ایرنا- هم‌زمان با شیوع بیماری کرونا و تعطیلی مدارس، کانون پرورش فکری در حال اجرای طرحی اینترنتی با عنوان پیک امید مجازی است تا کودکان و نوجوانان ایرانی بتوانند وقت‌های خود را صرف مطالعه کتاب، تماشای فیلم و فراگیری ساخت کاردستی و نقاشی و دیگر هنرهای تجسمی کنند.

ارایه نسخه الکترونیکی کتاب‌های کانون در سایت طاقچه چند ماهی است که آغاز و با استقبال بچه‌ها همراه شده است اما کانون در نظر دارد این کتاب‌ها را به مدت یک هفته و به صورت رایگان ارایه کند.

در این زمینه هم‌اکنون بیش از ۳۰۰ عنوان از کتاب‌ها و ۲۰ عنوان کتاب صوتی کانون در این سایت با تخفیف ۱۰۰ درصدی قابل دسترسی و مطالعه است. در همین حال مربیان کانون در سراسر کشور به‌صورت داوطلبانه و جهادی در قالب همین طرح، اقدام به ضبط فیلم‌های کوتاه آموزشی در زمینه‌های هنری و کاردستی و قصه‌گویی کرده‌اند و  این فیلم‌های کوتاه را در سایت‌ها و صفحه‌های کانون در شبکه‌های اجتماعی با چهار هشتگ #پیک_امید، #در دل دارم_امید، #کانون_امید و برای_ حال_ خوب منتشر می‌کنند.

همچنین با توجه به اهمیت ایجاد فضای شاد و نشاط‌بخش در بین خانواده‌ها، کانون برخی از فیلم‌های انیمیشن و شاد خود را نیز در این فضاها در اختیار خانواده‌ها قرار داده است. در این زمینه و در قالب طرح پیک امید مجازی، صفحه‌ای در پرتال رسمی کانون به نشانی www.omid.kpf.ir  راه‌اندازی شده است.

این فضاها به تدریج کامل و این فعالیت گسترش پیدا خواهد کرد تا ارتباط مربیان کانون با کودکان و نوجوانان در این روزهایی که بچه‌ها به دلیل شیوه بیماری کرونا شبانه‌روز در داخل خانه‌ها و در کنار خانواده‌هایشان حضور دارند، حفظ شود.

کانون پرورش فکری نزدیک به سه دهه است در بحران‌ها و وقایع و حوادث طبیعی در کنار کودکان و نوجوانان شهرها و روستاهای زلزله‌زده قرار می‌گیرد و به امداد فرهنگی به بچه‌های این مناطق می‌پردازد.

از دو سال گذشته این طرح با عنوان پیک امید گسترش چشم‌گیری پیدا کرد و علاوه بر این مناطق به خدمت‌رسانی به مناطق محروم و کم‌برخوردار کشور نیز پرداخت. طرح پیک امید مجازی در ادامه همان طرح و با هدف پرکردن اوقات فراغت کودکان و نوجوانان ایرانی هم‌زمان با شیوع بیماری کرونا در ایران اجرا می‌شود.

................ هر روز با کتاب ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...