در حاشیه شهرها | میدان


«میان‌آباد»، نزدیک اسلام‌شهر است؛ یک شهر حاشیه‌نشین. با کفش‌فروشی حرف می‌زدم که هفته‌ها بود مشتری‌ای به خود ندیده بود. از تهران پرتاب شده بود اینجا. ده سال بیشتر بود. پیر شده بود. می‌گفت آرزویم این بود مربی فوتبال شوم، اینجا زمین خالی زیاد بود. ده سال پیش. تیم راه انداختم؛ تیم فوتبالمان شد پاتوق همه. صندوق وام محلی راه انداختیم با فوتبال، برای چندنفری کار پیدا کردیم. بازیکنانم نه فقط توی زمین که بیرون زمین هم تنها نبودند. خانه‌شان خراب، یک روز آمدند گفتند این زمین صاحب دارد. از آنجا هم پرتمان کردند بیرون. جایی سراغ داری بروم که آرام بگیرم؟ بعد گفت زنش هم مرده است. به گمانم داشت فقط لحظه مرگ را تداعی می‌کرد.

شهرها در سایه: میلیاردها محله حاشیه‌نشین در دنیای جدید شهری» [Shadow cities : a billion squatters, a new urban world]، رابرت نیو ویرث [Robert Neuwirth]

نویسنده کتاب «شهرها در سایه: میلیاردها محله حاشیه‌نشین در دنیای جدید شهری» [Shadow cities : a billion squatters, a new urban world]، رابرت نیو ویرث [Robert Neuwirth]، کوله‌اش را می‌بندد و هوس سفر می‌کند؛ به ریودوژانیرو می‌رود؛ دومین کلان شهر بزرگ کشور برزیل. همانجایی که فاولایش مشهور است. سپس به «نایروبی» می‌رود، به «کبیرا»، بزرگترین شهر گلی آفریقا، و بعد مسیرش را کج می‌کند به سمت «مومبای»؛ به هندی که ما فکر می‌کنیم همه‌اش حاشیه‌ای است برای یک جهان مرکزی‌تر، و در نهایت مسیرش را به استانبول ختم می‌کند؛ با وعده‌ی استقلال حاشیه‌نشینان. دو سال آزگار. نیو ویرث با روایتی اول شخص، ما را به زیست حاشیه‌نشینان و بی‌سند‌ها نزدیک می‌کند.

همان اول داستان می‌فهمیم گویی سند خیلی چیز مهمی نیست برای حاشیه‌نشینان. آنان همیشه سند را دست می‌اندازند؛ وقعی به سند نمی‌گذارند. نویسنده به ما نمی‌گوید ماجرا از چه قرار است؛ اما ما دوزاری‌مان می‌افتد یکی از میدان‌هایی که به واسطه‌ی آن دولت مدرن شکل می‌گیرد، همان انحصار حق ثبت است. دولت با انحصار حق ثبت هم می‌تواند یک بایگانی عریض و طویل بسازد، هم مالکیت را به رسمیت بشناسد و بعدش هم بشود قاضی‌القضات؛ آقابالاسر همه‌ی ما. مثل داستان ده ونک خودمان که این روزها سر زبان‌ها افتاده است؛ دولت خیلی ساده و راحت می‌تواند سلب مالکیت کند! از جمعیتی که سالیان سال، فضایی را با دستان خود قابل زیست کرده‌اند.

موضوع زیست جمعی و گروهی به همین سادگی نیست؛ همانطور که سلب مالکیت می‌شوی، و به بیرون پرتاب می‌شوی، نمی‌توانی بروی یک گوشه‌ای از زمین خدا، آن‌را بسازی و برای خودت آرام بگیری. گیرم این کار را هم کنی، به زودی با توسعه‌ی شهری روبرو می‌شوی. دوباره باید سند رو کنی، نداری؟ دوباره باید پرتاب بشوی یک جای دورتر. حالا گیرم پولی هم اندوخته باشی و زمین را بخری و سندی به‌دست بیاوری. زهی خیال باطل! رابرت نیوویرث نشان می‌دهد بانک‌ها چه هجوم گسترده‌ای به حاشیه‌نشینان ریودوژانیرو آورده‌اند و برای سنت به سنت‌شان در حال برنامه‌ریزی هستند. روزگاری بود که سرمایه‌داری بیرون پرتاب‌ات می‌کرد و دست از سرت برمی‌داشت. ولی حالا می‌فهمی هرچقد هم که بیرون پرت‌ات کند، دست از سرت برنمی‌دارد؛ این شکل جدید سرمایه، منطق عجیبی است!

خیلی خوش خیال باید باشیم که حاشیه‌نشینی، تنها با سلب مالکیت توامان باشد. در نایروبی، پایتخت کنیا، حاشیه‌نشینان چهل برابر بیشتر برای آب آشامیدنی نسبت به اهالی مرکز شهر هزینه می‌دهند. این بی‌انصافی نیست که هرچه حاشیه‌ای‌تر، هزینه زندگی هم بیشتر؟ اما بعد متوجه می‌شویم گویا قصد بر این بوده که آب آشامیدنی به آنجا هم برسانند؛ اما چون تاجران آب، از این بابت متضرر می‌شده‌اند، لوله‌ها را یک به یک جوری روی زمین خوابانده‌اند که رنگ آب نبینند. نویسنده کتاب، که کمی تنش می‌خارد می‌پرسد نتیجه‌ی این گزارش‌هایی که در مورد آب حاشیه‌نشینان شده را اهالی می‌دانند؟ مسئول بانک جهانی به رابرت می‌گوید: هیس! بفهمند شورش می‌کنند.

کتاب‌های دانشگاه تهران را کمتر می‌توان به جز فروشگاه‌های خود دانشگاه پیدا کرد، خصوصا این یکی، که مثل خیلی‌ها، جلد و صفحه‌آرایی بدترکیبی دارد. بی ربط هم نیست به مضمون خود کتاب؛ طرح توسعه دانشگاه تهران همین الان مگر بدون پرتاب کردن آدم‌های زیادی به بیرون شهر می‌تواند انجام شود و روزگار خیلی‌ها را سیاه نکند؟

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...
باشگاه به رهبری جدید نیاز داشت... این پروژه 15 سال طول کشید و نزدیک به 200 شرکت را پایش کرد... این کتاب می‌خواهد به شما کمک کند فرهنگ برنده خود را خلق کنید... موفقیت مطلقاً ربطی به خوش‌شانسی ندارد، بلکه بیشتر به فرهنگ خوب مرتبط است... معاون عملیاتی ارشد نیروی کار گوگل نوشته: فرهنگ زیربنای تمام کارهایی است که ما در گوگل انجام می‌دهیم ...