شهروندان یا بردگانِ بارگاه دولت؟ | اعتماد


کتاب «انسان در مقابل دولت» [The Man Versus the State] نوشته هربرت اسپنسر [Herbert Spencer] با ترجمه نجات بهرامی توسط انتشارات دنیای اقتصاد منتشر شد. جوهر اندیشه سیاسی هربرت اسپنسر، بدبینی به ماهیت دولت و مخالفت با حضور حداکثری آن در سپهر اجتماعی و اقتصادی انسان‌هاست. این بدبینی اسپنسر به ماهیت دولت، گاه وی را تا مرز آنارشیسم پیش می‌برد. مخالفت سرسختانه وی با گسترش اختیارات دولت و قانونگذاری و مدیریت امور توسط پارلمان‌ها نیز از همین نگاه بدبینانه وی به ماهیت دولت نشات می‌گیرد. این نگاه تا آنجا پیش می‌رود که وی صراحتا دولت را موجودی شیطانی و شرور می‌نامد. اسپنسر در مقالاتی که در این کتاب گردآوری شده‌اند، حجم انبوه قانونگذاری پارلمان‌ها و قدرت‌نمایی دولت‌ها، حتی دولت‌های لیبرال را مخل عمل اقتصادی آزادانه می‌داند.

انسان در مقابل دولت» [The Man Versus the State هربرت اسپنسر [Herbert Spencer]

هربرت اسپنسر را در ایران اغلب با اطلاعات جسته و گریخته‌ای درباره افکار وی در ارتباط با تکامل اجتماعی می‌شناسند و مهم‌ترین حوزه مورد مطالعه او را تکامل نهادهای اجتماعی می‌دانند. او تکامل نهادها را محصول فراگشت درونی اجزای تشکیل‌دهنده آنها می‌دانست و به نوعی نظریه تکامل انواع داروین را در باب نهادها و سازمان‌های بشری به کار می‌گرفت. این دیدگاه در عصر خود به همان اندازه نظریه تکامل انواع داروین، بدیع و انقلابی بود و عامل حرکت و تکامل را از نیروی ماورایی به فعل و انفعالات درونی اجزای یک مجموعه نسبت می‌داد. تاثیر این دیدگاه در مطالعات اجتماعی اسپنسر، رسیدن به این باور بود که جامعه را نمی‌توان با تدوین نظامنامه‌ها و به شکل دستوری پیش برد. بر این اساس وی مخالف سرسخت دخالت‌های دولت و قانونگذاران در حیطه‌های مختلف زندگی انسان‌ها بود. وی به تاثیرات روزافزون و ویرانگری می‌پردازد که دست‌اندازی‌های دولت به حوزه اجتماع به وجود می‌آورد و به این نکته اشاره می‌کند که تلاش برای کنترل سازمان‌ها و گسترش حوزه نفوذ دولت در نهایت راه به سوسیالیسم ویرانگری می‌برد که مردم را به بردگانی بینوا تبدیل می‌کند و از دولت اربابی می‌سازد که خود را موظف به تامین مایحتاج بردگانش می‌بیند و این فرآیند نهایتا جامعه‌ای سرشار از فقر و فلاکت را بر جای می‌نهد.

برای فهم اندیشه سیاسی اسپنسر، لازم است مهم‌ترین اثر وی در این حوزه را مورد موشکافی قرار دهیم. این اثر معروف، «انسان در مقابل دولت» نام دارد که متشکل از چهار مقاله مفصل است. او در مقاله نخست تحت عنوان «محافظه‌کاری جدید»، نگاهی تاریخی به منشا و ریشه‌های دو حزب محافظه‌کار و لیبرال (توری و ویگ) دارد و خاستگاه اجتماعی و اقتصادی آنها را بررسی می‌کند. آنگاه به این موضوع می‌پردازد که چگونه لیبرال‌ها در دام قانونگذاری‌های متعددی افتادند که با اهداف خیرخواهانه در ارتباط بودند اما پس از مدتی همین قوانین تبدیل به اهرم‌هایی برای فشار بر جامعه و محدود کردن آزادی‌های اجتماعی و اقتصادی افراد شد. مضمون دو مقاله دیگر از این کتاب، با عناوین «بردگی در حال ظهور» و «گناه و خطای قانونگذاران» نیز در مجموع تاثیر مخرب تصمیمات قانونگذاران بر جامعه است و اسپنسر عوامگرایی سیاستمداران و تلاش برای جلب رضایت موکلان را عاملی می‌داند که این افراد را به تداوم حرکت در مسیر خطرناک خود تشویق می‌کند. او اخلاقیات سیاسی رایج در میان سیاستمداران را ناشی از اخلاقیات متناسب با دوران جنگ‌های خونین و طولانی می‌داند که در آن به هر میزان که فتوحات سرداران جنگی بزرگ‌تر بود، میزان سلطه او بر اطرافیان و افراد دیگر نیز بیشتر بود. در نتیجه اقدام سیاستمداران در بسیج توده‌ها برای نیل به اهدافی که در نهایت محبوبیت همان سیاستمدار را بیشتر می‌کند، گونه‌ای از همان اخلاقیات دوران باستان است که در پی به خدمت گرفتن انسان‌ها برای مبارزه و در نتیجه به بردگی کشاندن آنهاست و در مقاله آخر هربرت اسپنسر در مبحثی با عنوان «خرافات بزرگ سیاسی»، اختیارات قانونگذاران و باور عمومی به مفید بودن این اختیارات را با مدعیات باورمندان به حق الهی پادشاهان مقایسه می‌کند و به گونه‌ای می‌خواهد این نکته را برجسته کند که جامعه از خرافاتی به نام حق الهی پادشاهان رها شده اما به خرافات بزرگ‌تر و خطرناک‌تری دچار شده که اختیارات قانونگذاران برای تدوین قانون در همه زمینه‌ها را تقدیس می‌کند.

اسپنسر برای برشمردن تاثیرات زیانبار و خطرناک دخالت دولت در امور مختلف و عهده‌دار شدن مسوولیت‌هایی که از ابتدا بر عهده افراد و بخش خصوصی بوده است، مثال‌های متعددی دارد. به عنوان مثال وی شرح می‌دهد که چگونه ورود دولت به مقوله ساخت و ساز و دخالتی که به‌زعم خود به نفع طبقات فقیر انجام داد، بازار مسکن را به سمت نابودی سوق داد و ضررهای هنگفتی را نه تنها بر مالکان و حتی استفاده‌کنندگان از این خانه‌های مسکونی تحمیل کرد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...