آزمودن مسیرهای پیموده نشده | الف


وقتی با شأن نزول کتابهای مجموعه «دانش معاصر» آشنا باشی، اولین پرسشی که با مشاهده عنوان دهمین کتاب از این مجموعه، به ذهن خطور می‌کند این است که نویسنده چگونه توانسته با چنین موضوعی «عناصر» [The elements : a very short introduction] چنان اهدافی را محقق سازد؟ به گمانم پاسخ دادن به این پرسش، بهترین معرفی برای این کتاب باشد. از باب یادآوری، خلاصه‌وار بگویم که کتابهای مجموعه «دانش معاصر» که به همت نشر فرهنگ معاصر منتشر شده اند، دربرگیرنده آگاهی هایی هستند که لازمه شهروندی است که در هزاره سوم زندگی می‌کند. انسانی که در قرن بیست و یکم برای شناخت بهتر جامعه و جهان پیرامون خود، ضروری ست با یکسری از علوم به هم پیوسته که جانشین علوم مجزای کلاسیک شده اند، آشنا باشد.

عناصر: افسانه، تاریخ، علم [The elements : a very short introduction] فیلیپ بال [Philip Ball]

دستمایه کتاب دهم از این مجموعه، عناصری هستند که مواد گوناگون را تشکیل می‌دهند. در این‌باره کتابهای بسیاری نوشته شده است؛ در یک شکل متعارف شاید ساده‌ترین راه استفاده از مسیرهای از پیش پیموده شده باشد، همانند رفتن به سراغ تقسیم بندی اجزای سازنده مواد، تعریف مولکول و اتم و نهایتا شرح جدول مندلیف و از این قسم... اما نتیجه آن کتابی خشک و غیر منعطف می‌شد که نمی‌توانست چنگی به دل مخاطبانی که مورد نظر مجموعه «دانش معاصر» بزند. هنگام طی کردن مسیرهایی که از پیش پیموده شده‌اند، هر قدر هم آن مناظر زیبا باشند، به دلیل اینکه تازه نیستند نمی‌توانند جذاب تاثیر گذار باشند.

بنابراین فیلیپ بال [Philip Ball] با هوشمندی مسیری پیموده نشده را انتخاب کرده است. این مهم بیش از هر چیز ناشی از احاطه و تسلطی ست که او براین حوزه دارد و از دیگر سو ناشی از افقی تازه بر روی این بحث می‌گشاید. او خود در مقدمه کتاب نوشته است: «رفته رفته متوجه شدم که کتابی مقدماتی درباره عناصر حتما نباید گشت و گذاری در جدول تناوبی باشد، کاری که به هر حال دیگران پیش از من به طرزی استادانه‌تر و جامع‌تر انجام داده‌اند. داستان عناصر، داستان رابطه ما با ماده است، و سابقه‌اش از جدول تناوبی خیلی فراتر می‌رود. برای آشنایی با عناصر لازم نیست که جزئیات مربوط به سیلیسیم، فسفر و مولبیدن را بدانیم؛ این آشنایی از سنگینی لذت آور شمش نقره، از خوشایندی خنک آب و از نرمی یشم صیقل خورده، برای ما حاصل شود. این همان سرچشمه پرسش بنیادی زیر است: دنیا از چه ساخته شده است؟»

پیدا کردن اطلاعات شیمیایی عناصر، نام کاشف و چگونگی کشف آنها و خصوصیات شیمیایی آنها تعداد الکترون و پروتون و از این قسم ویژگی ها به سادگی در این روزگار قابل دسترس ایت تازه اگر جایی یا به دلیلی مورد نیاز یک فرد معمولی باشد. اما همین عناصر و مسائل مرتبط با آنها دارای وجوهی هستند که می‌تواند برای این طیف از مخاطبان غیر متخصص قرار بگیرد و این همان چیزی ست ک فیلیپ بال از آن سخن گفته. او به عناصر هویتی تاریخی بخشیده هویتی که تاثیر آنها در روند حیات آدمی حکایت می‌کند. رسیدن به این بیان شبهه روایی متضمن جذابیت کتابی ست که فی نفسه موضوع جذابی برای همه مخاطبان نیست. مگر کسانی که همچون نویسنده کتاب حاضر، از کودکی علاقه ویژه‌ای به موضوعات علمی این حوزه داشته باشند. تا آن حد که به جای آلبوم تمبر کلکسیون عناصر مختلف داشته باشند و کنجکاوی آنها نسبت به ویژگی های این عناصر تا آن حد باشد که به مانع از چشیدن آنها شود.

در یک جمع بندی کلی اینکه فلیپ بال دریچه تازه به روی عناصر گشوده است تا اینبار از منظری متفاوت به شناخت آنها و اهمیتشان نائل شویم. در این رهگذر در می‌یابیم چگونه حیات سیاسی و زندگی جمعی انسانها می‌تواند تابع این عناصر باشد. عناصری که توزیع آنها در سطح طبیعت باعث شکل گیری رخدادهای تاریخی گوناگونی شده، از مهاجرت گرفته تا استعمار و انواع مناقشه های سیاسی که با روشن شدن اهمیت و ارزش عناصر مختف در حیات بشری به وجود آمده است.

فیلیپ بال در یک گستره تاریخی داستان عناصر را روایت می‌کند. او نشان می‌دهد که در آغاز چگونه نظر متفاوت آدمی درباره عناصر می‌توانسته دستمایه حکم ارتداد شود، چنانکه در ۱۶۲۴ «اتی‌ین دکلاو» شیمی دان فرانسوی به همین دلیل به ارتداد محکوم شد. به عبارتی تصورات نخستین درباره چهارگانگی ارسطویی عناصر چنان از سوی اصحاب کلیسا جدی گرفته می‌شده که می‌توانست با عقوبتی سنگین همراه باشد. چنانکه گالیله در ماجرایی معروف تر با آن روبه رو شد. اما پرسش جالب در این میان آن بود که آیا علم و نظریات علمی تا این اندازه برای صاحبان قدرت و ارباب کلیسا اهمیت داشت؟ اگر حقیقت را بخواهید نه! آنچه برای ایشان مهم بود عدم اجازه به عرضه شدن یک اندیشه متفاوت و تازه بود؛ این دگراندیشی بود که به دلیل سست کردن پایه های قدرت باید تطفه خفه می‌شد.

فیلیپ بال در هفت فصل عناصر راوی حیات مادی ساده ترین اجزای جهان هستی‌ست. داستانی که خواه ناخواه حکایت جنبه‌ای مهم از فلسفه در تاریخ نیز هست. عناصری که روزگاری در نظریه چهار عنصر آب و خاک و هوا و آتش دستمایه‌ای فلسفی به شمار می‌آمدند اما رفته رفته از ساحت فلسفه به در آمده و قدم به دنیای علم گذاشتند. کتاب حاضر از یک منظر حکایت طی شدن این مسیر است.

در آغاز چیستی عناصر سازنده جهان چنان با فلسفه گره خورده و به همین سبب به ساحت دین نیز راه یافته است! از این سبب به عنوان چهارتایی ارسطویی عدم اعتقاد به آن حکم ارتداد به دنبال دارد. این کیمیاگران بودند که از سده‌های میانه به بعد با سودای رسیدن به طلا از دیگر فازات، بی آنکه خود بدانند پرداختن به عناصر را به تدریج از ساحت فلسفه بیرون برده و علم شیمی را پایه گذاری کردند. علم شیمی موفق به شناخت عناصری شد که در طبیعت وجود داشتند، املا مدتی بعد ماموریت علم فیزیک برای برای ساختن عناصری تازه آغاز شد عناصری که در طبعت یافت نمی‌شدند. دسته بندی و جدول عناصر نیز در این میان شکل گرفته و کامل شد و در واقع داستان از روزگاری که تصوری گنگ فلسفی درباره عناصر وجود داشت، تا زمانی که آگاهی علمی مشخصی درباره عناصر به وجود آمد طی شد.

فیلیپ بال با درآمیختن این ماجرا ها با تاریخ، علم و اسطوره کتاب خود را به اثری متفاوت و خواندنی بدل ساخته است، حکایت عاشقان علم، شیفتگان قدرت، تشنگان ثروت و جهانی که اعاد نامکشوف آن برای انسانی کنجکاو در حال گشوده شدن است.
آنچه در بالا گفته شد در فت فصل روایت شده است. فصل اول کتاب با عنوان «چهارتایی ارسطو: عناصر در دوران باستان» از این بخشها تشکیل شده: تکه‌های پازل، عنصرهای شاعرانه، عصر فلزات و کیمی‌‌دان شکاک. در فصل دوم انقلابی که با کشف اکسیژن ایجاد شد، مورد بررسی قرار می‌گیرد. چیزی پا در هوا، سایه اکسیژن و علائم حیات، بخش‌های تشکیل دهنده این فصل از کتاب هستند. فصل سوم کتاب با عنوان «طلا: عنصر ستایش شده، عنصر نفرین‌شده» شرح حکایتهایی درباره طلا به صورت جامد و مایع است و هنچنین استفاده از فلز به عنوان پول.

در فصل چهارم کتاب با عنوان «راه هشت‌گانه: نظم دادن به عناصر» به شرح چگونگی اتم و همچنین رسیدن به جدول مندلیف، پرداخته شده است. ساختن عناصر، قدرت یک ستاره، پلوتونیم و بمب، دوپاره شدن، فراسوی جدول تناوبی و ... موضوعات پنجمین فصل کتاب با عنوان «کارخانه‌های اتم سازی: ساختن عناصر جدید» را تشکیل می‌دهد. چیستی ایزوتوپ‌ها و سن کربن، تاریخ سنجی عالم، درمان با تابش، تاریخ نوشته بر یخ و ... محتوای فصل ششم کتاب حاضر هستند با عنوان «برادران شیمیایی: ایزوتوپ‌ها به چه درد می‌خورند» و سر انجام «برای اهداف کاربردی: فناوری‌های مربوط به عناصر» عنوان فصل هفتم کتاب است. تراشه‌های با همه چیز، نوع جدیدی نقره، خاک‌های رنگی و نادر و گاز تنبل از مطالب این فصل هستند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...