پاسخ به یک نیاز معنوی | الف


به خاطر دارم که روزی یکی از اساتید دانشکده برق شریف می‌گفت ما برای تدریس درس مبانی برق که اولین درس دانشجویان لیسانس برق است بهترین استاد دانشکده را انتخاب می‌کنیم اما برای دروس دکترا می‌توانیم از استادان جوان استفاده کنیم. دلیلی که ذکر می‌کرد این بود که برای دروس دکترا کافی است یک استاد جوان موضوع تز خود را خوب کار کرده باشد و همان را تدریس کند اما برای درس مبانی برق باید کسی را به تدریس دانشجویان تازه وارد بفرستیم که احاطه خیلی خوبی به دانش برق داشته باشد!

آیین رستگاری سید محمد حسین حسینی طهرانی

به نظرم حرف این استاد، حرف درستی بود. برای نوآموزان در هر رشته باید به محضر کسی رفت که پخته یک عرصه و مسلط بر آن حوزه باشد و این ممکن نیست مگر صرف عمری دراز در موضوعات مختلف. کتاب آیین رستگاری نیز چنین کتابی است. از فردی که عمر خود را صرف شناختن راه تعالی به سمت پروردگار کرده و در محضر عرفای بزرگ زمان حضور داشته خواسته شده تا برای افراد مبتدی تصویری اجمالی از این راه عرضه کنند. همه ما آرزو داریم شاید می‌توانستیم به محضر چنین بزرگانی راه می‌یافتیم و از آنها راهنمایی می‌خواستیم.

کتاب «آیین رستگاری» پاسخی است به چنین نیازی. ظاهرا وقتی مرحوم آیت الله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی برای امر طبابت به تهران می‌آیند پزشک ایشان وقتی متوجه مرتبه عرفانی ایشان می‌شود از ایشان می‌خواهد در مدت اقامت در تهران برای مبتدیان راه و علاقه مندان امر، چند جلسه توضیحات مقدماتی دهند. کتاب که پیاده شده شش جلسه سخنرانی در جمع چنین مخاطبانی است به زبانی بسیار ساده، جذاب، پرمغز و پخته در مورد تعالی به سمت خداوند نکات مهمی می‌گوید. روح حاکم بر کلام موجود در این کتاب حکایت از آن می‌کند که گوینده فردی است که هرچه می‌گوید را خود تجربه کرده و از تجربه زیسته خود ارمغانی برای مخاطب به همراه آورده است نه کسی که صرفا محفوظاتی را تکرار کند.

مثالها، تاکیدها و روایتها موجود در کتاب همه و همه موید آنست که خواننده کتاب در محضر کسی است که از یک راه طی شده سخن می‌گوید ولی آن سخن را به پایین ترین مرتبه تنزل داده تا برای همه قابل فهم و درک باشد. مهم نیست تحصیلات عالی داشته باشید یا نداشته باشید، اگر این کتاب را بخوانید حتما می‌فهمید و حتما این کتاب با روح شما ارتباط می‌یابد. این کتاب کتابی نیست که بتوان همه آن را به سرعت و پشت سر هم خواند. کتاب نه با عقل مخاطب بلکه با قلب و روح مخاطب سخن می‌گوید و به همین دلیل ناخودآگاه آدمی را به تامل در درونیات خود می‌کشاند. کتاب مملو است از تلنگرهای سلوکی برای آنکه ما جاماندگان در عالم خاک را به حرکت به سمت خداوند بکشاند. شاید همت حرکت در این مسیر را نداشته باشیم اما فضای حین خواندن این کتاب فضای روح و ریحان است و جان آدمی را به شعف می‌آورد. تجربه چنین حسی کمترین بهره‌ای است که می‌توان از خواندن این یادگار ارزشمند مرحوم حسینی طهرانی برداشت کرد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ایده مدارس خصوصی اولین بار در سال 1980 توسط رونالد ریگان مطرح شد... یکی از مهم‌ترین عوامل ضعف تحصیلی و سیستم آموزشی فقر است... میلیاردرها وارد فضای آموزشی شدند... از طریق ارزشیابی دانش‌آموزان را جدا می‌کردند و مدارس را رتبه‌بندی... مدارس و معلمان باکیفیت پایین، حذف می‌شدند... از طریق برخط کردن بسیاری از آموزش‌ها و استفاده بیشتر از رایانه تعداد معلمان کاهش پیدا کرد... مدرسه به‌مثابه یک بنگاه اقتصادی زیر نقاب نیکوکاری... اما کیفیت آموزش همچنان پایین ...
محبوب اوباش محلی و گنگسترها بود. در دو چیز مهارت داشت: باز کردن گاوصندوق و دلالی محبت... بعدها گفت علاوه بر خبرچین‌ها، قربانی سیستم قضایی فرانسه هم شده است که می‌خواسته سریع سروته پرونده را هم بیاورد... او به جهنم می‌رفت، هر چند هنوز نمرده بود... ما دو نگهبان داریم: جنگل و دریا. اگر کوسه‌ها شما را نخورند یا مورچه‌ها استخوان‌هایتان را تمیز نکنند، به زودی التماس خواهید کرد که برگردید... فراری‌ها در طول تاریخ به سبب شجاعت، ماجراجویی، تسلیم‌ناپذیری و عصیان علیه سیستم، همیشه مورد احترام بوده‌اند ...
نوشتن از دنیا، در عین حال نوعی تلاش است برای فهمیدن دنیا... برخی نویسنده‌ها به خود گوش می‌سپارند؛ اما وقتی مردم از رنج سر به طغیان برآورده‌اند، بدبختیِ شخصیِ نویسنده ناشایست و مبتذل می‌نماید... کسانی که شک به دل راه نمی‌دهند برای سلامت جامعه خطرناک‌اند. برای ادبیات هم... هرچند حقیقت، که تنها بر زبان کودکان و شاعران جاری می‌شود، تسلایمان می‌دهد، اما به هیچ وجه مانع تجارت، دزدی و انحطاط نمی‌شود... نوشتن برای ما بی‌کیفر نیست... این اوج سیه‌روزی‌ست که برخی رهبران با تحقیرکردنِ مردم‌شان حکومت کنند ...
کسی حق خروج از شهر را ندارد و پاسخ کنجکاوی افراد هم با این جمله که «آن بیرون هیچ چیز نیست» داده می‌شود... اشتیاق او برای تولید و ثروتمند شدن، سیری ناپذیر است و طولی نمی‌کشد که همه درختان جنگل قطع می‌شوند... وجود این گیاه، منافع کارخانه را به خطر می‌اندازد... در این شهر، هیچ عنصر طبیعی وجود ندارد و تمامی درختان و گل‌ها، بادکنک‌هایی پلاستیکی هستند... مهمترین مشکل لاس وگاس کمبود شدید منابع آب است ...
در پانزده سالگی به ازدواج حسین فاطمی درمی‌آید و کمتر از دو سال در میانه‌ی اوج بحران‌ ملی شدن نفت و کودتا با دکتر زندگی می‌کند... می‌خواستند با ایستادن کنار خانم سطوتی، با یک عکس یادگاری؛ خود را در نقش مرحوم فاطمی تصور کرده و راهی و میراث‌دار او بنمایانند... حتی خاطره چندانی هم در میان نیست؛ او حتی دقیق و درست نمی‌دانسته دعوی شویش با شاه بر سر چه بوده... بچه‌ی بازارچه‌ی آب منگل از پا نمی‌نشیند و رسم جوانمردی را از یاد نمی‌برد... نهایتا خانم سطوتی آزاد شده و به لندن باز می‌گردد ...