روایتی خواندنی از تاریخ ایرانِ زخم‌خورده | تسنیم


بی‌تردید رمان «تشریف» در عرض رمان‌های «تنگسیر» صادق چوبک و «رازهای سرزمین منِ» رضا براهنی، جزو اجنبی ستیزترین رمان‌های تاریخ ایرانِ زخم خورده از اجانب است.

تشریف علی اصغر عزتی پاک

انسان ایرانی با توجه به سبقه و گذشته فرهنگی و تمدنی که داشت در قبال ظلم و دیکتاتوری حکام و سرسپردگی‌شان به اجانب کوتاه نمی‌آمد، هر از چندگاهی می‌شورید، بلکه بتواند فضایی در خور، برای زیستن در وطن فراهم آرد؛ از مشروطه گرفته تا روی کار آمدن دولت ملی مصدق و نیز 16 آذر و ... . اما این اعتراضات به وضعیت موجود باعث تغییر نشد و یا اگر شد دیری نپایید که ورق برگشت و در بر همان پاشنه چرخید، تا اینکه چند سال بعد از کودتای مرداد تلخ و واقعه خونین 16 آذر، انسان ایرانی در خیزشی نو و متفاوت از قبل، اراده کرد که وضعیت موجود را به احسن الحال تبدیل کند.

تفاوت این خیزش نسبت به قبلی‌ها این بود که انسان ایرانی در این سال‌ها به امکانات و پشتوانه‌هایی که می‌توانست از آن برای سعادت بهره گیرد پی برد، او در این سال‌ها در قالب انسان مسلمان شیعه ظاهر شد و لاجرم می‌بایست حرکت‌های خود را در این قالب پی می‌گرفت، ایرانی فراخور ایرانی بودن ظلم‌ستیز بود، اما بر ظلم تاختن راه و روش داشت و انسان ایرانی تازه از خرداد سال 42 فهمید که چگونه باید وارد این عرصه شود و آن همان بود که بیان شد، می‌بایست در قامت مسلمان شیعه معتقد به امام و منتظر ظاهر می‌شد، بیش از قبل به معارف شیعی پی برد و آن را در مبارزات خود به کار گرفت تا اینکه توانست ناکامی‌های گذشته خود را جبران کند و از آن آذر خونین نا فرجام، بهمنی خرم را رقم زند.

آنچه گفتم ارجاعات و اسناد تاریخی متعددی دارند که دست یافتن به همه آنها سخت است و فرصتی وسیع می‌طلبد، اما همت پژوهشگرانه و صد البته خلاقانه نویسنده توانمند رمان فاخر «تشریف» کار را برای علاقه‌مندان آسان کرد. علی اصغر عزتی پاک در فرایندی چندساله و سخت‌کوشانه با مطالعه دقیق کتب تاریخی و تأملی صبورانه اثری خلاقانه، جذاب و خواندی را در قالب رمان «تشریف» خلق کرد که در آن به نوعی هم به آسیب‌شناسی ناکامی‌های ایرانیان در حرکت‌های مدنی پرداخته و هم دریافته که چطور این انسان سرخورده از اعتراض و ظلم‌ستیزی، مخصوصاً در سال‌های بعد از کودتای 28 مرداد و واقعه خونین 16 آذر در اقدامی جدید خود را باز یافته و حرکتی عظیم را شروع کرد و در بهمن 57 به ثمر رساند.

مصطفی یکی از شخصیت‌های اصلی رمان، فرزند نصرالله است، پدر و مادر مصطفی جزو دانشجویانی بودند که در واقعه 16 آذر دیدند که چطور بار دیگر غرور ایرانی بعد از کودتای 28مرداد شکست و نابود شد، به عبارتی اندک غرور باقی مانده ایرانی چند ماه بعد از کودتا در 16 آذر پایمال شد. دانشجویان حاضر در آن غائله بعد از آن، سرخورده و افسرده، هرکدام به گوشه‌ای پناه برده بودند و اجانب همچنان بر ایران و ایرانی با سرمستی تمام می‌تاختند، زن نصرالله نماد عقده فروخورده‌ای بود که هیچ وقت نتوانست داغ آن تحقیر را فراموش کند، اما نتوانست و نتوانستند کاری هم انجام دهند، به سختی و گویا اساساً صرفاً مأمور بود که مصطفی را به دنیا بیاورد و بلافاصله بعد از آن بر اثر همان آسیبی که در روز 16 آذر در دانشگاه تهران دیده بود، فلج و ویلچرنشین شد.

از آن نسل یا سرخورده و گوشه‌نشین شدند و یا تک و توکی گرفتار حرکت‌های کور و البته نافرجام. ناکامی مبارزان و جسارت اجانب به حدی رسیده بود که آن مرد آمریکایی در صفحات آغازین رمان به مصطفی وعده بلعیده شدن ایران و افغانستان توسط اجانب را تا دو سال دیگر می‌داد اما نسل بعد از سرخوردگان 16 آذر، همان مصطفی و دوستانش که اوایل دهه 40 گهواره‌نشین بودند ورق را برگرداندند و آن آمریکایی بی‌خبر بود و نمی‌دانست که در آن روزها(اواخر دهه 50) ورق دارد به گونه دیگری رقم می‌خورد و... مصطفی و مصطفی­‌ها انقلاب را به سرانجام رساندند و... .

فرق بین این دو نسل در رمان «تشریف» همان است که بیان شد، انسان ایرانی در دوران مصطفی و مصطفی‌های نوعی، در مقام انسان شیعه منتظر ظاهر شد و امام خمینی(ره) را به عنوان نائب آن امام غایب، یافت و به رهبری‌اش انقلاب را با عقلانیت و درایت به پیروزی رساند و دست اجانب را برای همیشه از ایران کوتاه کرد. آری انسان بی امام ره به جایی نمی‌برد. هر چند دو سال بعد از آن افغانستان مورد تجاوز اجنبی قرار گرفت ولی مردم ایران امتی مثال‌زدنی شده بودند و آمریکا دیگر سفارتش را هم از دست داده بود.

نا گفته نماند «تشریف» صرفاً یک رمان شیعی انقلابی نیست، ایرانی بودن در این اثر از همان ابتدا خود می‌نمایاند؛ آنجا که شهریار و مصطفی در گنج‌نامه با جمعی همراه هستند و بعد تنها می‌شوند، سنگ‌نوشته‌های گنج‌نامه را که با مخاطب از گذشته‌ها و ریشه ایران سخن می‌گویند، باید با دقت خواند و نیز آنجا را که زن آمریکایی از آبشار گنج‌نامه رها می‌شود و نجات می‌یابند، باید با دقت خواند و بخش‌هایی از روایت از زبان مصطفی را که مربوط به شاهنامه و ضحاک است، هم باید با دقت خواند تا به جنبه ایرانی و باستانی اثر پی برد، هر چند ایرانی معترض در 16 آذر تحقیر شد، شکست و منزوی شد اما کاملاً عقیم نشد و ریشه‌اش نخشکید، فرزندی به نام مصطفی را زایید که او هم در پی اعتراض و انقلاب رفت، اما متفاوت از گذشته.

بی‌تردید رمان «تشریف» در عرض رمان‌های «تنگسیر» صادق چوبک و «رازهای سرزمین منِ» رضا براهنی، جزو اجنبی ستیزترین رمان‌های تاریخ ایرانِ زخم خورده از اجانب است. برای پی بردن به این جنبه از این اثر، هم باید در آن بخش از روایت را که زن و مرد آمریکایی در اوایل رمان حضور دارند و بخشی از خاک ایران را نجس می‌کنند، دقیق خواند و هم وقایع مربوط به 16 آذر و ... را، اما در «تنگسیر» رگه‌هایی دین‌ستیزانه می‌بینیم و در «رازهای سرزمین من» تحریف حقایق، اما «تشریف» حقیقت نقش انتظار و امام را در ستاندن حق ملت چه بسیار هنرمندانه بیان می‌کند. «تشریف» اثری فاخر و ماندگار است؛ هرچند مدیران و دبیران و داوران درنیابند و یا نخواهند دریابند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

در قرن بیستم مشهورترین صادرات شیلی نه استخراج از معادنش که تبعیدی‌های سیاسی‌اش بود. در میان این سیل تبعیدی‌ها چهره‌هایی بودند سخت اثرگذار که ازجمله‌ی آنها یکی‌شان آریل دورفمن است... از امید واهی برای شکست دیکتاتور و پیروزی یک‌شبه بر سیاهی گفته است که دست آخر به سرخوردگی جمعی ختم می‌شود... بهار پراگ و انقلاب شیلی، هردو به‌دست نیروهای سرکوبگر مشابهی سرکوب شده‌اند؛ یکی به دست امپراتوری شوروی و دیگری به دست آمریکایی‌ها ...
اصلاح‌طلبی در سایه‌ی دولت منتظم مطلقه را یگانه راهبرد پیوستن ایران به قافله‌ی تجدد جهانی می‌دانست... سفیر انگلیس در ایران، یک سال و اندی بعد از حکومت ناصرالدین شاه: شاه دانا‌تر و کاردان‌تر از سابق به نظر رسید... دست بسیاری از اهالی دربار را از اموال عمومی کوتاه و کارنامه‌ی اعمالشان را ذیل حساب و کتاب مملکتی بازتعریف کرد؛ از جمله مهدعلیا مادر شاه... شاه به خوبی بر فساد اداری و ناکارآمدی دیوان قدیمی خویش واقف بود و شاید در این مقطع زمانی به فکر پیگیری اصلاحات امیر افتاده بود ...
در خانواده‌ای اصالتاً رشتی، تجارت‌پیشه و مشروطه‌خواه دیده به جهان گشود... در دانشگاه ملی ایران به تدریس مشغول می‌شود و به‌طور مخفیانه عضو «سازمان انقلابی حزب توده ایران»... فجایع نظام‌های موجود کمونیستی را نه انحرافی از مارکسیسم که محصول آن دانست... توتالیتاریسم خصم بی چون‌وچرای فردیت است و همه را یکرنگ و هم‌شکل می‌خواهد... انسانها باید گذشته و خاطرات خود را وا بگذارند و دیروز و امروز و فردا را تنها در آیینه ایدئولوژی تاریخی ببینند... او تجدد و خودشناسی را ملازم یکدیگر معرفی می‌کند... نقد خود‌ ...
تغییر آیین داده و احساس می‌کند در میان اعتقادات مذهبی جدیدش حبس شده‌ است. با افراد دیگری که تغییر مذهب داده‌اند ملاقات می‌کند و متوجه می‌شود که آنها نه مثل گوسفند کودن هستند، نه پخمه و نه مثل خانم هاگ که مذهبش تماما انگیزه‌ مادی دارد نفرت‌انگیز... صدا اصرار دارد که او و هرکسی که او می‌شناسد خیالی هستند... آیا ما همگی دیوانگان مبادی آدابی هستیم که با جنون دیگران مدارا می‌کنیم؟... بیش از هر چیز کتابی است درباره اینکه کتاب‌ها چه می‌کنند، درباره زبان و اینکه ما چطور از آن استفاده می‌کنیم ...
پسرک کفاشی که مشغول برق انداختن کفش‌های جوزف کندی بود گفت قصد دارد سهام بخرد. کندی به سرعت دریافت که حباب بازار سهام در آستانه ترکیدن است و با پیش‌بینی سقوط بازار، بی‌درنگ تمام سهامش را فروخت... در مقابلِ دنیای روان و دلچسب داستان‌سرایی برای اقتصاد اما، ادبیات خشک و بی‌روحی قرار دارد که درک آن از حوصله مردم خارج است... هراری معتقد است داستان‌سرایی موفق «میلیون‌ها غریبه را قادر می‌کند با یکدیگر همکاری و در جهت اهداف مشترک کار کنند»... اقتصاددانان باید داستان‌های علمی-تخیلی بخوانند ...