چرا «مزرعه حیوانات» با 164 ترجمه، پرخواننده‌ترین رمان در ایران است؟ | سازندگی

«مزرعه حیوانات» به‌عنوان پیش‌درآمدی بر رمان «1984»، در سال 1945 منتشر شد؛ از آن زمان تا امروز به‌عنوان یکی از مهم‌ترین و تاثیرگذارترین آثار ادبیات جهان شناخته می‌شود؛ تاجایی‌که در فهرست صد رمان بزرگ تایم، کتابخانه مدرن، و بی‌بی‌سی حضور دارد. نخستین ترجمه فارسی «مزرعه حیوانات» با عنوان «قلعه حیوانات» توسط امیر امیرشاهی در سال 1348 منتشر شد و از همان زمان به‌عنوان یک مانیفست سیاسی به لایه‌های مختلف اجتماعی راه یافت؛ چراکه مطالعه ادبیات داستانی، سیاسی‌ترین عملی است که می‌توان در جوامع غیردموکراتیک انجام داد؛ زیرا ادبیات یاری‌مان می‌کند تا به زندگی ادامه بدهیم.

مزرعه حیوانات

اهمیت این کتاب از دهه شصت دوچندان شد و به‌تدریج ترجمه‌های دیگری از آن صورت گرفت. اوج این ترجمه‌ها در دهه نود بود، یعنی با 164 ترجمه که رکوردی در دنیای ترجمه نه‌تنها در ایران که در جهان به‌شمار می‌رود. از مجموع 164 ترجمه، 102 ترجمه در تهران صورت گرفته، 30 ترجمه در قم، 7 ترجمه در مشهد و تبریز، 3 ترجمه در ساری، 2 ترجمه در اصفهان و کرج، و یک ترجمه در آمل، گرگان، قزوین، شیراز، ساوه، کرمان، بجنورد، کاشان، دزفول، و کرمانشاه. (از این میان، می‌توان ترجمه‌های سیروس نورآبادی، کاوه میرعباسی، احمد کسایی‌پور و شهرزاد لولاچی را بهترین ترجمه‌های فارسی برشمرد) همین تصویر کوچک از ترجمه «مزرعه حیوانات» نشان می‌دهد که وضعیت ترجمه و نشر در ایران و به‌تبع آن وضعیت سیاسی‌-اقتصادی کشور، به چه ابتذالی کشیده شده است؛ این ابتذال بیشتر از سوی ناشران و مترجمانی که ادعا می‌شود از قم هستند، صورت می‌گیرد؛ بحثی که چندسالی است به‌عنوان ناشران و مترجمان «پخته‌خوار» مطرح شده است.

اما «مزرعه حیوان» چیست که از 1945 تا امروز این‌قدر پرخواننده و پرترجمه است، به‌ویژه در یکی‌دو دهه اخیر اقبال از این کتاب بی‌سابقه وکم‌نظیر بوده است. بهترین پاسخ را باید از زبان خالقش شنید: «مزرعه‌ حیوانات، اولین کتابی بود، که با آگاهی کامل نسبت به کار خبرنگاری که انجام میدادم، تلاش کردم اهداف سیاسی و اهداف هنری را در آن باهم ترکیب کنم.» اُرول در مقدمه‌ نسخه اوکراینی رمان، که در سال 1947 به چاپ رسید، اظهار کرد که قصد داشته کتابی با زبان ساده بنویسد تا به مردم عادی انگلستان، که قرنها از سنتِ آزادی و عدالت بهرهمند بودند، نشان دهد یک نظامِ تمامیت‌خواه چگونه نظامی است. تجربهاش در اسپانیا به او نشان داده بود «پروپاگاندای یک نظام تمامیت‌خواه چقدر راحت میتواند باورهای افراد روشن جامعه را در کشورهای دموکراتیک به انقیاد خود بکشد.»

جُرج اُروِل این رمان را و سپس چهار سال پس از آن رمان «1984» را، با این دید نوشت که کشورهای تمامیت‌خواه چگونه می‌توانند خطری برای کشورهای دموکراتیک به‌شمار آیند؛ او در این دو رمان، خطرات حکومت‌های تمامیت‌خواه را با پروپاگاندایشان نشان می‌دهد تا بگوید نه‌تنها باید از دموکراسی در مقابل این پروپاگاندای تمامیت‌خواه دفاع کرد که باید از آن محافظت کرد.

اُرول چهره‌ مرکزی رمان خود را برای نشان‌دادن دیکتاتوری مدرن به‌کار میگیرد، فردی‌ که شهوتش برای قدرت، بیمارگونه و غیرانسانی است؛ ستمگریِ پنهانِ ناپلئون باعث میشود چهرهای کاملا انسانی از بقیه‌ حیوانات در ذهن شکل بگیرد. اُرول در گزارشی از کتاب «نبرد منِ» هیتلر؛ ناپلئون، هیتلر، و استالین را نمونههای بارز دیکتاتورهای مدرن تلقی میکند، کسانی که به دلایل مشابهی بر سر قدرت باقی ماندند: «هریک از این سه دیکتاتور قدرت خود را با گذاشتن بارهای غیرقابل تحمل بر دوشِ مردمان‌شان افزایش دادند.» او برای خلقِ ناپلئون، وجوهِ مختلفِ هیتلر و استالین را باهم ترکیب میکند؛ همان‌طور که جامعه تمامیتخواهِ رمانِ «1984» هم‌زمان مولفه‌های روسیه استالینی و آلمان نازی را بیان میکند.

«مزرعه حیوانات» به‌سرعت در اروپای شرقی تحت سلطه کمونیسم در نسخه‌های غیرقانونی به‌فروش رفت. این امر نشان‌دهنده‌ این بود که هجویه اُروِل به همان اندازه که درست است، جاودانه نیز هست. در سپتامبر 1987، مسئولین گمرک در نمایشگاه بینالمللی مسکو قفسههای «مزرعه‌ حیوانات» ناشران بریتانیایی را خالی کردند. نه‌تنها در روسیه، در چین نیز این کتاب با همه ممنوعیتش در طول سال‌های استقرار حکومت کمونیستی، هم‌چنان به‌شکل‌های مختلف به‌فروش می‌رود. با همه اینها، «مزرعه حیوانات» پس از 77سال، هنوز زبانِ حالِ گویایِ مردمانی است که برای داشتن «کرامت انسانی» و «یک زندگی عادی»، با پروپاگاندای حکومت‌های تمامیت‌خواه به بردگی گرفته شده‌اند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...