اسرار خانه پدری | آرمان امروز


عبدالرزاق گورنه
[Abdulrazak Gurnah] نویسنده تانزانیایی‌تبارِ برتیانیایی برنده جایزه نوبل ادبیات 2021 در «قلب شنی» [‌Gravel heart] داستانی به ما ارائه می‌کند که در مرکزش رازیِ شگرف قرار دارد؛ با‌این‌حال، به هیچ‌وجه جهتِ پنهان‌کردنِ حقیقت خواننده را به بازی نمی‌گیرد و خواننده احساس نمی‌کند که نویسنده با ساخت مجموعه‌ای از سرنخ‌ها، او را به ادامه‌دادن کتاب متمایل سازد. درعوض، به شکلی رضایت‌بخش‌تر، داستان او درمورد هزینه اسرارِ مبتنی بر عدمِ تعادلِ قدرت - عدم تعادل طبقاتی، جنسیتی و عشقی- است.

خلاصه رمان قلب شنی» [‌Gravel heart عبدالرزاق گورنه [Abdulrazak Gurnah]

در ابتدای کتاب به‌نظر می‌رسد که این «راز» تنها مشاجره‌ای خانوادگی باشد؛ هنگامی‌که پدر خانه را در زنگبار دهه 1970 میلادی ترک کرد، سلیم هفت سال داشت. در ابتدا مادرش می‌گفت که پدرش تنها چند روز خواهد رفت اما به‌زودی مشخص می‌شود که او نقل‌مکان کرده و در قسمت دیگری از شهر اتاقی را اجاره کرده است. در ابتدا مادر هرروز یک سبد غذا برای او می‌برد و سپس از سلیم می‌خواهد که این وظیفه را بر عهده بگیرد. هیچ‌یک از والدین هرگز دلایل اختلاف خود را بازگو نمی‌کنند.

این رمان به سه بخش تقسیم شده: در بخش اول شاهد زندگی سلیم در زنگبار هستیم و مشاهده می‌کنیم که او در خانواده‌ای شاد زندگی می‌کند که ناگهان به‌طرز گیج‌کننده‌ای از هم فرومی‌پاشد. درنهایت، او به شکل ناراحت‌کننده‌ای به حقایق خاصی درمورد زندگی مادرش پی می‌برد، اما موفق نمی‌شود به‌طور کامل با مادرش در این رابطه گفت‌وگو کند و به‌طور فزاینده‌ای خود را به انزوای خشم و سردرگمی می‌راند. هنگامی که عمویش امیر به او این فرصت را می‌دهد که به‌عنوان دانشجو به لندن برود، بدون درنگ از این موقعیت استفاده می‌کند تا از زندگی فعلی خود فرار کند.

قسمت دوم به زندگی سلیم در بریتانیا می‌پردازد و شرح می‌دهد که او به درک بهتری از وقایع پیش‌آمده میان والدینش می‌رسد، همچنین با غم و اندوه دوری از خانه و احساس عدم تعلق مواجه می‌شود. او نمی‌داند چگونه نسبت به مکان عجیبی که به آن وارد شده احساس تعلق کند، اما می‌اندیشد که به‌طور فزاینده‌ای از دنیایی که پشت سر گذاشته، دوری می‌کند. این موضوع جدیدی برای رمان‌نویسان نیست - گورنه در ششمین رمانش «در کنار دریا» درباره تبعید نوشته- اما این موضوع هیچ‌چیزی از قدرت عاطفی آن کم نمی‌کند. در رمان «در کنار دریا»، شخصیت تبعیدی پناهجویی بود که با تمام مشکلاتی که چنین موقعیتی به همراه دارد، مواجه بود. سلیم در مقایسه در موقعیت بسیار ممتازتری قرار دارد - تحصیلات او منجر به اشتغال می‌شود و هیچ‌گونه ترسی از تبعید یا فقر ندارد. غم و اندوه او ناشی از بی‌وطنی است، اگرچه که تابعیت دو کشور را دارد. او همچنین سنگینی بار عاطفی وحشتناکی را بر دوش خود احساس می‌کند؛ چراکه می‌داند خودش موجبِ رانده‌شدنش از زادگاهش شده؛ زیرا اتفاقی غیرقابل تحمل رخ داده که هیچ‌کس نمی‌داند چگونه با آن مواجه شود. با گذشت زمان، انگلستان برایش به وطنی مبدل شده که دوستان و عزیزانش در آنجا حضور دارند.

اما سلیم هرگز نتوانست به توصیه‌ پدرش عمل کند که می‌گفت: «هنگام سفر، هر چیزی را که می‌شنوی به دلت بسپار.» ظرافت و کنترل گورنه در نگارش و درک او از احساسات، این رمان را به رمانی بسیار پرارزش تبدیل کرده است.

مهارت قابل‌توجه گورنه به‌عنوان یک نویسنده موجب می‌شود که هنگامی‌که سلیم در بریتانیا است، ماهیت اتفاقات میان والدین سلیم، نه‌ برای خوانندگان و نه برای شخصیت اصلی داستان، از اهمیت چندانی برخودار نیست. احساس وجود آن در پس‌زمینه، هنگامی‌که سلیم زندگی جدیدش را تشکیل می‌دهد، کافی است تا ما را درگیر کند و داستان را به پیش براند. تنها در بخش پایانی، بازگشت سلیم به زنگبار، قدرت آن داستان ناگفته احساس می‌شود. آن‌جا است که متوجه می‌شویم نویسنده در اعماق ساختار کتاب یکی از نمایش‌نامه‌های شکسپیر را بازگویی کرده، اما بیانِ نامِ نمایش‌نامه بخش‌های زیادی از داستان را فاش می‌کند.
به‌طور کلی، ظرافت و کنترل گورنه در نگارش و شناخت او از چگونگی اینکه قلبِ انسان می‌تواند بدون صدا به صورت آرام و مکرر بشکند، این کتاب را به رمانی لذت‌بخش و تجربه‌ای مثال‌زدنی تبدیل کرده است؛ تجربه‌ای که به کمک ترجمه نجمه رمضانی در نشر کتابسرای میردشتی میسر شده است.

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...