کتاب «اصلاح شیوه‌های نادرست فرزندپروری؛ پیش از آن‌که بچه‌ها دیوانه‌ات کنند» [Politically Incorrect Parenting: Before Your Kids Drive You Crazy] نوشته نایجل لاتا [Nigel Latta]  با ترجمه میترا ملکی توسط انتشارات ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شد.

 «اصلاح شیوه‌های نادرست فرزندپروری؛ پیش از آن‌که بچه‌ها دیوانه‌ات کنند» [Politically Incorrect Parenting: Before Your Kids Drive You Crazy] نوشته نایجل لاتا [Nigel Latta]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، نسخه اصلی این‌کتاب سال ۲۰۱۰ توسط انتشارات هارپرکالینز منتشر شده است.

نویسنده این‌کتاب روان‌شناس بالینی ساکن نیوزیلند است و بیش از ۲۰ سال است با انواع خانواده‌ها و بچه‌هایی سر و کار داشته که مشکلات زیادی داشته‌اند. او چند کتاب دیگر در حوزه روان‌شناسی کودک در کارنامه دارد و «اصلاح شیوه‌های نادرست فرزندپروری» یکی از آثار مهم و پرفروش اوست. او دو برنامه تلویزیونی هم درباره خانواده و تربیت فرزندان در نیوزیلند و استرالیا دارد.

کتاب «اصلاح شیوه‌های نادرست فرزندپروری» نتیجه تجربیات بیش از ۲۰ ساله نایجل لاتا است که با زبان طنز و خودمانی نوشته شده است. این‌کتاب در پی ارائه راهکار برای بهبود روابط والدین و بچه‌ها نوشته شده و به گفته نویسنده‌اش، قرار نیست پر از مطالبی باشد که استرس و فشار پدر و مادرها را بیشتر کند. چون تربیت بچه‌ها به اندازه کافی سخت است، نیازی نیست سخت‌ترش کنیم. این کتاب می‌گوید چه‌طور بدون این‌که عقلتان را از دست دهید، ده سال اول زندگی بچه‌تان را پشت سر بگذارید.

این‌کتاب ۱۰ فصل اصلی دارد که در مجموع ۲۶ بخش را در بر می‌گیرند. عناوین فصول کتاب به این‌ترتیب است: «چه...؟»، «اصول»، «داخل سرِ کوچولوها»، «خواب»، «غذا خوردن»، «شماره یک و شماره دو»، «دختر و پسرهای کوچولوی شیطون»، «کشوی سوم»، «همه این‌ها را کنار هم بچینیم» و «یک شب در راه خانه...»

بخش‌های ۲۶ گانه‌ای که در فصول کتاب آمده‌اند، به‌ترتیب عبارت‌اند از:

«پیشگفتار: نگران بچه‌ها نباشید... خودتان را نجات دهید!»، «مقدمه: فوت و فن کار»، «ده اصل ساده برای تربیت بچه»، «اگر قرار است فقط یک فصل این‌کتاب را بخوانید، این‌فصل را بخوانید»، «مغز "کوچولوها"»، «صحبت‌کردن با مغزهای کوچولو»، «سیم‌کشی دوباره مغز بچه‌ها»، «بچه‌ای که طی ده‌هزار کیلومتر خوابید»، «برنامه خواب ناز و آرام: نه در تختخواب، نه در اتاق من، نه با آبمیوه، نه با قاشق»، «برنامه خواب اس‌اِی‌اس: دوقلوها دردسرسازند»، «تخت‌دزد»، «پسرکوچولویی که سبزیجاتش را نمی‌خورَد»، «بچه‌هایی از جنس چیپس و بستنی پوره نخودفرنگی»، «آینه تمام‌نمای مادر و زباله‌دان پدر»، «وینی بدون پو»، «جیمیِ شلوار کثیف‌کن و سبد عواقب»، «توجه هدفمند: داستان بچه‌اسب آبی»، «چه کار کنیم گوشه‌نشانی و جدول برچسب‌ها موثر واقع شود، و چرا نباید هرگز با یک تروریست مذاکره کنید»، «نردبان عقوبت محتوم»، «بروید بیرون و بازی کنید»، «دروغ‌هایی که به بچه‌هایمان می‌گوییم»، «چطور از آن والدینی باشیم که معلم‌ها دوست دارند»، «امنیت بچه‌ها»، «چه کنیم سرمان نترکد؟»، «راهنمای استفاده از جعبه‌ابزار»، «پرواز به تنهایی: خانواده شنگول‌ها»، «ده قدم تا سعادت شنگول‌ها» و «آخر داستان».

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

سندرا شروع کرد: «او همیشه بدغذا بوده، ولی این‌مشکلات از پنج‌سالگی‌اش شروع شد.»
«چطور یعنی؟»
«وقتی مدرسه را شروع کرد، در مورد لباس‌هایش، این‌که چه بپوشد و چه نپوشد، خیلی سختگیر شد.»
سرم را تکان دادم همان‌طور که روانپزشکان این‌کار را می‌کنند، فقط برای این‌که ترغیبش کنم ادامه دهد و من مجبور نباشم بگویم «آهان» یا «می‌فهمم» یا حتی بدتر «لطفا ادامه دهید.»
«بعد از آن نسبت به غذا هم خیلی سختگیرتر شد و می‌گفت نمی‌خواهد چاپ شود.»
چهره‌ام در هم رفت. «در پنج‌سالگی؟»
سندرا سرش را تکان داد. «بله، در پنج‌سالگی.»
یک‌سری از مسائل وجود داشت که کنجکاویِ روان‌شناسانه من را برمی‌انگیخت. بچه‌ها در پنج‌سالگی بیشتر کارهایی را انجام می‌دهند که در اطرافشان می‌بینند. مثل اسفنج می‌مانند. پس این‌مسائل که «خوردن باعث چاقی می‌شود» و «از هیکلم خوشم نمی‌آید» از کجا آمده؟ مدرسه یا خانه؟
از امیلی پرسیدم: «دوست داری چه چیزی بخوری؟»
شانه بالا انداخت. «هیچ‌چیزی.»

این‌کتاب با ۲۷۱ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۵۵ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...