کیت اتکینسون [Kate Atkinson] برنده جایزه ادبی کوستا، جایزه کتاب سال بریتانیا به ارزش پنج هزار پوند شد.

«زندگی پس از زندگی» [Life after life]

به گزارش خبرآنلاین، کیت اتکینسون موفق شد دیگر رقبای خود را که همگی زن بودند، شکست دهد و با رمان «زندگی پس از زندگی» [Life after life] برنده جایزه بهترین رمان سال جوایز کوستا شود. این درحالی است که کوستا 19 سال پیش با اولین رمان خود به نام «پشت صحنه‌های موزه» برنده این جایزه شده بود.

«زندگی پس از زندگی» داستان اورسولا تاد است که موقع تولد در سال 1910 می‌میرد، اما چندین بار شانس زندگی کرد به او اعطا می‌شود. این رمان همچنین نامزد جایزه «ادبیات زنان» (با نام قبلی جایزه اورنج) شده و هیئت داوران آن را «حیرت‌انگیز» توصیف کرده است.

در بخش شعر نیز مایکل سیمونز رابرتز برنده دومین جایزه کوستای خود برای ششمین مجموعه شعرش به نام «Drysalter» شد. این مجموعه شامل 150 شعر 15 مصرعی است و منتقدان آن را «سونات متعالی» توصیف کرده‌اند. نام کتاب برگرفته از لقب دلالان اجناس قاچاق و غیرقاچاق گرفته شده است.

این مجموعه شعر چندی پیش برنده جایزه 10 هزار پوندی جایزه 50 ساله فوروارد شد. رقیب اصلی این کتاب ترجمه کلایو جیمز از «دوزخ» دانته به زبان انگلیسی بود.

برندگان هر بخش جوایز کوستا که در بخش رمان، رمان اول، شعر، ادبیات کودک و نوجوان و زندگینامه برگزار می‌شود جایزه‌ای پنج هزار پوندی دریافت می‌کند. بعد از این هم رقابتی بین برندگان تمامی بخش‌ها برگزار می‌شود تا جایزه بزرگ کوستا را دریافت کند. برنده جایزه بزرگ کوستا 28 ژانویه در لندن اعلام می‌شود.

در بخش ادبیات کودکان ریدل، کاریکاتوریس سیاسی با «Goth Girl and the Ghost of a Mouse» برنده شد. این کتاب داستان دختری است که در خانه‌ای جن زده زندگی می‌کند. به گفته منتقدان این کتاب به سرعت به اثری کلاسیک در ژانر ادبیات کودک بدل می‌شود.

در بخش زندگینامه جایزه به هیوز-هالت برای کتاب «The Pike» رسید. این کتاب شرح زندگی گابریل دونانزیو شاعر و سیاستمدار است که به قهرمانی ملی بدل شد و یکی از چهره‌های رادیکال انقلابی جناح راست بود.

جایزه بهترین رمان اول به «شوک پس از سقوط» رسید. این رمان را نیتن فیلر نوشته که پیشتر در بخش سلامت روان، پرستار بوده. این رمان داستان متیو هلمز 19 ساله است که پس از مشاهده مرگ برادرش در هالیدی پارک دچار ترس و وحشت می شود. به گفته داوران جایزه باور اینکه «شوک پس از سقوط» اولین رمان یک نویسنده باشد، بسیار دشوار است.

نام پیشین جایزه کوستا، ویتبرد بود و مهم‌ترین جایزه ادبی بریتانیا محسوب می‌شود. امسال 617 کتاب برای رسیدن به جوایز مختلف رقابت کردند. تنها نویسندگانی می‌توانند در این رقاب شرکت کننده که سه سال گذشته را در بریتانیا زندگی کرده باشند. این جایزه از سال پیش کوستا نام گرفت و «بیرون کشیدن اجساد» هیلاری منتل برنده جایزه بهترین رمان و جایزه بزرگ شد. منتل در همین سال برنده جایزه بوکر هم شده بود.

برنده جایزه بزرگ کوستا جایزه‌ای 30 هزار پوندی دریافت می‌کند. بخش جایزه بزرگ کوستا یا جایزه کتاب سال در سال 1985 به این جایزه اضافه شد و تا کنون 11 رمان، چهار رمان اول، پنج زندگینامه، هفت مجموعه شعر و یک کتاب کودک برنده آن شده است.

امسال بخش بهترین داستان کوتاه کوستا نیز به این جوایز اضافه شده که برنده آن را خوانندگان انتخاب می‌کنند. شش داستان کوتاه که در سایت جوایز می‌شود آنها را خواند برای این جایزه رقابت می‌کنند.

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...