چاپ تازه نمایشنامه «قلندرخونه» نوشته ایرج صغیری منتشر شد.

قلندرخونه ایرج صغیری

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، این نمایشنامه در ۱۳۶ صفحه و قطع رقعی با قیمت ۵۰ هزار تومان در انتشارات نریمان منتشر شده است.

در معرفی ناشر از این کتاب آمده است: نمایشنامه «قلندرخونه» نوشته ایرج صغیری در دو نسخه بوشهری و زبان معیار، در یک کتاب منتشر شد

نقد نجف دریابندری بر این نمایش و گفت‌وگوی مجتبا نریمان با ایرج صغیری نیز در ضمیمه کتاب آورده شده است.

این نمایش که از جمله نمایش‌های تحسین‌شده جشن هنر شیراز ۱۳۵۳ و از موفق‌ترین اجراهای سال ۱۳۵۴ تئاترشهر بود، اینک بعد از سال‌ها دوباره روانه کتاب‌فروشی‌ها شد.

نجف دریابندری در بخشی از نقد خود بر این نمایش آورده است: «… نمایش «قلندرخونه» برای آدمی مانند نویسنده این سطور که زبان آن را می‌فهمد و با عناصر فرهنگی آن آشنا است قطعاً معنی و گیرایی دیگری دارد که نمی‌توان انتظار داشت برای همه داشته باشد، ولی قطع نظر از جنبه‌هایی که امثال من ممکن است در آن دیده باشیم، گمان می‌کنم که این نمایش برای غالب تماشاگران خود چه از حیث غنای جنبه‌های تجسمی و چه از حیث صدا و چه از حیث بازی‌های مطمئن و صمیمانه لحظه‌های خرسندکننده فراوان داشته است.»

چاپ نخست این کتاب به سال ۱۳۵۳ توسط رادیوتلویزیون ملی ایران و چاپ دوم آن به سال ۱۳۹۰ توسط نشر قطره برمی‌گردد.

................ هر روز با کتاب ...............

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...