اختصاصی کتاب‌نیوز

اوّلاً جهان بشریت وقتی به ثمر می رسد و میوه شاداب می‌دهد که انسان کاملی به عنوان «مهدی موجود موعود» عجلّ الله تعالی فرجه الشَّریف ظهور کند، که وارث همه انبیاء و اولیای الهی است. برای چنین ظهوری و ظهور چنین ذخیره ای چندین شرط لازم است که قسمت مهم آنها شرائط تحصیلی است،‌ نه حصولی. یعنی امت اسلامی باید آن شرائط فرهنگی را تحصیل کنند. نباید منتظر بود که آن شرائط خود به خود حاصل بشود تا وجود مبارک ولی عصر أرواحنا فداه ظهور کند؛ معنای «انتظار» تحصیل شرائط حضور و ظهور اوست. امتی منتظر مهدی موجود موعود سلام الله علیه است که شرایط ظهورش را فراهم بکند، و گرنه منتظر نخواهد بود!

اوّلین شرط، رشد فرهنگی امت اسلامی است؛ زیرا امام که معارف الهی را عرضه می‌کند، وقتی جامعه از رشد فرهنگی والائی برخوردار باشد، بهتر می‌فهمد، و بهتر دفاع می‌کند. نه خود گرفتار جهل و تجاهل خواهد شد، نه اجازه می‌دهد دیگران از جهل و تجاهل عوام یا عوام زده سوء استفاده کنند؛ این اوّلین وظیفه است. و دوّمین وظیفه شهامت و شجاعت است در اجرای مَنویات پیامبر گرامی اسلام علیه و علی آله آلاف التحیّه و الثناء، که در حقیقت احکام و حِکَم الهی است. این دو اصل را به عنوان بهترین شرایط انتظار و تحصیل چنین شرایط، اسلام برای ما مقرر کرده است.
 

از وجود مبارک امام باقر (ع) رسیده است: وقتی ولی عصر أرواحنا فداه ظهور می‌کند که ذات أقدس إله لطفی نسبت به امت انسانی و اسلامی داشته باشد، و دست مرحمت إله بر بالای سر امت اسلامی کشیده بشود، که عقل اینها و اندیشه اینها کامل باشد؛ اینها اندیشوران فرزانه خواهند بود، و خردمندان مُتبحّر و حکیم. آنچه که در جامعه اسلامی می‌گذرد و حکومت می‌کند، «فرهنگ دینی» است. با این رشد مردم شرایط علمی ظهور حضرت را فراهم کرده‌اند. طبق این روایتی که از امام باقر (ع) رسیده است؛ تا مردم عاقل نشوند، معارف دین را درست نشناسند، و معنای امامت را درست ارزیابی نکنند، توفیق انتظار ولی عصر أرواحنا فداه نصیب آنها نخواهد شد.
دوّمین شرط که مربوط به مدیریت و مدبریّت و شهامت و شجاعت در اجرای احکام الهی است، بیانی است که باز از وجود مبارک امام باقر سلام الله علیه رسیده است که یاران راستین ولی عصر و اصحاب آن حضرت،‌ اَجری مِنْ لِیثْ وَ اَمضَی مِنْ سِنانْ (1). یعنی از شیر شجاع تر، و از نیزه تیز ترند. نمونه اینگونه از شهامت‌ها را در دفاع مقدّس 8 ساله، مردم ایران اسلامی نشان داده‌اند. زن و مرد، بزرگسال و میانسال و نوسال نشان دادند که برای حفظ دین می‌توان از شیر با شجاعت‌تر بود، و از نیزه تیز تر بود، و هر گونه خطری را با جان خرید! پس اگر از نظر رشد فرهنگی به آن نِصاب راه یافتند، و از نظر شهامت و شجاعت به این نِصاب بار یافتند؛ آنگاه شرایط ظهور را تحصیل کرده‌اند.

طنین دعوت مردم به مبدأ و معاد

مطلب بعدی آن است که وقتی وجود مبارک ولی عصر أرواحنا فداه جلوه می‌کند، ندائی که طنین انداخت و ندائی که از آن حضرت به گوش عالمیان می‌رسد، این است: اُذَکِّرُکُمُ اللهْ أیُّهَا النّاسْ وَ مُقامَکُمْ بِینَ یَدَی رَبَّکُمْ (2). اوّلین حرف این است: مردم! من شما را به مبدأ و معاد که هُوَ الأوَّلُ وَ الآخِر(3) است، متذکّر می‌کنم. شما به یاد بیاورید خدا را که مبدأ آفرینش شماست، و به یاد بیاورید لحظه‌ای که در حضور خدا حاضر می‌شوید برای پاسخ دادن به سئوالات الهی؛ که در برابر دستورات او چه کرده‌اید.
اگر کسی مبدأ را متذکّر بود، و معاد را متذکّر بود؛ مشکل اخلاقی، حقوقی، فقهی و مانند آن نخواهد داشت. منشأ همه تیرگی‌ها و تبهکاری‌های ما غفلت از مبدأ و معاد است. لذا وجود مبارک ولی عصر أرواحنا فداه وقتی ظهور کرد، اوّلین سخنش این است: مردم! به یاد روز حساب باشید. اگر کسی بداند تمام کارها تحت حساب است، و در برابر هر فکر و اندیشه‌ای که دارد باید پاسخگو باشد؛ در برابر هر قیام و رفتار و گفتار و نوشتاری که ارائه کرده است، باید جوابگو باشد؛ چنین انسانی جز بر اساس آیه سوره اسراء حرکت نمی‌کند که: رَبِّ اَدخِلْنِی مُدخَلَ صِدقْ وَ اَخرِجنِی مُخرَجَ صِدقْ (4). هر کاری که می‌خواهد وارد بشود به نام و یاد خدا، از آن کار بیرون بیاید به نام و یاد خدا.

وزارت «تقوا»

بعد به ما فرمود: این کار اگر تنها در تک تک شما انجام بگیرد، کافی نیست؛ بلکه وَ اَنْ تَکُونُوا اََعواناً عَلَی الهُدی وَ وُزَراءَ عَلَی التَّقوی (6). نه تنها خود را دریابید که عابدانه و زاهدانه زندگی کنید، بلکه عارفانه و عالمانه به سر ببرید. هم خود را دریابید که به چاه نیافتید، هم دست دیگران را بگیرید که از تیرگی و تاریکی برهند و به چاه جهل و غفلت و ضلالت و نِسیان و عصیان نیافتند. اَعوان بر هدایت باشید، و وزرای بر تقوا.
به کسی می گویند «وزیر» که بار سنگین به دوش او باشد. «وِزر» یعنی بار سنگین، «وزارت» یعنی ثِقل مملکت، «وزیر» یعنی کسی که ثقل مملکت به دوش اوست. مشکل جامعه بی‌تقوائی است، بار تقوا بسیار بار سنگینی است؛ وزارت تقوا از تمام وزارتخانه ها سنگین‌تر است. یعنی اگر در یک کشوری 10 تا وزارتخانه، 20 تا وزارتخانه، 50 تا وزارتخانه وجود داشته باشد؛ سنگینی آن 50 وزارتخانه یک طرف، و سنگینی وزارت تقوا در طرف دیگر. این سنگینی‌اش از همه آنها بیشتر است؛ با تقوا شدن بسیار دشوار است. اگر ذات أقدس إله برای متّقیان آنچنان مقامی قائل شده است که فرمود: إنَّ المُتَّقِینَ فِی جَنّاتٍ وَ نَهَر. فِی مَقعَدِ صِدقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقتَدِر(7)، برای همین است. یعنی مردان پرهیزکار گذشته از اینکه بهشتی دارند که تَجرِی مِنْ تَحتِهَا الأنهار(8)، بوستان هائی دارند که نعمت های حسّی در آن بوستان ها فراوان است، در نزد خدائی که مَلیک مُقتدر است، حضور و ظهور دارند؛ که این یک بهشت عقلی است و بهشت روحانی، در قبال آن بهشت حسّی و بهشت ظاهری. بنابراین اگر این مقام والا برای متّقیان مسلّم هست، برای آن است که بار تقوا بسیار سنگین است.

وظیفه منتظران در عصر غیبت ولی عصر (عج)

حالا وظیفه ما در عصر غیبت چیست؟ ما چه کنیم که به عنوان یک شیعه در عصر غیبت هم انتظار راستین را تفسیر کرده باشیم، و هم به انتظار راستین رسیده باشیم! زراره از وجود مبارک امام جعفر صادق علیه و علی آبائِهِ الأطیَبین و اَبنائِهِ الأنجَبین حدیث نورانی را نقل می‌کند؛ در آن حدیث زراره به امام صادق(ع) عرض می‌کند: اگر من عصر غیبت ولی عصر أرواحنا فداه را ادراک کردم، وظیفه من چیست، چه کنم؟ وجود مبارک امام صادق (ع) به زراره می فرماید: اگر عصر غیبت را درک کردی، با این دعاها نیایش کن، و این جمله‌ها را به عنوان دعا بخوان؛ اوّلاً این جمله‌های دعائیّه را نقل کنیم، بعد معنا کنیم تا روشن بشود که بهترین انتظار، توجه به این دعاست. دعا نه یعنی یک زمزمه؛ دعا نه یعنی آشنا شدن به معنای این دعا فقط! بلکه دعا هم به معنای زمزمه کردن این کلمات نورانی است و هم آشنا شدن به معانی بلند دعاست و. هم تحقق بخشیدن معارف این دعا در متن زندگی است. و البته هم به لوازم و ملزومات و ملازمات و مقارنات معارف و مضامین این دعای بلند ملتزم شدن است. اگر ما به همین دعا عمل کنیم؛ معلوم می شود جامعه ما جامعه منتظر است، صلاحیّت دارد که بگوید: ما منتظر آن مهدی موجودِ موعودِ منتظَریم.

وصف غیبت ما...

ما معتقدیم «مهدیِ موجودِ موعود» هست یعنی الآن وجود مبارک ولی عصر أرواحنا فداه زنده است، در بین جوامع بشری هست، جامعه انسانیّت در حضور و مشهد و محضر آن حضرت هست، آن حضرت مانند سایر انسان‌ها زندگی می کند؛ منتها او ما را می بیند، ما او را نمی‌بینیم. در حقیقت ما غائبیم، نه اینکه او غائب باشد! این غیبت از آن ماست، نه از آن او! آنکه نمی‌بینید غائب است، نه آنکه دیده نمی‌شود. آنکه ما را می‌بیند و همه جا هست، او که حاضر است! ما که نمی بینیم، محجوبیم؛ او در حجاب نیست، همه جا هست، از همه امور هم با خبر است.
کسانی که وجوه شرعیّه را می‌خواستند خدمت وجود مبارک ولی عصر أرواحنا فداه برسانند؛ در مال ها خَلطی بود، اشتباهی بود، فوراً نامه‌ای می‌آمد که فلان مقدار مال، مال شماست؛ فلان مقدار مال دیگری است که به شما داده به من برسانید. همه اینها علم غیبی است که ذات أقدس إله به وجود مبارک انسان کامل داده است، و می دهد؛ و آن انسان کامل برای پیروانش بازگو می‌کند.
پس او حاضر است،‌ ما غائبیم! اما نقص خود را به حساب حضرت می آوریم. ما اگر توانستیم، شایسته بودیم؛ آن حضرت را می بینیم. چه اینکه عدّه زیادی از بزرگان خدمت آن حضرت رسیده‌اند. وجود مبارک حضرت در اماکن مقدّسه،‌ در اعتاب مقدّسه،‌ در حرم الهی، در عرفات، در مشعر، در مِنا، در خیلی از موارد خود را نشان داده است؛ خیلی ها آن حضرت را دیده اند. غرض آن است که غیبت وصف نقص ماست، نه وصف آن حضرت!

*پیام گفتاری آیت الله عبدالله جوادی آملی به بیست و ششمین سمینار سراسری فرهنگی اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا. قم، سوم آذر 1375                       

..........................................
(1) بحار الأنوار / ج52 / ص318
(2) کتاب الفِتَن  ـ  ابن حمّاد مَروزی؛  برداشت از خطابة امام محمّد باقر (ع)
(3) حدید / 3
(4) اسراء / 80
(6) کتاب الفِتَن  ـ  ابن حمّاد مَروزی؛  برداشت از خطابة امام محمّد باقر (ع)
(7) قمر / آیات 54 و 55
(8) بقره / 25

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...