کُشتن خدایان | الف


آیا تابه‌حال در مورد تاریخ ابتدایی بشر اندیشیده‌ایم؟ بشر نخستین، چگونه به عالَم نگاه می‌کرد؟ درباره‌ی منشأ آداب و اعتقادات و مناسک متعدّد بشر نخستین در جهان قدیم و توصیف تاریخ تفکر آدمی و تاریخ ادیان ابتدایی و مناسکی که مردمان، خاطره‌ی آن‌ها را طی قرن‌ها حفظ کرده‌اند تا چه اندازه اطلاع داریم؟

شاخه‌ی زرین» [The golden bough]  جیمز جورج فریز [James George Frazer] ا

سیر زندگی بشر از جادو به دین و بعد به علم بوده است. بشر نخستین در مورد جادو اعتقادات خاصی داشت. جالب است بدانیم شاهان نخستین به خاطر هنر سیاه (جادو) یا‌ سپید (مذهب) بر‌ اریکه‌ی قدرت می‌نشستند و در آن جامعه، لازمۀ پادشاهی، جادوگری و کاهنی بود. مثلا در معبد «نمی» درختی می‌رویید که هیچ‌یک از شاخه‌هایش نباید می‌شکست و کسی که می‌توانست یکی از شاخه‌های آن را بشکند با‌ کاهن‌ معبد می‌جنگید و او را‌ می‌کشت،‌ سپس فرمانروای بیشه‌زار می‌شد.

«شاخه‌ی زرین» [The golden bough] نوشتاری است که در این راستا بدین مسئله می‌پردازد. این اثر، مشهورترین کتاب جیمز جورج فریز [James George Frazer] است که بر مطالعات‌ انسان‌شناسی تأثیر عمیق داشته و جوّ فرهنگی قرن بیستم را تحت‌ تأثیر‌ قرار داده است. هدف اولیه شاخه‌ی زرین تشریح آیین‌ها‌ و مراسم‌ خاص جادویی در دوران باستان است.

این کتاب، پژوهشی تطبیقی است که با رویکردی اجتماعی و با تکیه بر دو محور اسطوره و دین، به تحقیق در مبانی خرافه‌پرستی، ادیان ابتدایی و اعتقادات و مناسک مردمان آغازین می‌پردازد. این پژوهش درصدد اثبات این ادّعاست که سیر اندیشه انسان‌ها برای توجیه وقایع زندگی و طبیعت پیرامونشان، و نیز برای گره‌گشایی یا گریز از پیچیدگی‌های حیات، چگونه ابتدا به جادو و خرافه‌ها روی آورد و بعد از آن به دین گروید و سرانجام از دین به علم متمایل گشت.

فریزر در این کتاب، به دنبال یافتن وجه مشترک ادیان و اساطیر مردمان جهان است. عنوان «شاخه‌ی زرین» هم برگرفته از تابلویی با همین نام از ویلیام ترنر (۱۷۷۵ - ۱۸۵۱‍‍‍) نقّاش نامدار بریتانیایی است، و در واقع به درختی مقدّس اشاره دارد که شکننده‌ی شاخه‌ای از آن می‌توانست برای تصاحب منصب کهانتِ معبد دیانا در ایتالیا، با کاهن پیشین معبد مبارزه کند.

شاخۀ زرین اثری دوران‌ساز است که می‌خواهد وجه مشترک تقریباً همه‌ی ادیان ابتدایی را با هم و با ادیان «مدرن» همچون مسیحیت نشان‌ دهد. بنای کتاب‌ بر این است که همه‌ی ادیان، در اصل، آیین‌های باروری بوده‌اند؛ متمرکز بر گرد پرستش و قربانی کردن ادواری فرمانروای مقدّس که تجسّد خدایی میرنده و زنده شونده، الوهیتی خورشیدی، داشتند و به وصلتی رمزی با الهه‌ی‌ زمین‌ تن‌ در می‌داد. چنان‌که به هنگام خرمن‌ می‌مرد‌ و به وقت بهار تجسّد دوباره می‌یافت. فریزر مدّعى است که‌ این‌ افسانه،‌ عصاره همه‌ی اساطیر عالم است.

شاخه‌ی زرین‌ از زمان انتشار، واقعه‌ای مهم تلقی شد، و نقد و نظرهای متفاوتی را برانگیخت. مجله‌ی‌ «تایم»‌، آن‌ را یکی از مؤثرترین کتاب‌های قرن بیستم نامید. پروفسور اشکی مونتاگ آن را «یکی از آثار بزرگ فرهنگ ما» برشمرده است و خواندن‌ آن‌ را «شرکت‌ در ماجرای اودیسۀ فرهنگی بشر و رسیدن به وسعتی عظیم در همدلی و تفاهم‌ باهم نوعان خود» دانست.

به گفته‌ی فریزر در مقدّمه‌ی کتاب، هدف اصلى این کتاب‌ تبیین‌ قاعده‌اى است که بر اساس آن، جانشین کاهن معبد دیانا، در آریسیاى ایتالیا برگزیده‌ مى‌شود‌. به اعتقاد‌ فریزر و بر پایه‌ی بررسى‌هایى که وى انجام داده است، این فرآیند انتخاب جانشین کاهن در نقاط‌ دیگر‌ دنیا نیز وجود دارد. شیوه‌ی انتخاب جانشین به این‌صورت است که شاه که همان‌ کاهن‌ هم‌ هست، در پایان یک دوره‌ی معین یا هنگامی ‌که بلایى عمومى - مانند خشک‌سالى، قحطى یا‌ شکست‌ در جنگ - از کاستى گرفتن قدرت‌هاى طبیعى آنان حکایت مى‌کرد، کشته مى‌شود‌.

قانون‌ معبد‌ باستانى الهه‌ی جنگل چنین بود که نامزد کهانت، فقط با کشتن کاهن فعلى مى‌توانست‌ جاى‌ او‌ را بگیرد و تا زمانى که خود کشته نشده بود، کهانت را برعهده‌ داشت‌.

کتاب شاخه‌ی زرین در صورت تک‌جلدی‌ خود، پس از چند مقدّمه فاضلانه و تحلیلی از رابرت فریزر ویراستار نسخه جدید اثر، و سال‌شمار‌ زندگی‌ جیمز فریزر، و مقدّمه‌ای از خود مؤلّف، به‌ چهار کتاب‌ اصلی تحت این عناوین تقسیم‌شده است: کتاب اول: فرمانروای بیشه‌زار؛ کتاب دوم: کُشتن خدایان؛ کتاب سوم: بلاگردان؛ کتاب چهارم: شاخه‌ی زرین. هر یک از این کتاب‌ها نیز‌ به‌ چندین فصل کوتاه و بلند تقسیم‌شده‌ که عناوین‌ خاص‌ خود‌ را دارد. در پایان کتاب نیز توضیحاتی جامع در مورد برخی از واژه‌ها و جملاتی از کتاب که نیاز به توضیح داشته‌اند، ارائه شده است.

نخستین‌ بخش کتاب با عنوان «فرمانروای بیشه‌زار»، به‌ مباحثى‌ درباره جادو‌ و مذهب‌، پرستش‌ درختان، انسان خدایان، تابوها‌ و مخاطرات روح اختصاص دارد.
دومین بخش کتاب، که حجیم‌ترین و اساسى‌ترین موضوعات را در خود جای‌داده، «کشتن خدایان» نام دارد و با مطالبى‌ درباره‌ کشتن‌ فرمانروای‌ آسمانى‌ و قربانى کردن پسر‌ فرمانروا‌ آغاز مى‌شود و به موضوعاتى نظیر «عید نیایش براى ارواح»، «مادرتبارى و الاهه‌هاى مادر» و «کشتن حیوان آسمانى» مى‌پردازد‌.

«انتقال‌ شر‌»، «بلاگردان‌هاى باستان» و «مصلوب کردن مسیح»، موضوعات فصل‌ سوم‌ کتاب‌ است.‌ از این فصل ‌با عنوان «بلاگردان‌» یاد شده است. دست آخر هم در آخرین فصل، که «شاخه‌ی زرین» نام‌گرفته و در آن، مرگ و رستاخیز بررسی شده است.

 ویلیام ترنر شاخه زرین

در منصفانه‌ترین نگاه و فارغ از پیش‌داوری، شاخه‌ی زرین اثرى است که‌ شیوه‌هاى ابتدایى پرستش، اعمال زناشویى، آیین‌ها، مراسم و جشن‌هاى بارورى نیاکان ما را گزارش مى‌کند. همچنین با ردّ این باور عمومى که زندگى ابتدایى ساده بوده است، نشان مى‌دهد که انسان بدوى‌ دربند جادو، تابوها و خرافات پیچیده‌ای اسیر بوده است.

در این اثر شاهد تحول انسان از وحشی‌گری به تمدّن، از دگرگون شدنِ رسوم و آداب عجیب و غریب و اغلب خونینش به ارزش‌های پایدار اخلاقی، عقلی و معنوی هستیم.
اما در نگاه کلی به این کتاب باید گفت فریزر بر‌ این‌ باور است که انسان‌های آغازین، موجوداتی بی‌پناه در دنیایی وحشی بودند و خود را در عالمی‌ که آن را نمی‌فهمیدند و بر آن مهار و کنترلی نداشتند، گمشده می‌یافتند. آنان با علم به عجز‌ و ناتوانی‌ خود، نیاز داشتند تا برای ادامه‌ی زندگی به طریقی طبیعت را به مهار خویش درآورند. فهم‌چنین موجوداتی، از عالم، فهمی از روی ضرورت و درماندگی بود. با چنین طرز تفکری انسان‌های ابتدایی به فلاسفه‌ای تبدیل‌ شدند‌ که‌ درباره‌ی عملکرد طبیعت، نظریه‌ای را مطرح ساختند. این نظریه، «جادو» نامیده شد.

فریزر اعتقاد دارد که بین مفاهیم جادویی و علمی‌ تشابه‌ وجود دارد. آنانی که جادوی همدلانه را به کار می‌گرفتند، بر این گمان بودند که حوادث طبیعت لزوماً‌ پی‌درپی‌ رخ می‌دهند. این همان اصل اساسی‌ است که علم نوین بر آن‌ استوار‌ است. فریزر می‌گوید گرچه راهی که در جادو‌ پیش‌گرفته بودند، قابل‌پذیرش بود، اما یک اشکال‌ عمده داشت و آن اینکه کاملاً بی‌فایده بود. پس‌ جادو، هنری‌ بی‌حاصل و یک «اشتباه» بود. این اشتباه‌ نهایتاً شناسایی‌ شد‌ و با‌ شناسایی‌ آن معنای یأس‌آور عجز و ناتوانی بازگشت.

پس از شکست جادو، برای توضیح جهان و مهار و کنترل ماهرانه‌ی‌ طبیعت‌، از «دین» کمک گرفتند. فریزر مراد خود را‌ از دین بدین‌صورت‌ بیان‌ می‌کند: «درک من از دین، تسکین‌ و راضی ساختن نیروهای فوق بشری‌ است که هادی و ناظر روند طبیعت و حیات بشر‌ انگاشته‌ می‌شوند».

تغییر فلسفه زندگی بشر از جادو به دین، نه‌تنها به جهت نظری دارای اهمیت بود، که بیانگر تغییر تمام‌عیار رویکرد انسان نیز بود، و این احتمالاً با کشف عدم کفایت جادو حاصل‌شده است. خودبسندگیِ مغرورانه‌ی جادوگر، رفتار متکبّرانه‌اش با نیروهای برتر و ادّعای گستاخانه‌اش در اِعمال سلطه‌ای همانند آن، نمی‌توانست نتیجه‌ای جز برانگیختن کشیش داشته باشد؛ کشیشی که با اعتقاد مطلقش به جلال الهی و خاکساریش در پیشگاه او، چنین ادعاهایی و چنین تکبری را می‌بایست تعرّض کفرآمیز و ملحدانه به منزلتی دانسته باشد که فقط خاصّ خداست. اما جادوگر برای رفع مشکلات و خطرهایی که از هر سو متوجّه انسان بود، تنها به قدرت خود و نظام‌ ثابت طبیعت متّکی بود که‌ با‌ اطمینان به آن، به اهداف خود در طبیعت دست می‌یافت.

از منظر نویسنده، دین تسلسل و ترتیب پدیده‌های طبیعی را ناشی از اراده، شهوت یا هوس موجوداتی روحانی می‌داند که از نوع انسان اما از نظر قدرت و توان، بسی بالاتر از اویند. اما این برای انسان، رضایت‌بخش به نظر نمی‌رسید؛ زیرا دین بر آن است که وقوع و ترتیب حوادث طبیعی را قوانین تغییرناپذیری تعیین نمی‌کند و این حوادث تا حدودی متغیر و نامنظم‌اند. برعکس، هر چه بیشتر در این ترتیب و توالی حوادث طبیعی دقیق شویم، بیشتر متوجّه هماهنگی و وحدت کلّی آن‌ها می‌شویم و این به وسیله‌ی علم، قابل پیش‌بینی است. بدین ترتیب، به تدریج نظریه‌ی دینی را کنار گذاشتند و برای توجیه امور طبیعت نیازی به‌ ایزدان ندیدند.

در این‌جا فلسفه زندگی دیگری مطرح می‌گردد که موفقیت بیشتری در به‌کارگیری‌ طبیعت از خود نشان داد و انسان از طریق آن توانست طبیعت را‌ مهار‌ و پیش‌بینی کند. فریزر آن فلسفه‌ زندگی را که از چنین توانایی برخوردار است، «علم» دانست. توجه انسان به علم به معنایی بازگشتی‌ مجدّد به اصل بنیادین جادو، یعنی نظم بود. علم و جادو، هردو، به نظمی اعتقاد دارند که‌ اصل‌ بنیادی‌ همه امور است.
از نظر فریزر، عظمت نتایجی که علم بدان دست‌یافته است، به سهولت می‌تواند صحّت‌ این‌ روش‌ را که پس از دین، متداول‌ گشت، نشان‌ دهد. بشر‌ پس از قرن‌ها سرگردانی در پیچاپیچ‌ ظلمانی تاریخ، سرانجام کلید زرینی را که بسیاری از درهای گنجینه‌ی طبیعت را می‌گشود، به دست آورد. او با نگاهی‌ بسیار‌ خوش‌بینانه‌ به علم، می‌گوید: «شاید چندان گزاف نباشد اگر بگوییم که‌ امید‌ پیشرفت - اعمّ از اخلاقی و فکری و نیز مادی - در آینده، بسته به راهی است که علم خواهد رفت و هر مانعی‌ که‌ بر‌ سر راه اکتشاف علمی قرار گیرد، بیدادی نسبت به بشریت است». با آنکه فریزر نگاه علمی به جهان را بهترین نظریه مدون موجود می‌داند، اما لزوماً آن را نظریه کامل و نهایی‌ درباره‌‌ی جهان‌ لحاظ نمی‌کند و بر این باور است که شاید فرضیه‌ای کامل‌تر‌ جای‌ آن را بگیرد. اما فعلا ما هستیم و علم!

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...