کتاب «درماندگی بزرگ ما» [Bizim büyük çaresizliğimiz یا Our Grand Despair]، نوشته باریش بیچا کچی [Barış Bıçakçı]، نویسنده ترک به کوشش کسری صدیق ترجمه و از سوی انتشارات ققنوس ترجمه و روانه بازار نشر شده است.

درماندگی بزرگ ما [Bizim büyük çaresizliğimiz یا Our Grand Despair] باریش بیچا کچی [Bıçakçı, Barış]،

به گزارش کتاب نیوز به نقل از تسنیم،‌ این کتاب چهارمین رمان این نویسنده است که پس از انتشار با استقبال خوب ترک‌ها روبرو شد و موفقیت‌های بسیاری را برای نویسنده به همراه داشت تا جاییکه فیلمی نیز از این کتاب تولید شد.

این رمان روایت رفاقت‌های دیرپای دو مرد میانسال در شهر کودکی‌شان آنکارا است، شهری که به‌راستی می‌توان بیچاکچی را نویسنده‌ای برخاسته از آن دانست. داستان با ورود نهال به زندگی دو دوست آغاز می‌شود، دختری جوان که در حقیقت خواهر کوچک‌تر ِفکرت دوست دوران کودکی آنها است. اما ورود نهال ِجوان زندگی دو مرد را بیش از آنچه تصور می‌کردند تحت تأثیر قرار می‌دهد.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «یکی از روزهای سرد زمستان، دو دوست قدیمی در کنار هم بر سر تپه‌ای در میان ابرها ایستاده‌اند. در برابرشان دریای سیاه است، و پشت سرشان استانبول با هزار خاطره و رؤیا. هر دوی آن‌ها در آن لحظه به یک چیز فکر می‌کنند: به کسی که حالا در دوردست‌ها روزگار می‌گذراند. چتین در سکوت به اندر نگاه می‌کند و همان پرسشی را که در دل دارد در چشمان او می‌بیند: آیا نهال هم به ما فکر می‌کند؟ پیش از این‌که تمام کوهستان در میان تودۀ سفید مه فرو رود، دو دوست، دست در گردن هم، از شیب تپه پایین می‌آیند. نامه‌ای که اندر همان شب برای نهال می‌نویسد با این جملات به پایان می‌رسد: «چتین و اندر هنوز درون آن مه درانتظار تو هستند، در انتظار تو هستند، در انتظار تو هستند...».

................ هر روز با کتاب ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...