کتاب «مونیخ به افق تهران» شامل سفرنامه مهدی حجوانی در سال‌های ۲۰۰۵ و ۲۰۰۸ به آلمان توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش مهر، این کتاب چهارمین «سفرنامه» از مجموعه «ادبیات امروز» است که این ناشر چاپ می‌کند.

حجوانی علت نوشتن این کتاب را تأثیری عنوان می‌کند که طی ۶ سفر علمی و کاری به کشور آلمان داشته است؛ ۳ بار برای بازدید از نمایشگاه کتاب فرانکفورت، یک بار برای بازدید از برادرش که بیش از ۳۵ سال است در آلمان اقامت دارد و ۲ بار هم استفاده از فرصت مطالعاتی که کتابخانه بین‌المللی نسل جوان مونیخ در سال‌های ۲۰۰۵ و ۲۰۰۸ به او اعطا کرده است. او می‌گوید «گرچه کوشیده‌ام نگاهم به مردم و کشور آلمان نگاهی دقیق و منصفانه باشد، نوشته من قالبِ علمی و آماری ندارد، بلکه آن را به صورت خاطره و به خیال خودم با نثری صمیمی و نزدیک به نثر داستان نوشته‌ام.»

خیابان‌ها و خانه‌ها، کتابخانه مونیخ و سوابق‌اش، امکانات و موزه‌های این کتابخانه، جش اکتبر، سیستم پیشرفته شهری، فوتبال و جام ملت‌های اروپا، دلتنگی برای ایران، طبیعت و شرایط اقلیمی آلمان و … از جمله مواردی هستند که حجوانی در سفرنامه‌هایش درباره آلمان، به آن‌ها پرداخته است. تأثیر ۶ سفر انجام‌شده به آلمان باعث شده حجوانی دو سفرش را که در قالب فرصت مطالعاتی انجام شده، در قالب سفرنامه بنویسد.

این کتاب دو فصل اصلی دارد که سفرهای سال‌های ۲۰۰۵ و ۲۰۰۸ حجوانی را در بر می‌گیرند. فصل اول کتاب، «سفر اول: ۲۰۰۵» نام دارد که ۲۳ بخش یا نوشته را در خود جا داده است. فصل دوم، هم «سفر دوم: ۲۰۰۸» است که ۲۶ بخش را شامل می‌شود.

در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم:

امروز راه می‌افتم به همان کوچه‌های اطراف خانه قبلی می‌روم و سری هم به خانه باربارا می‌زنم تا سوغاتی‌های خودم و رضی هیرمندی را به او بدهم که در خانه نیست (رضی هم در دوره سه‌ماهه‌اش در خانه او مهمان بود). کوچه‌ها خاطره‌های دو سال و نیم پیش را در ذهن و دلم روشن می‌کنند و این حس در من بیدار می‌شود که همه چیز این زندگی یک چشم به هم زدن است. همه چیز سر جای خودش است و فقط من سه سال پیرتر شده‌ام. "یعنی الان هم‌دوره‌ای‌های قبلی‌ام در چه حالی هستن؟ "

آندره برزیلی نوبت قبل با من توی خانه باربارا بود. توی شهر، انگار همه چیز دست‌نخورده مانده، همان نهر تمیز و بی‌صدا که به‌نرمی از دل شهر می‌گذرد و مثل خود آلمانی‌ها آرام و محکم است، همان خیابان‌ها و کوچه‌ها، همان فروشگاه‌ها و ماشین‌ها، ولی این بار همه چیز در طبیعتی تابستانی. بار قبل رنگ زرد پاییز و سرما بیشتر بود و من بیشتر دلم می‌گرفت و غصه‌دار می‌شدم، اما این بار تابستان است و هوا گرم‌تر و من دلم خوش‌تر. با این همه با خودم فکر می‌کنم حتماً روزی هم می‌آید که باز نهر زندگی به راه خودش می‌رود و همه چیز جهان سر جای خودش است، با این فرق که دیگر ما و من نیستیم.

آن‌قدر این جوی خفته و آب آسیمه بگذرد
که ما نباشیم و دیگران بگویند
روز است هنوز و روز رازدارِ هنوز است هنوز!
خب، این هم مبالغی بچه‌ننه‌بازی درآوردن بود که روزهای شنبه و یکشنبه توی ممالک غریب به زبان جای می‌شود. واقعاً انگار روزهای تعطیل توی اروپا گَرد مُرده می‌پاشند!

این کتاب با ۲۴۰ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۳۱ هزار تومان منتشر شده است.

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...