نویسنده‌ی کتاب ارزشمند "تاریخ بیهقی" هزار سال از زمان خود جلوتر بود و به همین دلیل است که اکنون بعد از گذشت هزار سال، هنوز سخن او را می‌خوانیم، درک می‌کنیم و می‌فهمیم.

محمود دولت‌آبادی که امروز (چهارشنبه 2/8/86) در همایش سالانه‌ی بزرگداشت ابوالفضل بیهقی در سالن محمدتقی شریعتی دانشگاه تربیت معلم سبزوار سخن می‌گفت، با بیان مطلب فوق از بیهقی به عنوان انسانی متواضع، درست‌اندیشه، بسیار منصف و واقع‌بین یاد کرد و افزود: «از او انصاف در نگریستن به زندگی و شتابان نبودن در قضاوت را باید آموخت.»

این نویسنده‌ی پیشکسوت افزود: «بیهقی در ذهن خود با تصاویر درگیر است؛ تصاویر آدمیان، طبیعت و رابطه‌ها و ذهن‌ها.» او همچنین بیهقی را بر انگیزنده‌ی روح نوشتن و انسانی کامل دانست.

در ادامه، مهیار علوی‌مقدم - دبیر این همایش - اظهار کرد: «هدف از برگزاری این همایش، تعامل، بحث‌ و ‌گفت‌وگوی اساتید و پژوهشگران زبان و ادبیات فارسی بویژه در مباحث بیهقی‌پژوهی و نیز آشنایی بیش‌تر دانشجویان با این‌گونه مباحث و گسترش مباحث بیهقی‌پژوهی است.»

او افزود: «تعداد 165 مقاله به دبیرخانه‌ی این همایش ارسال شده، که بعد از داوری‌های علمی و پژوهشی، 35 مقاله در همایش خوانده می‌شوند.»

علوی مقدم در ادامه گفت: «این همایش بعد از یک نشست عمومی و شش نشست تخصصی برگزار ‌شد، که شامل نشست‌های پژوهشی، تاریخی - جغرافیایی، تاریخ بیهقی، بررسی زبانی و ادبی، زیباشناسی و داستان‌پردازی و مباحث میان‌رشته‌ای تاریخ بیهقی بود.»

رییس مجلس شورای اسلامی هم در پیامی به کنگره‌ی بزرگداشت بیهقی اظهار داشت: تاریخ گرانسنگ بیهقی نه تنها یک سند تاریخی معتبر، که یک نمونه‌ی درخشان نثر فصیح، پخته و سخته‌ی فارسی است.

غلامعلی حدادعادل در این پیام آورده است:

جای افسوس است که تنها بخش اندکی از تاریخ مفصلی که خواجه ابوالفضل بیهقی تألیف کرده بود، به‌جا مانده؛ اما همین مجلد بازمانده، ذخیره‌ای ارزنده و آموزنده است. بیهقی دبیری است که نویسندگان و ادیبان باید از وی شیوه‌ی درست‌نویسی و زیبانویسی، و تاریخ‌نگاران از وی، دقت، عدل، انصاف، شجاعت و صداقت را بیاموزند. اگر از همه‌ی کتاب بیهقی تنها "قصه‌ی بر دار کردن حسنک وزیر" بر جا مانده بود، همین مختصر می‌توانست گواه صحت این مدعا باشد که وی سرآمد ادیبان مورخ و مورخان ادیب در سراسر دوره‌ی اسلامی ایران است.

خواجه ابوالفضل بیهقی که دانشگاه تربیت معلم سبزوار به بزرگداشت وی همت گماشته است، یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان و مورخان کشور و یکی از فرزندان افتخارآفرین ایران‌زمین، بیهق و سبزوار است.

اینجانب که از دیرباز توفیق آشنایی با "تاریخ بیهقی" و بخت برخورداری از سخن شیرین و حکمت‌آمیز و حقایق تلخ و عبرت‌آموز این کتاب یگانه را داشته‌ام، اهتمام دانشگاه تربیت معلم سبزوار را در بزرگداشت این شخصیت بزرگ و معرفی وی را به نسل جوان کشور، اقدامی ستودنی می‌دانم و از همه‌ی کسانی که در برپایی این همایش سهیم و مؤثر بوده‌اند، قدردانی می‌کنم. 

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...