در جست‌وجوی روزهای از دست رفته | الف


آنتال صرب [Antal Szerb]، نویسنده‌ی مجارستانی است که بخش عمده‌ای از دوران حرفه‌ای زندگی‌اش را در فاصله‌ی میان دو جنگ جهانی طی کرد. او که در خانواده‌ای یهودی متولد شده بود از عواقب این پیشینه در جنگ دوم در امان نماند و تحت فشارهای بسیاری قرار گرفت و مرگ او هم به همین خاطر در اردوگاه کار اجباری رقم خورد. اما زندگی در سایه‌ی چنین شرایط عذاب‌آوری برای آنتال صرب دستاوردهای ادبی درخشانی به بار آورد. او در طی عمر نه چندان بلند خود طیف متنوعی از آثار داستانی را خلق کرد که در زمانه‌ی خود و بعدها نیز ستایش منتقدان را در پی داشت.

خلاصه مسافر و مهتاب» [Journey by moonlight] آنتال سرب [Antal Szerb]

رمان اول آنتال صرب «افسانه پندراگون» آغازگر مسیر پر اوج و فرود کاری‌اش بود و «مسافر و مهتاب» [Journey by moonlight] موقعیتش را به عنوان نویسنده‌ای صاحب سبک به ثبات رساند. آنتال صرب در «مسافر و مهتاب» رویکردی شبه‌روانکاوانه برای روایتش در پیش می‌گیرد و وارد هزارتوی ذهن قهرمان داستانش می‌شود. این سفر پر تب و تاب، ابعاد پنهانی از شخصیت اصلی قصه رو می‌کند که شگفت‌انگیز و درخور تأمل است. شخصیتی که در طی مسیر داستان ماهیت متفاوتی از خود نشان می‌دهد و از گذشته‌ای غریب و پرماجرا پرده برمی‌دارد.

شخصیت کلیدی داستان میهای، مردی است که تازه ازدواج کرده و به همراه همسرش ارژی برای ماه عسل به ایتالیا آمده است. کوچه و پس کوچه‌ها، کافه‌ها، موزه‌ها و میدان‌ها به‌تدریج فضای خاصی برای میهای ایجاد می‌کنند که او را به مسیری متفاوت از آن‌چه پیش از سفر انتظارش را داشته سوق می‌دهند. ازدواج و نوع ارتباطی که میهای با همسرش دارد نیز در این میان بی‌تأثیر نیست. همه چیز دست به دست هم می‌دهند تا میهای را به گذشته‌های دور ببرند، جایی که گویی نقطه‌ی عطف زندگی او را ساخته است.

سفر به ایتالیا دریچه‌ای به دنیایی تازه برای میهای باز می‌کند. همه چیز در قدم اول به گشت و گذارهای ساده و خوشی‌های کوچک محدود می‌شود، اما به تدریج، هم کوچه‌ها و خیابان‌ها شکلی متفاوت پیدا می‌کنند و هم رابطه‌ی میهای و زنش با یکدیگر و با اطرافیان‌شان دستخوش تغییراتی شگرف می‌شود. میهای از پیاده‌روی‌های کوتاه آغاز می‌کند و به مرور راه‌های طولانی‌تری می‌یابد؛ راه‌هایی که گاه از یک شب تا صبح در آن‌ها قدم می‌زند و موقعیتی کشف و شهودی را از سر می‌گذراند. معنای خیابان‌ها برای او طور دیگری می‌شود و ارژی که از این تغییر حالات میهای نگران است می‌کوشد دراین‌باره از او توضیح بخواهد، اما هرچه میهای بیش‌تر می‌گوید بر پیچیدگی شرایط می‌افزاید، زیرا این وضعیت تازه برای خودِ او هم به راحتی قابل درک نیست.

میهای به دوست قدیمی‌اش در ایتالیا برمی‌خورد، دوستی که سال‌های سال از او بی‌خبر بوده است. او به ایتالیا آمده تا میهای را ببیند و درباره‌ی یکی دیگر از دوستان قدیمی‌شان به او بگوید. یانوش که سابقه‌ی چندان درخشانی در زندگی‌اش و در رفاقت با میهای ندارد آمده تا به او بگوید که ردّی از دوست مشترک‌شان اروین پیدا کرده است. اروین برای میهای دوست ارزشمندی است، اما یافتنش در میان کلیساهایی که یانوش معرفی می‌کند کار ساده‌ای نیست. کنجکاوی میهای به شدت تحریک می‌شود، گرچه می‌داند برای رسیدن به دوستش باید راهی پرفراز و نشیب طی کند. اما مسأله فقط اروین نیست و گویی وقتی اسم او به میان می‌آید سیل عظیمی از خاطرات گذشته در زندگی کنونی میهای جاری می‌شود و او و همسرش را با خود می‌برد.

آن‌چه در این رمان اهمیتی ویژه و بسیار بزرگ دارد گذشته‌ای است که میهای را به امروز رسانده است. گذشته‌ای که در آن واقعیت و خیال با هم درآمیخته بودند و تشخیص مرزشان برای میهای سخت بوده است. او با این که در نوجوانی گرداب واقعی ندیده بوده، اما همیشه وحشتی مرگبار از گرداب داشته است و اوقات بسیاری در محیطهای مختلف از جمله مدرسه دچار حملات هراسی می‌شده که به راحتی نمی‌توانسته از آن‌ها رها شود. در تحلیل این حس غریب، میهای می‌کوشد از وقایع مختلفی کمک بگیرد؛ رفاقت‌هایش، اتفاقات مدرسه، آن‌چه در خانواده رخ داده بوده، همه می‌توانسته‌اند به نوعی در این مسأله دخیل باشند و میهای تلاش دارد با مرور مفصل آن‌ها و با همراهی ارژی به پاسخی درست و درخور در این باره برسد.

گرچه برای تداوم خط داستان، بازگشت به زمان گذشته اهمیتی حیاتی دارد اما به نظر می‌رسد زمان وقوع حوادث می‌تواند به برهه‌ی تاریخی مشخصی مرتبط نباشد و در دوره‌های مختلفی رخ داده باشد. این مسأله هم باعث می‌شود میهای و ارژی بعدی فرازمانی پیدا کنند و بر قابلیت تعمیم‌شان افزوده شود و هم این‌که تمرکز بر بعد روانکاوانه‌ی داستان را بیش‌تر می‌کند. به همین خاطر است که پس از گذشت نزدیک به یک قرن از نگارش کتاب همچنان می‌توان آن را جذاب و قابل ارجاع به مسائل روز یافت؛ گویی میهای و ارژی نه در سال‌های آغازین قرن گذشته، بلکه در همین یکی دو سال اخیر به ایتالیا رفته‌اند و این سفر متلاطم را پشت سر گذاشته‌اند.

این کتاب برای نخستین بار در ایران با ترجمه عبداله جمنی و با عنوان «سفر در مهتاب» منتشر شده است.]

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...