دستور کار برای تغییر اجتماعی | شرق


کتاب جدید ریچارد ولف [Richard Wolff] با عنوان «دموکراسی در محیط کار: علاجی برای سرمایه‌داری» [Democracy at work : a cure for capitalism] به گذار از جامعه کنونی به جامعه غیرسرمایه‌دارانه متفاوتی می‌پردازد. تمرکز او ابتدا بر جامعه کنونی است. ولف کتاب را برای مخاطبان آمریکایی و به‌خصوص تغییر نهادی در ایالات متحده نوشته. ولی اصول عام آن درباره همه جوامع سرمایه‌سالار قابل اجراست. ادعای اصلی او از این قرار است که محیط کار سرمایه‌سالار باید به صورت دموکراتیک توسط واحدهای خودگردان کارگری اداره شود. شرایط کنونی به دلایل مختلف مستعد چنین تلاشی است: اولا، چون شهروندان امروز مشتاق و پذیرای بدیل‌هایی برای محیط‌های کاری کنونی‌اند، محیط‌هایی خصمانه، با دستمزد پایین و غیردموکراتیک که اکثر ما از آنها رنج می‌بریم. دلیل دوم اینکه، همچنان میلیون‌ها کارگر آمریکایی بیکارند و بعد از فروپاشی مالی 8-2007 فقط گاه و بیگاه توانسته‌اند کاری دست‌وپا کنند. دلیل سوم اینکه شهروندان از کمک‌های مالی دولت به بانک‌ها عصبانی‌اند و احساس می‌کنند ایالات متحده نظامی صلب و تغییرناپذیر است علیه کارگران و در خدمت نخبگان حاکم.

ریچارد ولف [Richard Wolff] دموکراسی در محیط کار: علاجی برای سرمایه‌داری» [Democracy at work : a cure for capitalism]

کتاب ولف از سه بخش و یازده فصل تشکیل شده به همراه یک مقدمه و نتیجه‌گیری موجز. بخش اول به بی‌ثباتی جوامع سرمایه‌سالار، توسعه ناموزون و گرایش به بحران و فروپاشی مالی می‌پردازد که فروپاشی 8-2007 صرفا آخرین مورد آن بود. بخش دوم توضیح می‌دهد که سرمایه‌داری‌های دولتی (مثل شوروی، چین و غیره) در بهترین حالت فقط یک بدیل ناقص برای سرمایه‌داری به شمار می‌روند. این الگوها موفق شده‌اند مدیریت تولید اقتصادی را در سطح کلان تغییر دهند. ولی علاوه بر آن، باید در سطح خرد نیز نهادهای داخلی و واحدهای تولیدی منفرد را دموکراتیک کرد. بخش سوم مهم‌ترین و طولانی‌ترین بخش است. این بخش به تفصیل امکان و چگونگی ایجاد و نهادینه ‌کردن «واحدهای خودگردان کارگری» یا «بنگاه‌های خویش‌فرمایی» را درون یک جامعه سرمایه‌داری بررسی می‌کند. به تأثیر این واحدها بر پویایی فراگیر یک اقتصاد سرمایه‌سالار، تغییر رفتار و مشوق‌های مربوط به کارگران و مدیران می‌پردازد و به تبعات زیروروشدن شناخت ما از مفهوم بدیل‌های عملی در برابر محیط‌های کاری سرمایه‌سالار و نیز توانمندی سیاسی شهروندان، اجتماع و کارگران.

ولف نیاز مبرم به این ایده را در زمینه تاریخی ایالات متحده این‌گونه توضیح می‌دهد: آمریکایی‌ها سال‌هاست که از بحرانی اقتصادی رنج می‌برند که مسبب‌اش نبوده‌اند. آنها شاهد برنامه‌ای اقتصادی بوده‌اند که کمکی به آنها نکرده است. با این‌حال، معماران «برنامه بهبود اقتصادی» به آنها درباره این ضرورت که هزینه‌های بهبود را «همه» باید بپردازند موعظه می‌کنند. اما توده مردم آمریکا دریافته‌اند که منظور از «همه» آنها هستند نه کسانی که با اقدامات خود بحران‌آفرینی کرده‌اند. درست زمانی که توده مردم به خدمات دولتی بیشتر نیاز مبرم دارند باید با کاهش خدمات دولت که ناشی از سیاست‌های ریاضت اقتصادی است سر کنند.

ولف راه‌حل این باتلاق اقتصادی و سیاسی که ایالات متحده و دیگر کشورها را در خود فرو برده بدیل‌های کینزی نمی‌داند که به کسری‌ها و بدهی‌های بزرگ‌تری برای دولت می‌انجامند و در نتیجه خطر اعمال سیاست‌های ریاضتی را تشدید می‌کنند. بلکه این راه‌حل باید چند مؤلفه اصلی داشته باشد: 1) پایان دائمی بحران‌های ادواری خودساخته نظام سرمایه‌داری؛ 2) برپایی نوعی نظام اقتصادی برای دستیابی به برابری بیشتر درآمد و ثروت؛ 3) توزیع واقعا دموکراتیک قدرت میان افراد هم در محیط کار و هم در جوامع. راه‌حل پیشنهادی او متأثر از چند سنت گوناگون است: سنت جنبش‌های خواستار عدالت اجتماعی، سنت اعتراضی طبقه کارگر ضد نظام سرمایه‌داری و سنت جنبش‌های هوادار اقتصاد تعاون‌محور (در عرصه‌های خرید، مالکیت، و تولید).

این راه‌حل، در درجه اول، به جایگزینی سازماندهی سرمایه‌دارانه تولید در ادارات، کارخانه‌ها، انبارها و سایر مکان‌های کاری در جوامع مدرن می‌پردازد. هدف آن خاتمه‌دادن به استثمار است، یعنی ضبط و توزیع مازاد به دست کسانی غیر از تولیدکنندگان مازاد. با این راه‌حل، در شرکت‌ها، یعنی شکل غالب بنگاه‌های مدرن سرمایه‌دارانه، دیگر قرار نیست تعداد معدودی از سهامداران عمده تحت‌عنوان هیأت مدیره مازاد تولیدی کارکنان را ضبط و توزیع کنند. بلکه کارگران تولیدکننده خودشان درباره تولید و توزیع مازاد تصمیم می‌گیرند. هیأت مدیره نیز به صورت دموکراتیک از میان کارگران انتخاب می‌شود. به این ترتیب، بنگاه‌های سرمایه‌دارانه به «بنگاه‌های خویش‌فرمایی کارگران» تبدیل می‌شوند.

به اعتقاد ولف، این‌گونه سازماندهی مجدد محیط کار، در کنار نهادینه‌کردن تصمیم‌گیری‌های مشترک و دموکراتیک در محیط کار و جوامع پیرامونی آنها، عملا به نظام سرمایه‌داری پایان خواهد داد. در ضمن از تلاش‌های تاریخی قرن بیستم برای گذار از سرمایه‌داری متفاوت است. چون، برخلاف شکل‌های سنتی و دولتی سوسیالیسم و کمونیسم، دیگر نمی‌توان فقط به ملی‌کردن دارایی‌های مولد و نشاندن برنامه‌ریزی مرکزی به جای بازارها اکتفا کرد. عنصر تعیین‌کننده سازماندهی مجدد همه کارگاه‌ها در راه حذف استثمار است. بنابراین واحدهای خودگردان کارگری هم بدیلی برای نظام سرمایه‌داری است و هم بدیلی برای سوسیالیسم دولتی سنتی. در این واحدها هنگام تصمیم‌گیری نسبت به سرمایه‌گذاری و سایر تصمیم‌های اقتصادی به جای انگیزه سود و انباشت ملاک‌های اجتماعی دیگری اولویت دارند که به نحو دموکراتیک توسط کارگران تعیین می‌شوند.

برای توضیح بیشتر این‌گونه خودگردانی ولف سه نوع بنگاه را از هم متمایز می‌کند و بنگاه‌های خویش‌فرمایی کارگران را متفاوت از هر سه می‌داند: 1) بنگاه‌های کارگرمالک: وقتی کارگران مالک بخشی از بنگاه یا کل آن باشند موقعیتی مثل موقعیت سایر سهامداران در نظام سرمایه‌داری خصوصی می‌یابند؛ 2) بنگاه‌های کارگرمدیر: در این بنگاه‌ها سرمایه‌داران به امید دست‌یافتن به رشد یا سود بیشتر به کارگران اختیارات بیشتری در رابطه با کارشان می‌دهند؛ 3) تعاونی‌ها: تعاونی مالکیت، تعاونی خرید، تعاونی فروش و تعاونی کار، هیچ‌کدام از اینها لزوما ربطی به «بنگاه‌های خویش‌فرمایی کارگران» ندارند. وجه ممیزه خودگردانی از تعاونی‌ها دو واقعیت است: اینکه ضبط و توزیع مازاد به صورت تعاونی انجام می‌شود، و اینکه کارگرانی که مازاد را به صورت تعاونی تولید می‌کنند و کسانی که مازاد را به صورت تعاونی ضبط و توزیع می‌کنند هر دو یکی‌اند.

البته پایان‌دادن به سازماندهی تولید مبتنی بر استثمار سرمایه و ایجاد نظامی مبتنی بر خودگردانی، تغییر اجتماعی بنیادینی است و نمی‌تواند بدون تغییرات اجتماعی دیگر روی دهد. این تغییرات پیش‌نیاز ایجاد بنگاه‌های خویش‌فرمایی‌اند. از طرف دیگر، اگر بنگاه‌های خویش‌فرمایی کارگران پدید آیند و به موقعیتی برجسته در اقتصادهای سرمایه‌سالار مدرن برسند، برای بقا و توسعه خود و کسب حمایت مردم باید بسیاری از شرایط اجتماعی را تغییر دهند. طراحی مجدد برنامه‌های آموزشی مدارس، چرخشی‌کردن مناصب مدیریتی میان کارگران، سازماندهی مجدد منابع و انگیزه‌ها برای نواوری سازنده و ایجاد یک برنامه مؤثر در راستای پرهیز از بیکاری از جمله تغییراتی است که باید صورت بگیرد. ولف مثال عملی این الگو از خودگردانی را شرکت موندراگون در اسپانیا می‌داند که هم‌اکنون در بخش «بنگاه‌های تعاونی کارگری»‌اش 85 هزار عضو دارد و طی 50 سال گذشته گام‌های ملموسی به سوی این اهداف برداشته است.

مزیت دیگر این الگو قابلیت تعمیم آن به دموکراسی است. اگر قرار باشد دموکراسی سیاسی در سطح جامعه از امری تشریفاتی و رسمی فراتر رود به دموکراسی اقتصادی شکل‌گرفته در بنگاه‌های خویش‌فرمایی کارگران نیاز دارد. برای الهام‌بخشی و تحریک کارگران به مشارکت‌جویی آگاهانه، توانمند و کامل در حکمرانی جوامع مسکونی‌شان به شیوه‌ای دموکراتیک هیچ چیز مؤثرتر از درپیش‌گرفتن همین رفتار در محیط کاری آنان نیست.

ولف در فصل پایانی برنامه‌ای برای گسترش خودگردانی در ایالات متحده و سایر جوامع سرمایه‌سالار ارائه می‌کند که شامل اتحاد با سه جنبش مهم است. نخست، اتحاد با جنبش‌های تعاونی. ایجاد فوری کارزارهایی برای وضع قوانین تسهیل‌کننده رشد و ماندگاری تعاونی‌های موجود می‌تواند پایه و اساسی برای برخورداری از کسب حمایت متقابل تعاونی‌های موجود در تشکیل «بنگاه‌های خویش‌فرمایی» جدید برای کارگران باشد. دوم، اتحاد با جنبش اتحادیه‌های کارگری. اتحادیه‌ها که با کارفرمایان سرمایه‌دار دست‌وپنجه نرم می‌کنند به سلاح بیشتری برای معکوس‌کردن روند دیرپای نزول تعداد اعضا و نفوذ اجتماعی خود نیاز دارند. وجود نهادها و سازوکارهایی برای ارائه گزینه‌ای نو، معتبر و راهبردی به کارگران آنها را در اعتصاب‌ها، تحریم‌ها و سایر اقدامات این‌چنینی علیه کارفرمایان سرمایه‌دار تقویت می‌کند. سوم، اتحاد با جنبش تسخیر وال‌استریت که به ده‌ها سال انفعال چپ در آمریکا درباره امکان‌پذیری مبارزه علیه احیای سرمایه‌داری و حمایت بالقوه توده‌ای از چنین مبارزه‌ای پایان داد. «تسخیر» با جنبش‌های ضدسرمایه‌داری قدیمی‌تر از نو ارتباط برقرار کرد و به آموختن از آنها علاقه نشان داد. این جنبش ضرورت پیش‌کشیدن ایده‌های نو برای فراروی از سرمایه‌داری را بار دیگر به صحنه آورد. خودگردانی یکی از پاسخ‌ها به این ضرورت است و می‌تواند الهام‌بخش فعالان «تسخیر» باشد. روشنفکران حامی خودگردانی می‌توانند امکانات عملی و تصاویر ذهنی آرمان‌گرایانه‌ای ارائه کنند که از نمونه‌های استاندارد قرن بیستم به مراتب دموکراتیک‌تر است. با این‌ کار، شاید بتوانند جنبش «تسخیر» و میلیون‌ها مشتاق آن را متقاعد کنند که «بنگاه‌های خویش‌فرمایی کارگران» یکی از مؤلفه‌های دستور کار برای تغییر اجتماعی است. به اعتقاد ولف، ایده خودگردانی و برنامه گسترش آن باید در دانشگاه‌ها، اتحادیه‌های کارگری، جنبش‌های اجتماعی و غیره به بحث گذاشته و با برگزاری جلسات، گفت‌وگوها، دوره‌های آموزشی و نظایر آن شیوه‌های عملی و اجرایی آن توضیح داده شود.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...