آنچه در زندگی جسته و باید پیدا کنیم | الف


فیلسوفی گفته که مسائلی هست که اگر دانش فلسفه آن‌ها را حل نکند ولی هر مسئله دیگری را حل کند چندان ارزش ندارد. همچنین اگر فلسفه این مسائل را حل کند ولی هیچ مسئله دیگری را حل نکند جای سرزنشی برای فلسفه وجود ندارد. این مسائل کدام مسائل‌اند؟ این مسائل، مسائل اصیل زندگی‌اند یعنی مسائلی هستند که با سرشت زندگی ما سروکار دارد. این سؤال که بهترین شیوه زندگی چیست سؤالی مهم است و شاید بتوان گفت مهم‌ترین سؤالی است که همه ما انسان‌ها در زندگی با آن روبرو هستیم.

فلسفه‏‌ای برای زندگی» [A guide to the good life : the ancient art of Stoic joy] ویلیام برکستون ایروین [William Braxton Irvine]

نکته مهم این است که این سؤالات سؤالاتی نیستند که هم‌اکنون مطرح‌شده باشد بلکه سابقه آن به بلندای تاریخ بشر می‌رسد. حال بشر چه پاسخی برای این سؤالات یافته است؟ یک پاسخ رایج ادیان و عرفان‌ها و فرقه‌های مختلف تصوف است. پاسخ دیگر از جانب ایدئولوژی‌ها آمده است. ایدئولوژی‌ها نیز تلاش کرده‌اند تا پاسخ‌هایی برای نحوه رفتار ما حداقل در عرصه عمومی عرضه کنند. بخشی از پاسخ بسیاری از ادیان موجود آن است که باید طوری زندگی کرد که در زندگی بعدی یعنی در زندگی پس از مرگ امکان زیستن مناسبی داشت. این پاسخ برای انسان امروز شاید اقناع‌کننده نباشد. انسان امروز نیازمند پاسخی است که تضمین کند زندگی در همین جهان به شکل مطلوب نیز درآید. اگر دین یا فرقه‌ای زندگی بدی را در این دنیا ایجاد کند با این وعده که زندگی بعدی درجهان پس از مرگ مطلوب خواهد بود، اذهان منتقد انسان معاصر راضی نخواهد شد زیرا از کجا معلوم خواهد بود که این دستورالعمل در عمل موفق باشد. به همین دلیل یکی از معیارهایی که انسان معاصر در ارزیابی ادیان و فرقه‌ها به کار می‌گیرد این است که آیا زیستن بر اساس آموزه‌های آن مکتب می‌تواند زندگی خوبی برای یک پیرو ایجاد کند. وقتی این دیدگاه مطرح می‌شود این سؤال به ذهن متبادر می‌شود که مراد از زندگی خوب چیست؟

پاسخ متداولی که همه انسان‌ها به آن معتقدند آن است که زندگی سرشار از لذت و دور از الم و درد زندگی خوب است. این دیدگاه رایج توسط فیلسوفان به چالش کشیده شده است زیرا آدمی برای اینکه به یک لذتی برسد ناگزیر است رنج‌ها و دردهایی را متحمل شود تا شاید بتواند به یک لذت دست یابد. مثلاً لذت مشهور شدن را در نظر بگیرید. یک نفر برای اینکه یک نوازنده ماهری شود تا توسط مردم تحسین شود و معروف شود باید سالهایی از زندگی خود را وقف تمرین‌های سخت نماید. وی باید رنج‌هایی را پذیرا شود و خود را از برخی لذت‌ها محروم کند تا به آن لذت برسد. آیا واقعاً می‌ارزد؟

یک پاسخ جایگزین می‌تواند آن باشد که زندگی مطلوب زندگی‌ای است که سرشار از آرامش باشد. انسان معاصر آن نوع زندگی را ممتاز می‌داند که در این جهان سرشار از ظلم، کمبود و غیرعادلانه آرامش بیشتری را برای فرد به همراه داشته باشد. چنین زندگی را چگونه می‌توان به دست آورد؟ این سؤالی است که نویسنده کتاب «فلسفه‌ای برای زندگی» [A guide to the good life : the ancient art of Stoic joy] در سن بالاتر از ۵۰ سالی از خود کرد. ویلیام برکستون ایروین [William Braxton Irvine] استاد فلسفه آکسفورد است ولی در یک مقطع از خود بی‌پیرایه و بدون تعارف سؤال کرد که واقعاً همه این مکاتبی که خوانده و تدریس کرده چقدر می‌توانند وی را در داشتن یک زندگی سرشار از آرامش کمک کنند؟ متأسفانه پاسخی که یافت منفی بود.

به همین دلیل یک‌بار دیگر مکاتب فلسفی را از ابتدای تاریخ تاکنون با هدف یافتن پاسخ برای این سؤال مورد بازبینی قرارداد و درمجموع دریافت که دو مکتب هستند که بهتر از دیگر مکاتب می‌توانند برای انسان آرامش را به ارمغان آورند. آن مکاتب بودیسم و رواقی گری است. وی نخست پیرو مکتب بودیسم شد اما با توجه به روحیه عقلانی خود دریافت که مکتب رواقی آموزه‌های بهتری برای زیستن فراهم می‌کنند. این کتاب شرح وی است از آموزه‌های مکتب رواقی برای زیستن همراه با آرامش در این جهان غیر ایده آل. رواقیون گروهی بودند در رم باستان که برخلاف کلبیون که ترک دنیا کرده بودند از زندگی استقبال می‌کردند و حتی یکی از معروف‌ترین رواقیون حاکم رم بود و برخی از رواقیون ثروتمند و مشهور بودند اما در عین حال معتقد بودند که باید مواجهه خاصی با زندگی داشت. نویسنده برای خوانندگان شرح می‌دهد که چگونه می‌توان فارغ از ادیان، طبقه اجتماعی، جنسیت و مسائلی از این دست تکنیک‌هایی را به کار برد تا در این دنیا کمتر غمگین شویم و در عین حال شادمانی بیشتری داشته باشیم. نویسنده تلاش دارد تا با رویکردی عقلانی به جهان و توجه واقع بینانه به محدودیت‌های موجود در این جهان رویکردی را در قبال موضع‌گیری ما معرفی کند که ما کمتر دچار غم، اندوه و ناامیدی شویم.

این به معنی توصیف‌های خوش خیالانه ای که در کتاب‌های روانشناسانه ای که برای عموم نوشته می‌شود و بر روی جلد آن عکس فردی با لب خندان آمده متفاوت است. نویسنده معتقد است که یکی از اساسی‌ترین آموزه‌های رواقی این است که این جهان وضعیت مطلوبی ندارد و اگر با چنین انتظاری با جهان روبرو شویم قطعاً دچار سرخوردگی خواهیم شد. به‌جای آن باید تلاش کرد تا نگرش خود و انتظارات خود را تعدیل کنیم. به‌عنوان مثال، یکی از آموزه‌های رواقی آن است که بی‌جهت سودای تحقق اموری را در سر نپرورانیم که بر آن کنترل نداریم. به‌عنوان مثال اینکه فردی محبوبیت اجتماعی بیابد یا نه امری است که به سلیقه و خواست عموم مردم متکی است و فرد طالب محبوبیت نمی‌تواند مطمئن باشد که برداشت عمومی از اقدامات وی مثبت خواهد بود و وی نهایتاً به مطلوب خود دست خواهد یافت. نویسنده به نقل از رواقیون پیشنهاد می‌کند به‌جای اینکه در سر سودای محبوبیت بپروریم این دیدگاه را دنبال کنیم که نسبت به دیگران تا جای ممکن خیرخواه باشیم. اگر این روش را در پیش گیریم و آمال خود را اقدامات خود قرار دهیم که روی آن کنترل داریم، ممکن است محبوبیت هم به‌عنوان یک پیامد جانبی نیز محقق شود و ممکن است که محبوبیت محقق نشود. اگر هدف خود را خیرخواهی انجام دهیم، از خیرخواهی خود رضایت کسب خواهیم کرد فارغ از اینکه هدف جانبی کسب محبوبیت محقق شود یا نه.

شاید بتوان ادعا کرد که کتاب‌های روانشناسی که با عنوان‌هایی نظیر راز موفقیت، چند گام تا خودشکوفایی و امثال این عبارات منتشر می‌شوند بیشتر به دنبال ترغیب، تحریک و القا هستند اما رویکرد رواقی مبتنی بر یک نگرش عقلانی به امور و یک تفسیر نسبتاً بدبینانه از جهان اجتماعی است. کتاب‌های روانشناسانه حس ناامیدی و یاس و ناشادی را به دلیل ویژگی روحی ما آدمیان می‌داند و به همین دلیل تلاش می‌کنند تا دستورالعمل‌هایی مبتنی بر اسلوب‌های مشاوره روانشناسی عرضه کنند.

اما این کتاب فرض را بر این می‌گذارد که این جهان بسیار ناکامل‌تر و نامطلوب‌تر از آن است که ما می‌پنداریم و به همین دلیل باید خود را آماده و مهیای زیستن در چنین شرایط ناکامل و نامطلوبی کنیم. اتکا به ذهنیت‌های ایده آل گرایانه از جهان صرفاً اندوه، ناامیدی و بی‌انگیزگی را به دنبال دارد.

فلسفه‏‌ای برای زندگی» [A guide to the good life : the ancient art of Stoic joy]  ویلیام برکستون ایروین [William Braxton Irvine]

حسن این کتاب آن است که نویسنده به‌عنوان یک استاد فلسفه این مطالب را به‌عنوان گزارشی از یک مکتب فلسفی تقریر نکرده بلکه یافته‌های خود از جستجویی که در جهت یافتن پاسخ داشته را روایت نموده است. به همین دلیل در فصل آخر تأثیر اجرای این یافته‌ها را بر شخص خود برای خوانندگان بیان می‌کند. نویسنده با خوانندگان صادق است و حتی اقرار می‌کند که ممکن است سال‌ها بعد خود وی از این مکتب و این رویکرد، رویگردان شود اما با این وجود به آن ملتزم است زیرا تصور می‌کند که در حال حاضر بدیل بهتری در اختیار ندارد. همین‌که این کتاب توسط یک فیلسوف جدی نوشته‌شده می‌تواند این اطمینان را ایجاد کند که نکات ارائه‌شده در آن مطالبی جدی هستند و با کتاب‌های سطحی بازاری تفاوت جدی دارد. می‌توان ادعا کرد که اگر کسی موضوعاتی که در سال‌های اخیر استاد مصطفی ملکیان در عرصه عمومی پیرامون مفاهیم مختلف زندگی بیان می‌کند قرابت نزدیکی با رویکرد این کتاب دارد و احتمالاً کسانی که به مطالب استاد ملکیان علاقه‌مند هستند احتمالاً از خواندن این کتاب نیز رضایت خاطر خواهند داشت. به تعبیر ایشان «حداقل فایده‌ای که مطالعه آن برای خواننده دارد این است که می‌تواند با زندگی خود آشتی کند.» از این کتاب دو ترجمه توسط آقایان محمد یوسفی (انتشارات ققنوس) و محمود مقدسی (انتشارات گمان) وجود دارد که هر دو ترجمه مناسب هستند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...