نشر نیلوفر کتاب «صادق هدایت به روایت انجوی شیرازی» به کوشش ولی الله درودیان را منتشر کرد.

صادق هدایت به روایت انجوی شیرازی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، «صادق هدایت به روایت انجوی شیرازی» در ۲۱۶ صفحه و بهای ۹۵ هزار تومان منتشر شده است.

ابوالقاسم انجوی شیرازی (درگذشته به سال ۱۳۷۲) یکی از چهره‌های شاخص ادبیات معاصر ایران و از جمله پژوهشگران سرشناس فرهنگ عامه و از دوستان نزدیک صادق هدایت بود. صادق هدایت در نامه‌های خود بویژه نامه‌هایش به حسن شهیدنورایی، از انجوی شیرازی به عنوان یکی از دوستان نزدیک خود به نیکی یاد کرده است.

انجوی شیرازی معروف به نجوا یا آن‌طور که دوستان نزدیک صدایش می‌کردند: سید ریش، در خانواده‌ای دین‌باور در شهر شیراز به دنیا آمد و بالید. او بنیان‌گذار مرکز فرهنگ مردم وابسته به تلویزیون ملی ایران و محقق فرهنگ عامه بود. علاقه به ادب و فرهنگ باعث شد از نوجوانی در محضر بزرگانی چون ملک‌الشعرای بهار، جلال همایی، سید کاظم عصار و… حاضر شود و کسب فیض کند. او پس از پایان تحصیلات متوسطه به سوئیس رفت و از دانشگاه ژنو فارغ‌التحصیل شد. نقطه‌ عطف زندگی انجوی شیرازی آشنایی و دوستی عمیق با صادق هدایت بود که تأثیر بسزایی بر زندگی‌اش گذاشت.

انجوی پس از بازگشت به ایران علاوه بر مطالعه و پژوهش بر فولکلور، قصه‌ها، افسانه‌های کهن پارسی و به‌طورکلی فرهنگ مردم، دیوان حافظ را تصحیح و منتشر کرد. او که روزنامه‌نویسی برجسته بود، سردبیری روزنامه‌ نبرد امروز و مجله‌ آتش‌بار را بر عهده داشت. در اواخر دهه‌ سی و اوایل دهه‌ چهل، دعوای آشنایان بر سر صادق هدایت به صفحات مجلات ادبی جنجالی کشید. شوق و اشتیاق نسل تازه‌ای از روزنامه‌نویسان باعث شد به این مناظره دامن زده شود. تقریباً همه‌ اطرافیان اهل قلم او در این دام افتادند، به یکدیگر تهمت زدند و نگفته‌هایی را فاش کردند، نقل قول‌هایی از او آوردند و…

در همین مجادله‌ها بود که نام سید انجوی به میان آمد. او تهمت می‌شنید و دم برنمی‌آورد. تنها کسی بود که در دام گفت‌وگوها بر سر هدایت نمی‌افتاد و این، گرچه از جهت انسانی و اخلاقی پسندیده شمرده می‌شد، برای روزنامه‌نویسان که می‌خواستند همه چیز را درباره‌ هدایت بدانند، خوشایند نبود. انجوی و یزدانبخش قهرمان، دیگر یار هدایت، یاد او را همچون گنجینه‌ای گران‌بها با خود نگه داشته و هر روز آن را زنده می‌کردند، ولی از این‌که آن را با دیگران تقسیم کنند معذور بودند. انجوی شیرازی در این کتاب، با نثری جذاب، پرکشش و جان‌دار که از دوران روزنامه‌نویسی‌اش باقی مانده، راوی صادقی است که صادق هدایت واقعی را بی‌کم‌وکاست معرفی می‌کند. او خاطره‌هایش را می‌تکاند و خاطرات معاشرت با رفیق دیرین‌ را عمومی می‌کند.

................ هر روز با کتاب ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...