پال ودراف [Paul Woodruff] در «‌ضرورت تئاتر؛ هنر تماشا کردن و تماشا شدن» [The necessity of theater : the art of watching and being watched] دست بر نکته‌‌ای اساسی گذاشته و به آن از منظر یک ضرورت زیستن زندگی می‌نگرد، هنری که اخلاقی‌ و رخدادمحور است.

پال ودراف [Paul Woodruff] ضرورت تئاتر؛ هنر تماشا کردن و تماشا شدن» [The necessity of theater : the art of watching and being watched]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، کتاب «ضرورت تئاتر؛ هنر تماشا کردن و تماشایی شدن» نوشته پال ودراف با ترجمه بهزاد قادری از سوی انتشارات بیدگل منتشر شد.

تئاتر، این هنر تفاوت و تکرار، هربار زندگی را به صحنه می‌برد و هربار به شکلی متفاوت از شب و روز پیشین و درعین‌حال تکرار قسمی از زیستن است که در انگاره‌ی اول همانی به نظر می‌رسد که پیش‌از‌این اجرا کرده‌ایم یا دیده‌ایم. ازهمین‌رو ما در تئاتر هم تماشا می‌کنیم هم تماشا می‌شویم و اگر تئاتر را از اجتماع انسانی بگیریم، آن جامعه هیچ‎گاه توان گفت‌وگو را به دست نخواهد آورد.

اگر امروز می‌دانیم که افلاطون در ضیافت و دیگر مکالمات سقراطی، تئاتر را به بستری مبدل می‌کند برای اوج گفت‌وگوی فلسفی و از درون این گفت‌گو است که به زعم او حقیقت ظهور می‌کند، تئاتر همان ضرورتی می‌شود که هر جامعه‌ی انسانی برای فهم متقابل آدم‌هایش و رسیدن به وضعیتی دموکراتیک به آن نیازمند است.

پال ودراف در «‌ضرورت تئاتر؛ هنر تماشا کردن و تماشایی شدن» دست بر همین نکته‌ اساسی گذاشته و به آن از منظر یک ضرورت زیستن زندگی می‌نگرد، هنری که اخلاقی‌ست و رخدادمحور. اگر سقراط تا پای مرگ در آتن ماند و حاضر به ترک آن به قیمت زنده ماندنش نبود و حاضر نبود دست از گفت‌وگو هم بکشد، بنیان رادیکال تفکری را هویدا می‌کرد که بر گفت‌وگو، تماشایی شدن و تماشا کردن نهفته بود. ضرورت تئاتر با همین انگاره پا را از این هم فراتر گذاشته و گستره‌ی عظیم حضور تئاتر در لحظه‌لحظه‌های زیست اجتماعی انسان را نمایان کرده و تحلیل می‌کند.

بزرگ‌ترین دستاورد افلاطون در ضیافت این است که پایگاه تئاتر به مثابه هنری ویژه گروهی خاص را متزلزل می­‌کند. شاید در فرهنگ نوشتاری یونان او از نخستین کسانی باشد که زندگی را سراسر صحنه تئاتر می­‌داند.

اینک وُدراف در ضرورت تئاتر یکبار دیگر از همین زاویه به تئاتر می­‌نگرد. او تماشا­ی دیگران و تماشایی‌­کردن خود را هنر و نوعی کارورزی در زمینه رشد دموکراسی می‌­داند، به معنایی همان کاری که سقراط در خیابان­‌های آتن می­‌کرد. در عین حال، وُدراف تماشای دیگران و تماشایی‌کردن خود را هنری می‌­داند که، از راه پرورش منش انسان، با علم اخلاق پیوند نزدیکی دارد.

ضرورت تئاتر پاسخی‌ست‌‌ به اتهام افلاطون علیه وجه تقلیدی هنر که در تئاتر خیلی به چشم می­‌آید؛ هنری که، به عنوان یک رخداد، در همه صحنه­‌های زندگی مانند عروسی، فوتبال، و تئاتر هنری حضور دارد.

پال ودراف، استاد دانشگاه و نویسنده‌ای آمریکایی است. وودراف در نیوجرسی به دنیا آمد و در پنسیلوانیا بزرگ شد. او ابتدا به دانشگاه پرینستون رفت و سپس برای ادامه تحصیل در کالج مرتون در دانشگاه آکسفورد حضور یافت. وودراف، استاد فلسفه هنر دانشگاه تگزاس در شهر آستین است.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...