احداث «مزون سیمنون» در زادگاه ژرژ سیمنون در لی‌یژ بلژیک در دست بررسی است.

به گزارش ایبنا به نقل از خبرگزاری فرانسه، یکی از فرزندان
ژرژ سیمنون در حال ایجاد خانه‌ای به نام «خانه سیمنون» در شهر لی‌یژ در غرب بلژیک، محل تولد این نویسنده در سال 1903 است.

ژان سیمنون فرزند نویسنده، روز شنبه در مصاحبه با روزنامه «لو سوار» گفت در نظر دارد با همکاری ناشری در لی‌یژ به منظور ارج نهادن به آثار و زندگی این نویسنده بلژیکی، خانه‌ای به نام «مزون سیمنون» راه‌اندازی کنند. هرچند برنامه‌های دیگری چون ایجاد «مزون سیمنون» در پاریس و لوزان نیز در حال بررسی هستند.

ژرژ سیمنون نویسنده پرکار رمان‌های جنایی، خالق مجموعه داستان‌های پلیسی کمیسر مگره در سال 1989 در لوزان سوییس درگذشت. او سی سال آخر زندگی‌اش را در سوییس سپری کرد.

پیش از این در شهر زادگاهش، لی‌یژ، مجسمه‌ای از سیمنون با همان پیپ همیشگی‌اش در دست، در کنار بانک بزرگی در این شهر نصب شده است.

ژان سیمنون گفت: «از آنجا که قصد دارم پدرم را به خوانندگان زیر چهل سال معرفی کنم، هدف از ایجاد «خانه سیمنون» شناساندن نام، تصاویر، آثار، ایده‌های فرهنگی و زندگی پدرم، ژرژ سیمنون است».

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...