«وداع با پرولتاریا: آن‌سوی سوسیالیسم» [Adieux au prolétariat : au delà du socialisme] نوشته آندره گُرز [André Gorz] از ترجمه‌های به‌جامانده از مصطفی رحیمی منتشر شد.

وداع با پرولتاریا: آن‌سوی سوسیالیسم» [Adieux au prolétariat : au delà du socialisme] نوشته آندره گُرز [André Gorz]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، این کتاب در ۲۲۳ صفحه با شمارگان ۱۱۰۰ نسخه و قیمت ۱۳۰ هزار تومان در فرهنگ نشر نو با همکاری نشر آسیم راهی بازار کتاب شده است.

این کتاب پیش‌تر و در سال ۱۳۶۳ با عنوان «پرولتاریا- تکنولوژی- آزادی» در انتشارات رازی منتشر شده بود.

در یادداشت مصطفی رحیمی درباره نویسنده کتاب می‌خوانیم: نویسنده کتاب میشل بوسکه، که با نام مستعار آندره گرز می‌نویسد، به سال ۱۹۲۴ در وین (اتریش) به دنیا آمده است. کار خود را با روزنامه‌نگاری آغاز کرده و نخست به علوم و سپس به فلسفه پرداخته است. از سال ۱۹۴۱ تحت تأثیر فلسفه سارتر قرار گرفته و نزدیکی و دوری او از مارکسیسم تقریبا موازی با سیر فکری سارتر است.

نام کتاب‌هایش اشتغال فکری او را، فهرست‌وار، نشان می‌دهد:

«خائن»، «اخلاق تاریخ»، «استراتژی کارگری و سرمایه‌داری جدید، «سوسیالیسمی دشوار»، «اصلاح و انقلاب»، «انتقاد از تقسیم کار»، «انتقاد از سرمایه‌داری»، «محیط زیست و سیاست»، «شالوده‌هایی برای اخلاق»، «محیط زیست و آزادی» و «راه‌های بهشت».

کتاب حاضر که به سال ۱۹۸۰ منتشر شده بحثی است (در کشور ما تازه) درباره مهم‌ترین مسائل کشورهای صنعتی، که در سراسر جهان بازتاب دارد.

مترجم معتقد نیست که هرچه در این کتاب آمده سخن آخر است، زیرا سخن آخر در مسائل اجتماعیِ پیوسته در تحول اگر معنایی داشته باشد، حاکی از تعصب است. اما وسعت اندیشه نویسنده و اهمیت مسائل مطرح‌شده (چه پاسخ‌ها را بپذیریم چه نپذیریم) کتمان‌ناپذیر است. از همین رو مترجم امیدوار است که کتاب بیش از هر چیز زمینه‌ای باشد برای سنجش و تفکر.

در نوشته پشت جلد کتاب هم ‌می‌خوانیم: دیگر امر بر این دایر نیست که بدانیم کجا می‌رویم یا این‌که با قوانین درونی پیشرفت تاریخ همگام شویم. به جایی نمی‌رویم و تاریخ مسیر از پیش بوده‌ای ندارد. نباید همه‌چیز را از تاریخ انتظار داشت یا چیزی را فدای آن کرد. دیگر امر بر این دایر نیست که خود را قربانی راهی برین کنیم که بازخرید رنج‌هایمان باشد و بهای فداکاری‌هایمان را با بهره بپردازد. از این پس، برعکس، امر بر این دایر است که ما چه می‌خواهیم و در جست‌وجوی چه هستیم. منطق سرمایه ما را تا آستانه آزادی هدایت کرده است. اما به شرطی می‌توان از این آستانه گذشت که به جای تعقل تولیدی، تعقل دیگری بگذاریم. این کار فقط از خودِ مردمان ساخته است. هیچ‌گاه قلمرو آزادی از فرایندهای مادی نتیجه نمی‌شود: قلمرو آزادی تنها با عمل بنیادی و خلاق آزادی که آزادی را به مثابه خودبنیادیِ مطلق در نظر گیرد، و آن را هدف نهایی هر شخص ببیند، مستقر می‌شود.

................ هر روز با کتاب ................

نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...