رمان «تاریخچه تراکتورها به اوکراینی» [A short history of tractors in Ukrainian] نوشته مارینا لویتسکا [Marina Lewycka] با ترجمه خاطره کردکریمی توسط نشر برج منتشر و راهی بازار نشر شد.

تاریخچه تراکتورها به اوکراینی»  [A short history of tractors in Ukrainian] نوشته مارینا لویتسکا [Marina Lewycka]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، مارینا لویْتْسکا نویسنده این‌کتاب متولد ۱۲ اکتبر ۱۹۴۶ در اردوگاه پناهندگان جنگ جهانی دوم در شهر کیه آلمان است. او یک‌ساله بود که خانواده‌اش به انگلستان مهاجرت کردند و موفق شدند پس از سه‌سال در روستای نورتون از توابع دانکستر برای خود خانه‌ای تهیه کنند. پدر مارینا در خط تولید تراکتور شرکت اینترنشنال هاروستر دانکستر مشغول شد و پنج‌سال بعد همه خانواده خود را به این‌شهر برد. در آن‌سال‌ها مارینا خود را با مجموعه‌داستان جیمز بیگلزورث اثر ویلیام ارل جانز سرگرم می‌کرد. به این‌ترتیب به ادبیات علاقه‌مند شد.

نویسنده مورد اشاره در مدرسه زبانِ هنری باکس آموزش دید و سپس در دانشگاه کیل در رشته زبان انگلیسی و در دانشگاه یورک ادبیات انگلیسی خواند. کتاب «تاریخچه تراکتورها به اوکراینی» اولین‌رمان مارینا لویتسکا است که سال ۲۰۰۵ منتشر شد. این‌رمان درباره یک‌خانواده و ترمیم سخت زخم‌های کهنه است که پنجاه‌سال از تاریخ معاصر اروپا را در بر می‌گیرد.

«تاریخچه تراکتورها به اوکراینی» در سال انتشارش جایزه‌های مختلفی ازجمله جایزه رمان‌های طنز بریتانیا را برای نویسنده‌اش به ارمغان آورد. این‌کتاب به ۳۵ زبان ترجمه شده است.

این‌داستان ۳۱ فصل دارد که به‌ترتیب عبارت‌اند از:

دو تماس تلفنی و یک مراسم خاک‌سپاری، میراث مختصر مادر، پاکت کلفت قهوه‌ای، یک خرگوش و یک مرغ، تاریخچه تراکتورها به اوکراینی، عکس‌های عروسی، ماشین‌قراضه، ساتنِ سبز، هدیه‌های کریسمس، لِه و لُمبه، با اکراه، ساندویچ همبرگر نیم‌خورده، دستکش‌پلاستیکی‌های زرد، دستگاه فتوکپیِ سیار کوچک، در مطلب روان‌کاو، مادرم کلاه می‌پوشد، لِیدی دای و رولزرویس، آژیر کودک، خیش سرخ، روان‌شناسه شیاد بود، خانم غیبش می‌زند، شهروندان نمونه، فراری قبرستان، مرد مرموز، پیروزی روح بشری، همه تربیت می‌شوند، منبع نیروی کار ارزان، عینک خلبانی‌طورِ دورطلا، شام آخر، دو سفر، به خورشید سلام می‌کنم.

قصه این‌کتاب با این‌جملات شروع می‌شود:

دو سال بعد از مرگ مادرم، پدرم عاشق مطلقه بورِ لوندی شد که اهل اوکراین بود. پدرم هشتادوچهارساله بود و او سی‌وشش‌ساله. زنه مثل نارنجک صورتیِ نرم و پف‌کرده‌ای وسط زندگی‌مان ترکید، چرک‌آب را هم زد، لِرد خاطرات دورریخته را بالا آورد و ارواح فامیل را حسابی در گور لرزاند.
همه‌اش از تماسی تلفنی شروع شد.
صدای پدرم، لرزان از هیجان، پشت خط خش‌خش می‌کند.
_ خبر خوب، نادژدا! دارم ازدواج می‌کنم!

این‌کتاب با ۳۱۲ صفحه، شمارگان هزار و ۵۰۰ نسخه و قیمت ۷۸ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...