کتاب «پاسخ‌های کوتاه به پرسش‌های بزرگ» [Brief answer to the big question] نوشته «استیون هاوکینگ» [Stephen Hawking] است که در سال ۲۰۱۸ وارد بازار کتاب‌های علمی شد.‌ استیون هاوکینگ در این کتاب به 10 سؤال اساسی در حوزه عالم و هوش بشری پاسخ داده است.‍‍‌ پاسخ‌هایی که او تا هنگام مرگ روی آنها پژوهش می‌کرد. «استیون هاوکینگ» نه‌تنها از برخی از بزرگ‌ترین اسرار کائنات پرده برداشت ‌بلکه بر این باور بود که علم می‌تواند نقشی اساسی در حل مشکلات کره زمین ایفا کند.‌ او در این کتاب به شیوه‌ای علمی به 10 سؤال اساسی جواب می‌دهد. 10 سؤال بسیار مهم که شاید بسیاری از ما کنجکاو باشیم جواب آنها را بدانیم. کتابی با موضوعات متنوع و استدلال‌های استوار که یکی از برترین ذهن‌های تاریخ آن را نوشته است.

پاسخ‌های کوتاه به پرسش‌های بزرگ» [Brief answer to the big question] نوشته «استیون هاوکینگ» [Stephen Hawking]

این کتاب شامل یک‌سری توضیحات مربوط به پیش‌بینی آینده، کیهان، سیاهچاله، سفر در زمان و هوش مصنوعی است. همچنین در آخر کتاب «لوسی»، دختر «استیون»، راجع به بعد از مرگ استیون هاوکینگ توضیح می‌دهد. کتاب دارای ترجمه روان و محتوای عالی و شامل اطلاعات زیاد است. در فصل آخر نیز نقدی از مترجم این کتاب، آقای «علیرضا وفایی»، دانش‌آموخته دکترای فیزیک، می‌بینیم. مستقل از اینکه نظرات نقادانه ایشان را قبول داشته باشیم یا خیر، از اینکه یک فیزیک‌دان ایرانی توانسته نظرات هاوکینگ را نقد کند، باعث افتخار برای جامعه علمی ایران است. نویسنده در ابتدای کتاب بعد از مقدمه‌ای که در آن به شرح مختصری از زندگی خود می‌پردازد، در ستایش پرسشگری و جست‌وجو برای یافتن جواب سؤالات حرف می‌زند و سعی می‌کند به یک‌سری سؤال‌های پیچیده به زبانی که برای همه قابل‌فهم است و اغلب رگه‌هایی از طنز دارد، پاسخ دهد. در هر فصل یک سؤال مطرح می‌شود و «استیون هاوکینگ» از دیدگاه یک دانشمند که زندگی‌اش را وقف علم کرده به آنها پاسخ می‌دهد. هاوکینگ معتقد است که «محور معنای انسان‌بودن خرد است و هر‌آنچه تمدن ارائه کرده حاصل خردمندی بشر است و نیرومند‌ترین ویژگی ما تخیل است». او همچنین می‌گوید ذهن انسان چیزی باورنکردنی است که می‌تواند شکوه آسمان‌ها و ریزه‌کاری‌های ذرات ماده را تجسم کند اما برای اینکه یک ذهن بتواند توانایی‌های پنهان خود را به حرکت درآورد به جرقه نیاز دارد؛ جرقه پرسش و حیرت!

نگاهی به فصل‌های کتاب
فصل اول، آیا خدا وجود دارد؟ هاوکینگ در فصل اول ابتدا راجع‌‌به مه‌بانگ توضیح می‌دهد که چطور می‌شود یک کل، یعنی یک دنیای عظیم از فضا و انرژی از هیچ تحقق یابد. او در این فصل کشف قوانین علمی را بزرگ‌ترین دستاورد بشریت نام‌برده است. امروزه ما بسیاری از آن قوانین را تحت عنوان قوانین طبیعت می‌شناسیم. قانون‌های حاکم بر طبیعت برخلاف قوانین وضع‌شده ازسوی انسان هرگز نقض نمی‌شوند و این همان دلیل قدرتمند بودنشان است. این فصل را هاوکینگ با این نتیجه‌گیری به پایان می‌رساند که اگر دوست دارید می‌توانید قوانین علم را خدا بدانید، اما این خدا آن خدایی نیست که با او ملاقات کنید. گذری خارق‌العاده از لحظه خلق جهان هستی در مه‌بانگ را توضیح می‌دهد.
فصل دوم، همه‌چیز چطور آغاز شد؟ در این فصل هاوکینگ سرچشمه جهان ‌هستی و ماهیت آن را توصیف کرده است. این‌گونه بیان می‌کند که جهان ‌هستی در آغاز مانند یک فندق کوچک، اما بسیار چگال بوده است. درواقع «هملت» درست می‌گفت که در پوسته کوچکی محدود باشیم و خود را پادشاه فضای بی‌نهایت به‌ حساب آوریم. در ادامه این دانشمند گفته است نظر بر اینکه قبل از مه‌بانگ چه چیزی رخ‌داده پرسشی بی‌معنی است. برخلاف نظر یکی از مشهورترین فلاسفه یونان، «ارسطو» که معتقد بود جهان هستی برای همیشه وجود داشته است، هاوکینگ معتقد بود زمان ابتدا دارد؛ یعنی زمانی وجود دارد که قبل از آن چیزی وجود نداشته است. طبق نظر او همه‌چیز در عالمِ بعد از مه‌بانگ رخ ‌داده است.

فصل سوم، آیا جهان هوشمند دیگری در جهان‌هستی وجود دارد؟ در این فصل ابتدا راجع به حیات و ماهیت آن توضیح داده می‌شود. این دانشمند می‌گوید آنچه راجع به حیات در نظر می‌گیریم برپایه زنجیره‌ای از اتم‌های کربن همراه با چند اتم دیگر مثل نیتروژن یا فسفر است، اما بیشترین و مطلوب‌ترین مورد کربن است چون خصوصیات شیمیایی غنی دارد. در ادامه توضیح می‌دهد که حدود «۱۳٫۸» میلیارد سال قبل، هنگامی‌که جهان‌ هستی با مه‌بانگ آغاز شد هیچ کربنی وجود نداشت و عالم آن‌قدر داغ بود که همه ماده موجود در آن ذرات پروتون و نوترون بود، اما چند دقیقه بعد از مه‌بانگ دمای عالم کاهش یافت و اتم‌ها به وجود آمدند. در آخر پاسخ به اینکه آیا حیات هوشمند دیگری در جهان‌هستی وجود دارد یا خیر چنین پاسخی عنوان می‌شود که اگر چنین چیزی وجود داشته باشد باید در جایی دیگر و در فاصله‌ای دورتر از ما باشد چراکه در غیر این صورت تاکنون از زمین بازدید کرده بودند.

فصل چهارم، آیا می‌توانیم آینده را پیش‌بینی کنیم؟ طبق نظریه نسبیت «اینشتین» اگر کسی بتواند سریع‌تر از نور حرکت کند آنگاه خواهد توانست در زمان به عقب برگردد. البته این امر به مشکلاتی منجر خواهد شد زیرا مردم با بازگشت به گذشته می‌توانند گذشته را تغییر دهند. نظر به اینکه آیا می‌توانیم آینده را پیش‌بینی کنیم یا خیر، پاسخ هم بله و هم خیر است. طبق نظر هاوکینگ از نظر اصولی قوانین اجازه پیش‌بینی آینده را به ما می‌دهد، اما در عمل این محاسبات دشوار است. طبق تابع موج ما می‌توانیم مکان و تندی ذره را بدانیم و طبق معادله شرودینگر مقدار آن را در زمان و مکان دیگر پیش‌بینی کنیم؛ اما در واقعیت این امر بسیار دشوار است!

فصل پنجم، درون یک سیاهچاله چه چیزی هست؟ هاوکینگ فصل پنجم را با نظر و گفته این موضوع که جایی واقعی‌تر از سیاهچاله نیست، شروع می‌کند. ابتدا به معرفی سیاهچاله می‌پردازد و گفته می‌شود ناحیه‌ای از فضا که در آن جرم بسیار زیادی در ناحیه‌‌‌ای بسیار کوچک متمرکز شده است و در آن میدان گرانشی قدرتمندی وجود دارد به‌طوری‌که حتی نور هم نمی‌تواند از آن فرار کند. یک سیاهچاله دارای مرزی است که به آن افق رویداد می‌گوییم و این مرز جایی است که قدرتش به حد کافی قوی است که نور را پس کشیده و مانع فرار آن می‌شود. ازآنجاکه هیچ‌چیز نمی‌تواند سریع‌تر از نور حرکت کند بنابراین هر چیز دیگری هم به درون سیاهچاله پس کشیده می‌شود. جست‌وجو برای یافتن سیاهچاله‌هایی کوچک با جرم یک کوه تاکنون موفقیت‌آمیز نبوده است و اگر هاوکینگ موفق به این آشکارسازی می‌شد می‌توانست جایزه نوبل را دریافت کند.

فصل ششم، آیا سفر در زمان امکان‌پذیر هست؟ طبق نظریه «کورت گودل»، ریاضی‌دان قرن بیستم، ما نمی‌توانیم درستی هر چیزی را که صحت دارد، اثبات کنیم اما آنچه نسبیت عام ثابت کرد امکان سفر در زمان بود که «اینشتین» را آشفته کرده بود زیرا او معتقد بود این امر امکان‌پذیر نیست. هاوکینگ می‌گوید چنانچه انحنای فضا-زمان بر روی خودش برگردد سفر در گذشته امکان‌پذیر است. البته این پاسخ منوط به این نکته است که آیا می‌توانیم فضا-زمان را به حدی خمیده کنیم که بتوان به گذشته بر‌گشت با خیر!

فصل هفتم، آیا به زندگی خود روی کره‌‌زمین ادامه خواهیم داد؟
با توضیح اینکه هم‌اکنون با مشکلات بزرگی در سیاره‌مان مواجه هستیم چالش‌هایی همچون تغییر اقلیم، تهدید جنگ هسته‌ای و توسعه روز‌افزون هوش مصنوعی، برای آینده بشر دو گزینه داریم؛ اول اکتشاف فضا به‌قصد پیداکردن سیارات جایگزین برای سکونت و دوم استفاده مثبت از هوش مصنوعی. به‌زودی زمین برای زندگی ما بسیار کوچک خواهد شد. جمعیت جهانی روز‌به‌روز در حال افزایش است و به مرز هشدار رسیده. ما در خطر خودنابودی هستیم. هاوکینگ در مورد زندگی آینده و طولانی‌مدت موجودات، خوش‌بین نیست. پیش‌بینی هاوکینگ به دلیل تغییرات اقلیم و نابودی طبیعت است که باعث غیرقابل‌سکونت‌شدن زمین می‌شود. طبق نظر این دانشمند زمان آن فرارسیده است که به کشف منظومه‌های خورشیدی دیگر بپردازیم.

فصل هشتم، آیا فضا را مستعمره خود خواهیم کرد؟ در فصل هشتم هاوکینگ توضیح می‌دهد باید به دنبال جایی به‌غیر از سیاره زمین باشیم؛ جایی‌که حیات در آن امکان‌پذیر باشد. بشر باید به دنبال سفر‌های فضایی باشد که بیشتر شبیه به فیلم‌های علمی‌-تخیلی است. شاید روزی حیات درجایی غیر از زمین ادامه پیدا کند اما به یاد داشته باشیم که هیچ‌چیز در این دنیا پایداری مطلق ندارد. درواقع بدبینی هاوکینگ آخرین میراث به‌جامانده از اوست که پیش‌بینی‌های ترسناک را از آینده بشر ارائه می‌دهد.

فصل نهم، آیا هوش مصنوعی از ما پیشی خواهد گرفت؟ ممکن است چنین اتفاقی رخ دهد و اینجاست که خطر بزرگی بشر را تهدید می‌کند. دیگر آب از سرمان گذشته است. ما باید فناوری هوش مصنوعی را روزبه‌روز بیشتر ارتقا بدهیم، اما باید در مورد خطرات حقیقی آن نیز بیندیشیم. ترس هاوکینگ از این موضوع است که روزی هوش مصنوعی به‌کل جای بشریت را بگیرد. اگر افرادی ویروس‌های کامپیوتری طراحی کرده‌اند، فردی هم در آینده وجود خواهد داشت که بتواند هوش مصنوعی را با قابلیت تأیید و تکرار خودکار طراحی کند. این نوع جدید زندگی بشر در آینده خواهد بود. ازآنجاکه هوش مصنوعی قسمت بزرگی از زندگی بشر را به دست خواهد گرفت، هاوکینگ تنها کسی نیست که در این مورد ابراز نگرانی کرده است. چگونگی برقراری ارتباط با دنیای دیجیتال کلید پیشرفتی خواهد بود که در آینده ایجاد خواهیم کرد. همه ما در آستانه یک جهان قدرتمند ایستاده‌ایم. در آخر این دانشمند عنوان می‎‌کند که همان‌گونه که بشر آتش را اختراع کرد و بارها و بارها خسارت دید تا اینکه بعدها کپسول آتش‌نشانی را اختراع کرد، با فناوری‌های قدرتمندتر باید پیشاپیش برای این اتفاق برنامه‌ریزی کرد.

فصل دهم، چگونه آینده را شکل می‌دهیم؟ همان‌طور که اینترنت، تلفن همراه، تصویربرداری‌های پزشکی، ناوبری ماهواره‌ای و شبکه‌های اجتماعی تا همین چند نسل قبل کاملا غیرقابل درک بودند، جهان آینده ما نیز به همین نسبت به‌گونه‌ای متحول خواهد شد که ما هم‌اکنون در سرآغاز تصور آن هستیم. البته اطلاعات به‌خودی‌خود چیزی به ما نمی‌دهد اما با استفاده هوشمندانه و خلاقانه از آن می‌توان به دستاوردهای ارزشمندی رسید.

چرا این کتاب مهم است؟
بعد از خواندن «پاسخ‌های کوتاه به پرسش‌های بزرگ» به‌خوبی خواهیم فهمید که ما در پهنه هستی و در اثنای زمان تقریبا ناچیز هستیم. هاوکینگ در این کتاب قصد داشته برای آیندگان راه‌حل ارائه کند. این فیزیک‌دان بزرگ رویکردش ابدا ملی‌گرایانه و ملیت‌خواه نبوده و روی سخنش با بشرِ بدون مرز بوده است. از نظر هاوکینگ باید در کره‌زمین یک حکومت واحد وجود داشته باشد و مادامی‌که به مرزها فکر کنیم موفق نخواهیم شد. بسیاری از مردم فکر می‌کنند علم آن‌قدر پیچیده است که نمی‌توانند درکش کنند، اما با مطالعه این کتاب اغلب افراد توانایی درک و لذت‌بردن از ایده‌های بنیادین را دارند. یقینا این کتاب می‌تواند انگیزه‌‌ای برای یافتن چالش‌های جدید باشد. چالش‌های دیگری نیز هست، پرسش‌های بزرگ دیگری که باید در این کره خاکی به آنها پاسخ داده شود. اینها همه نیازمند نسل جدیدی خواهد بود که علاقه‌مند و درگیر باشند و علم را درک کنند. به‌طور مثال چگونه می‌توانیم غذای جمعیتی رو به رشد را تأمین کنیم؟ آب سالم تأمین کنیم؟ انرژی پایدار تولید کنیم؟ جلوی بیماری را بگیریم و آن را درمان کنیم؟ تغییرات اقلیمی جهان را کند کنیم؟ من نیز مانند هاوکینگ بر این باورم که علم و فناوری پاسخ این پرسش‌ها را خواهد یافت، پاسخ‌هایی که نیازمند درک عمیق علمی و دوری‌جستن از شبه‌علم است.

آیا ما توانایی نقد سخنان هاوکینگ را داریم؟
در پایان کتاب یادداشتی توسط دکتر «علیرضا وفایی» مترجم این کتاب نوشته شده است که عنوان می‌کند آیا توانایی نقد سخنان هاوکینگ را داریم؟ روایتی از «اینشتین» نقل می‌کنند مبنی‌بر اینکه از او پرسیده می‌شود چه شد که «اینشتین» شدی و او پاسخ می‌دهد: به این سؤال خیلی فکر کرده‌ام و فکر می‌کنم بهترین پاسخ این باشد که بگویم: من در زمان مناسب، در مکانی مناسب و در جامعه‌ای مناسب به دنیا آمدم و رشد کردم. صرف‌نظر از اینکه آیا این عبارت را واقعا «اینشتین» گفته باشد یا نه به نظر می‌رسد در کل یک عبارت ارزشمند و درست است. درواقع هوش و استعداد فردی انسان‌ها یک موهبت الهی است که ممکن است در هر کجایی و به هرکسی اعطا شود، اما این موهبت الهی تنها یک پتانسیل و ظرفیت است که باید به‌درستی شناخته‌شده و در مسیر صحیح خود هدایت و به کار گرفته شود. «استیون هاوکینگ» یک فیزیک‌دان برجسته بود. او با بهره‌مندی از هوش و استعداد ذاتی خود با وجود داشتن معلولیت شدید جسمی که ناشی از بیماری ALS بود با تلاش و سخت‌کوشی خدمات ارزشمندی در حوزه فیزیک گرانش و کیهان‌شناسی به‌خصوص در موضوع سیاهچاله‌ها به جامعه علمی جهانی عرضه کرد. بااین‌حال هاوکینگ در فصل هفتم کتابش جمله‌ای دارد که جا دارد کمی عمیق‌تر به آن نگاه کنیم. او می‌گوید به‌عنوان کسی که در 21سالگی پزشکان به او گفته بودند که تنها پنج سال دیگر زنده خواهد ماند اما اکنون در سال ۲۰۱۸ به 76‌‌سالگی رسیده ... .

هاوکینگ به‌صراحت در این عبارت بیان می‌کند که در بهترین حالت شاید فقط تا ۲۶‌سالگی عمر می‌کرده، اما واضح است که او در مکان و جامعه‌ای می‌زیسته که ارزش نخبگان و دانشمندان را به‌خوبی می‌دانستند؛ طوری‌که با حمایت و مراقبت، این دانشمند ۷۶‌سالگی را تجربه کرده است. اغلب افراد باهوش و نخبه زیادی را می‌شناسیم که تنها معلولیتی ندارند و لازم نیست صدها هزار دلار صرف مراقبت‌های پزشکی و درمانی آنها شود. بلکه هم سالم‌اند، هم بسیار پرتلاش که اگر کمی به آنها توجه شود و برای رشد آ‌نها برنامه‌ریزی شود شاهد ظهور دانشمندانی حتی به‌مراتب برجسته‌تر از «آلبرت اینشتین»، «پل دیراک»، «ریچارد فاینمن» و «استیون هاوکینگ» در جامعه خودمان خواهد بود. من فکر می‌کنم باید تلاش کنیم که هر زن و هر مرد بتواند حیاتی سلامت و ایمن و سرشار از فرصت و عشق داشته باشد. ما همه مسافران زمان هستیم و همه باهم به آینده سفر می‌کنیم؛ اجازه دهید باهم کار کنیم.

[این کتاب نخستین بار با ترجمه مزدا موحد و توسط نشر نو منتشر شده است.]

شرق

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...