ماریو بارگاس یوسا نویسنده پرویی کناره‌گیری خود از حزب مردمی اسپانیا و حمایت از حزب UPD (اتحاد، پیشرفت و دموکراسی) را رسما اعلام کرد.

یوسا که تاکنون عضو حزب مردمی - حزب محافظه کار اسپانیا - بود روز گذشته جدایی خود را از این حزب با انتشار کتابی تحت عنوان "سیاست معقولانه" اعلام کرد.

او در این باره آورده است: "من فکر می کنم انسان آزادی هستم. از نظر اقتصادی و دفاع از اتحاد اسپانیا نیز با حزب مردمی حسی مشترک دارم؛ ولی با مخالفتهای این حزب نسبت به برخی اندیشه‌ها مانند تشکیل دولت سکولار، جدایی دولت از کلیسا و تشکیل یک جامعه‌ی سکولار موافق نیستم."

به گزارش مهر به نقل از خبرگزاری اسپانیا، وی در ادامه نوشته است: "ما می‌توانیم با اقداماتی نو به پیشرفت کشور، رعایت حقوق بشر و ترویج آزادی کمک کنیم. بنابراین فکر می‌کنم نمی‌توانم نماینده حزبی باشم که چنین اقداماتی را رد می‌کند. من حتم دارم که خیلی‌ها هم مثل من فکر می‌کنند و به پیشرفت اسپانیا می‌اندیشند."

حزب "اتحاد، پیشرفت و دموکراسی" حزب نوپایی است که تعدادی از نویسندگان، فیلسوفان و جامعه‌شناسان اسپانیا سپتامبر سال گذشته آن را تاسیس کردند.

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...