مشعل‌دارِ سایه‌ها و آدم‌ها | آرمان ملی


در پس پرده‌ تاریخ رمزورازهایی پنهان است. داستان مرگ بردیا و کمبوجیه، پسران کورش کبیر و چگونگی به قدرت‌رسیدن داریوش هخامنشی از مبهم‌ترین رویدادهای ایران باستان است که خسرو کیان‌راد در رمان «دهلیزهای بی‌خوابی» آن را دستمایه قرار داده و در پس‌زمینه‌ داستانی روان‌شناختی به رمزگشایی از آن پرداخته است.

خسرو کیان‌راد  دهلیزهای بی‌خوابی

در کتاب «صد سال داستان‌نویسی ایران»، قهرمانان رمان تاریخی اغلب بازیگر سناریویی تعریف شده که در کتاب‌های تاریخ تکرار شده است؛ زیرا نویسنده کمتر توانسته است با فرانگریِ تخیلی-استنادی تصویرهای ارائه‌‌شده توسط مورخان را بشکند و جهان داستانی قائم به ذات خود بیافریند؛ دور از واقعیت نیست اگر ادعا کنیم نویسنده‌ رمان «دهلیزهای بی‌خوابی» برای پرهیز از این تکرار موفق عمل کرده. در این رمان از شهسواران و دلاوران کلیشه‌ای شجاع و بی‌باکی که اغلب خوش‌چهره نیز هستند و سودای کشورگشایی و کسب جاه و مکان در دربار شاهان را در سر دارند خبری نیست؛ شخصیت‌هایی که یک‌تنه صدها دلاور همچون خود را نقش زمین می‌کنند تا شکوه و شرف ایران و ایرانی زنده بماند. برعکس، شخصیت اصلی رمان جوانی است که «از هر ستیز و خونریزی بیزار است و جرات و جسارت جنگیدن ندارد» و تنها هنرش این است که از شامگاه تا سرزدن سپیده در دهلیزها و تالارهای ارگ‌ شاهی از این‌سو به آن‌سو برود و شعله‌ای بر‌‌افروزد و به صداها و پچپچه‌های سایه‌هایی «آشنا و ناشناس» گوش بسپارد.

جوانی تنها و ترسو که آنچه در اطرافش در دیار شوش و پاسارگاد می‌گذرد را با تصاویری هنرمندانه پیش‌روی خواننده می‌آورد و از این رهگذر، بر خطوط تاریخ نور می‌تاباند و حرف‌هایی را بازگو می‌کند که «هیچ‌گاه ردی از آن در سنگ‌نوشته‌ها و الواح گلی پیدا نمی‌شود». نمایش زندگی‌ مردم عادی کوچه و برزن و نحوه‌ برگزاری جشن‌ها و آیین‌ها، در کنار آشکارسازی دسایس درباریان و امیران و زدوبندهایشان برای رسیدن به قدرت و نیز نقش زنان و حتی ندیمه‌ها در رقم‌خوردن وقایع تاریخی، از نکات قوت روایتگری اوست که می‌تواند به آگاهی‌ خواننده از هویت ملی‌اش غنا بخشد.

اما همان‌طور که در آغاز گفته شد بر این بستر تاریخی داستانی روان‌شناختی نیز شکل گرفته است که با استفاده از کهن‌الگوی سایه به واکاوی روان شخصیت اصلی داستان می‌پردازد. میثَره‌دات(نام) مشعلدار پشیمان از حسادتی که در کودکی نسبت به برادرش داشته و منجر به حادثه‌ای جبران‌ناپذیر شده است، مدام در دنیای کابوس‌هایش سیر می‌کند. این احساس گناه از او آدمی منفعل و تنها ساخته است که در برابر سرنوشتی که پدرش از کودکی برایش مقدر کرده - مشعلداری و تحمل «گندبوی نپتا(نفت)»ی دست‌هایش - سر تسلیم فرو آورده و توان تغییر و روبه‌روشدن با سایه‌ منفی درونش را ندارد، در حدی‌که حتی از ابراز عشق به ندیمه‌ای که با رایحه‌ دلپذیری روحش را تازه می‌کند، عاجز است. او که روحیه‌ای بسیار شاعرانه دارد ابر و خورشید و ماه و ستاره را به گونه‌ای دیگر می‌بیند و وصف می‌کند و همین «لحن و زبان» شاعرانه‌ اوست که باعث می‌شود نگاه و توجه پارسایی که شاخصه‌های کهن‌الگوی استاد را در داستان دارد، به خود جلب کند. راوی هر شب ضمن روشن‌کردن پیه‌سوزی در اقامتگاه این پیر دانا، از مصاحبت و گفتار حیکمانه‌ او بهره می‌برد و نگاهی تازه به خود و زندگی پیدا می‌کند و درمی‌یابد که «باید جاری بود تا نفرسود». او که از همان اوان «نوجوانی هر اشتباهی را بزرگ می‌پنداشته» با گفته‌های اَپَرکَه «می‌آموزد که اشتباه‌کردن خود بخشی از زندگی است».

این‌همه، در 250 صفحه، با نثری به تصویر کشیده شده که برجسته‌سازی زبان خود را در آن به رُخ می‌کشد. نویسنده با انتخاب نثری ادیبانه و گاه رمانتیک و با استفاده از واژگانی مربوط به دوران کهن، نوعی شکوه و جلال به فضای داستانش بخشیده که توجه خواننده را به خود جلب می‌کند. او با استفاده از واژگان اقتباسی از اعصار کهن و نیز نام‌های باستانی افراد، مشاغل، ابزارها و.. و نیز صناعات زبانیِ چشمگیر به زیبایی متن کمک کرده است؛ انتخابی بجا که هم با شخصیت‌پردازی راوی همخوان است و هم با فضای تاریخی رمان. استفاده از باستان‌‌گرایی ‌یا ‌آرکائیسم، یعنی به‌‌کارگیری ‌واژگان کهنه ‌و نامتداول در زبان معیار، از نظر بسیاری منسوخ و گاه به داستان لطمه می‌زند؛ درحالی‌که در این اثر، نویسنده با استفاده از ذوق، سبک و فصاحت کلامش نه‌تنها ‌بر زیبایی روایت افزوده است، بلکه تلاشش در زمینه‌ احیای زبان کهن نیز درخور توجه است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...