رمان «پیرمرد صدساله‌ای که از پنجره بیرون رفت و ناپدید شد» [Der Hundertjährige, der aus dem fenster stieg und verschwand] نوشته یوناس یوناسُن [Jonas Jonasson با ترجمه کیهان بهمنی توسط نشر آموت منتشر شد.

چهارمین ترجمه از پیرمرد صدساله ای که از پنجره بیرون رفت و ناپدید شد

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این‌کتاب در سال ۲۰۰۹ در اروپا منتشر شد و به سرعت توانست به یکی از پرفروش‌ترین آثار سال تبدیل شود. منتقدان بعد از انتشار این کتاب، تخیل و خلاقیت نویسنده‌اش را ستودند. نویسنده این‌رمان، خبرنگاری به نام یوناس یوناسن بود که آن‌زمان ۴۹ سال داشت و با این‌کتاب، نام خود را سر زبان‌ها انداخت.

از کتاب «پیرمرد صدساله‌ای که از پنجره بیرون پرید و ناپدید شد» در سال انتشارش ۳ میلیون نسخه در اروپا به فروش رفت. فلیکس هرنگرن هم یک فیلم سینمایی بر اساس این کتاب ساخت که کمپانی دیسنی حق پخش جهانی آن را خریداری کرد.

از این‌رمان، پیش از این، ۳ ترجمه از فرزانه طاهری، شادی حامدی و جلال رضایی‌راد توسط انتشارات نیلوفر، انتشارات به‌نگار و انتشارات نشانه به بازار نشر ایران عرضه شده است. مترجم جدید این‌کتاب، کیهان بهمنی است که پیش‌تر کتاب‌های دیگری را با همکاری نشر آموت منتشر کرده است.

رمان «پیرمرد صدساله‌ای که از پنجره بیرون رفت و ناپدید شد» قصه پیرمردی به نام آلن کارلسون است که قرار است در ضیافتی که خانه‌ سالمندان محل سکونت‌اش در روز تولد ۱۰۰ سالگی‌اش برای او بر پا کرده، شرکت کند. اما علاقه‌ای به این کار ندارد و به همین دلیل از پنجره‌ اتاق خود گریخته، چمدانش را هم با خود می‌برد و ناپدید می‌شود. این اتفاق، تازه ابتدای داستان و اول ماجراست.

در ادامه ماجرا، پای پیرمرد قصه به کشورهایی مثل اسپانیا، آمریکا، چین، ایران، شوروی سابق، کره شمالی، اندونزی و فرانسه کشانده می‌شود. به این‌ترتیب پای شخصیت‌های تاریخی و شرح تحولات قرن بیستم هم به متن داستان کشیده می‌شود.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

در آن دوران پیونگ یانگ توسط دو حلقه نظامی بیرونی و درونی محافظت می‌شد. حلقه بیرونی، به فاصله بیست کیلومتری شهر، شامل توپ‌های ضدهوایی و دو پست ایست بازرسی در جاده‌ها بود در حالی که حلقه درونی در عمل تنها سنگر بود. خطی از سنگرها در برابر حملات زمینی. ابتدا در یکی از پست‌های ایست بازرسیِ بیرونی آلن و هربرت را متوقف کردند. یک سرباز کاملا مست کره شمالی که مسلسل آماده‌اش را جلوی سینه‌اش آویخته بود، به سراغ‌شان رفت. مارشال هربرت که بی‌وقفه جمله‌اش را تمرین کرده بود، گفت: «من رهبرتون هستم. من رو ببرید پیش... اتحاد جماهیر.»
شانس آوردند که سرباز روسی بلد نبود اما چینی می‌فهمید. بنابراین آجودان (آلن) حرف‌های مارشالش را ترجمه کرد و کلمات را درست پشت سر هم چید.
ولی سرباز که حجم باورنکردنی‌ای از الکل در خونش جریان داشت، اصلا نمی‌توانست تصمیم بگیرد باید چکار کند. حداقل کاری که از دستش برمی‌آمد این بود که آلن و هربرت را به اطاقک نگهبانی ایست بازرسی برد و به همکارش که دویست‌متر دورتر بود، تلفن زد. سپس روی صندلی فرسوده‌اش نشست و ...

این‌کتاب با ۵۱۲ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۶۵ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...