جدیدترین اثر سیدمهدی شجاعی با عنوان «جوشن حسینی» از سوی انتشارات نیستان منتشر و روانه بازار نشر شد.

سیدمهدی شجاعی جوشن حسینی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، اسم کتاب جذبم می‌کند؛ «جوشن حسینی»؛ ناخودآگاه جوشن کبیر در ذهنم تداعی می‌شود. دقیق‌تر نگاه می‌کنم با فونتی کوچک‌تر زیر عنوان نوشته شده: «هزار سلام بر حضرت حسین(ع)» پس تداعی بی‌راهی نبود.

شروع می‌کنم به خواندن، چه از این بهتر و شیرین‌تر؟ با هزار بیان سلام کردن به معشوق اگر شیرین نیست پس چیست؟ آن هم معشوقی که یک سلام ساده و معمولی را هم بی‌جواب نمی‌گذارد، چه رسد به این همه شکوه و زیبایی.

صفحات دارند به آخر می‌رسند، گمان می‌کنم مقتل می‌خوانم ... چه کرده است سیدمهدی شجاعی با دلم. خداوندا! هرکجا هست به سلامت دارش و سلامش و سلاممان را به احسن وجه پاسخ گو.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:
سلام بر حسین آن زمان که با تن‌پوش سرخ خون، محرم می‌شود.
سلام بر حسین آن زمان که به دعوت معشوق با حنجره بریده لبیک می‌گوید.
سلام بر حسین آن زمان که میان مروه میدان و صفای خیام، سعی می‌کند.
سلام بر حسین آن زمان که در طواف حضرت حق، محبوب را بالمعاینه می‌بیند و با او سخن می‌گوید.
سلام بر حسین آن زمان که در تقصیر به جای مو، سر می‌دهد و بجای ناخن، انگشت و انگشتر.
سلام بر حسین آن زمان که استعلام طوافش را نه با حجرالاسود که با خود محبوب انجام می‌دهد.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...