو پدید نگردد... اگر این پادشاه هست و ظلم او، تا یک سال دیگر هزار خرابه توانم داد... ای پدر گویی که این ملک در خاندان ما تا کی ماند؟ گفت: ای پسر تا بساط عدل گسترده باشیم ...
دغدغه‌ی اصلی پژوهش این است: آیا حکومت می‎تواند هم دینی باشد و هم مشروطه‎گرا؟... مراد از مشروطیت در این پژوهش، اصطلاحی‌ست در حوزه‌ی فلسفه‌ی حقوق عمومی و نه دقیقاً آن اصطلاح رایج در مشروطه... حقوق بشر ناموس اندیشه‌ی مشروطه‎گرایی و حد فاصلِ دیکتاتوری‎های قانونی با حکومت‎های حق‎بنیاد است... حتی مرتضی مطهری هم با وجود تمام رواداری‎ نسبی‎اش در برابر جمهوریت و دفاعش از مراتبی از حقوق اقلیت‎ها و حق ابراز رأی و نظر مخالفان و نیز مخالفتش با ولایت باطنی و اجتماعی فقها، ذیل گروهِ مشروعه‎خواهان قرار دارد ...
خودارتباطی جمعی در ایران در حال شکل‌گیری ست و این از دید حاکمیت خطر محسوب می‌شود... تلگراف، نهضت تنباکو را سرعت نداد، اساسا امکان‌پذیرش کرد... رضاشاه نه ایل و تباری داشت، نه فره ایزدی لذا به نخبگان فرهنگی سیاسی پناه برد؛ رادیو ذیل این پروژه راه افتاد... اولین کارکرد همه رسانه‌های جدید برای پادشاه آن بود که خودش را مهم جلوه دهد... شما حاضرید خطراتی را بپذیرید و مبالغی را پرداخت کنید ولی به اخباری دسترسی داشته باشید که مثلا در 20:30 پخش نمی‌شود ...
از طریق زیبایی چهره‌ی او، با گناه آشنا می‌شود: گناهی که با زیبایی ظاهر عجین است... در معبد شاهد صحنه‌های عجیب نفسانی است و گاهی نیز در آن شرکت می‌جوید؛ بازدیدکنندگان در آنجا مخفی می‌شوند و به نگاه او واقف‌اند... درباره‌ی لزوم ریاکاربودن و زندگی را بازی ساده‌ی بی‌رحمانه‌ای شمردن سخنرانی‌های بی‌شرمانه‌ای ایراد می‌کند... ادعا کرد که این عمل جنایتکارانه را به سبب «تنفر از زیبایی» انجام داده است... ...
حسرت گذشته را خوردن پیامد سستی و ضعف مدیرانی است که نه انتقادپذیر هستند و نه اصلاح‌پذیر... متاسفانه کانون هم مثل بسیاری از سرمایه‌های این مملکت، مثل رودخانه‌ها و دریاچه‌ها و جنگل‌هایش رو به نابودی است... کتاب و کتابخوانی جایی در برنامه مدارس ندارد... چغازنبیل و پاسارگاد را باد و باران و آفتاب می‌فرساید، اما داستان‌های کهن تا همیشه هستند؛ وارد خون می‌شوند و شخصیت بچه‌های ما را می‌سازند ...