چاپ چهارم «رساله لب اللباب (به ضمیمه مصاحبات)» اثر علامه سید محمدحسین طباطبایی(ره) به همت مؤسسه بوستان کتاب به چاپ رسید.

رساله لب اللباب (به ضمیمه مصاحبات)» اثر علامه سید محمدحسین طباطبایی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، چاپ چهارم «رساله لب اللباب (به ضمیمه مصاحبات)» اثر علامه سید محمدحسین طباطبایی (ره) و تقریر آیت الله سید محمدحسین حسینی تهرانی و به کوشش آیت الله سید هادی خسروشاهی به همت مؤسسه بوستان کتاب در ۴۱۲ صفحه منتشر شد.

فیلسوف و متفکر بزرگ اسلامی علامه سید محمدحسین طباطبایی (ره) از ماه صفر تا جمالی الثانی ۱۴۰۰ هجری قمری به مدت چهار ماه در تهران اقامت داشتند. یکی از شاگردان مبرز ایشان آیت الله سیدمحمدحسین حسینی طهرانی (ره) فرصت را مغتنم شمرده و در قالب روزها چند ساعت از محضر ایشان بهره برده و مطالب خود را در قالب سوال طرح می کرده و علامه طباطبایی (ره) هم این پرسش‌ها را به تفصیل پاسخ می‌گفتند که اینک مجموعه آنها تحت عنوان «مصاحبات» پیش روی شماست.

شاید بحث‌های این کتاب که از هر نظر، بدیع و عمیق است، در هیچ یک از آثار علامه طباطبایی یافت نمی‌شود، و این مباحث در پنج قسمت تنظیم شده است: قرآنی، فلسفی، عرفانی؛ علمی و تاریخی.

ضمیمه این اثر نیز رساله لب اللباب می‌باشد که در مورد شیوه درست سیر و سلوک مطابق با آموزه‌های شیعه است.

ساختار اثر:

«رساله لبُّ اللُّباب در سیر و سلوک اولی الالباب» عنوان اولین مبحث این اثر است که پس از بیان مقدمه‌ای، طرح کلی سلوک الی الله تبیین شده و در ادامه، شرح تفصیلی عوالم مقدم بر عالم خواص ذکر شده است. سپس، شرح اجمالی و تفصیلی طریق و کیفیت سلوک الی الله، اعم از ترک عادات و رسوم و تعارفات، عزم، رفق و مدارا، وفا، ثبات و دوام، مراقبه، محاسبه، مؤاخذه، مسارعت، ارادت، ادب نگاه کردن، نیت، صَمت، جوع و کم خوری، خلوت، سَهَر، دوام طهارت، مبالغه در تضرع، احتزاز از لذایذ، کتمان سِرّ، شیخ و استاد، ورد، نفی خواطر و ذکر و فکر، آمده است.

«مصاحبات تلمیذ و علامه»، عنوان دیگر مبحث این اثر به شمار می‌رود که در این رابطه، ابحاث قرآنی، فلسفی، عرفانی، علمی و تاریخی تدوین شده است.

در ادامه این اثر، مبحثی با عنوان «سیر و سلوک سبز (دستورالعمل برای خودسازی)» آمده است؛ با توجه به این که درخواست دستورالعمل و برنامه برای خودسازی و خویشتن نگری در اسلام و تشیع، سابقه‌ای دیرینه دارد، همین نوع تقاضاها از عالمان وارسته و سالکان واصل، از جمله علامه طباطبایی (ره) بسیار شده است. یکی از دوستان فاضل در روزگار جوانی که شوق بیداری و تسلط بر نفس و رسیدن به سعادت به سر داشته است، به علامه طباطبایی نامه‌ای می نگارد و ضمن بیان موقعیت خود، برای رسیدن به مقصود دستورهای عملی طلب می‌کند. علامه در پشت همان نامه، دستورالعمل می نگارد و برای وی می‌فرستد و می‌خواهد که پس از ۲۰ روز از اجرای آن دستور، حالات خود را برای ایشان بنویسد. وی پس از عمل به آن برنامه، حالات خود را برای ایشان می‌نویسد و معظم له در جواب نامه دوم، بقیه دستورالعمل را برای او ارسال می‌فرماید. در پاسخ به نامه سوم، علامه این برنامه سعادت آفرین را تکمیل می‌فرماید. اینک برای آنکه این دستورالعمل به درستی ارائه شود، نامه‌ها و جواب‌های علامه با توضیحاتی کوتاه به ترتیب تقدیم می‌شود.

................ هر روز با کتاب ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...