یادداشت امیرخانی درباره‌ی کتاب سال ادبیات | ایسنا


نفس اعطای جایزه‌ی کتاب سال ادبیات داستانیِ بزرگ‌سال بعد از دو دهه، یک اتفاق مبارک است. عاقبت وزیر محترم ارشاد به آن‌چه در دفاعیه‌ی مجلس و در سخن‌رانی‌های متعدد وعده داده بود عمل کرد. این یک اتفاق خوب است بلاشک. اگرچه در همین اتفاق خوب هم می‌توان رد نویسنده‌های بسیارِ خوب ادبیات این مملکت را گرفت که در سال‌های پیشین حق‌شان ادا نشد... مثل
مصطفی مستور (با کتاب روی ماه خداوند را ببوس)، محمدرضا بایرامی با کتاب پل معلق، محمود دولت‌آبادی با کتاب روزگارِ سپری‌شده‌ی مردم سال‌خورده، مجید قیصری، احمد دهقان، سیدمهدی شجاعی و خیلی اسامیِ بزرگ دیگر...

به هر صورت، نفس اعطای جایزه، نقطه‌ی پایانی است بر حق‌خوری مدیدی که در ادبیات داستانی این مملکت وجود داشت و نفعش را فقط داوران می‌بردند که حق و حقوق چرب‌شان را می‌گرفتند و کتابی هم انتخاب نمی‌کردند و پاسخ‌گو هم نبودند. اما چند اتفاق بد، شیرینیِ این اتفاق را به کام علاقه‌مندان تلخ می‌کند؛ اول، باز هم مساله‌ی عدم شفافیت در اعلام اسامیِ داوران کتاب سال. نمی‌دانم بهانه‌ی معاونت فرهنگی برای عدم اعلام اسامی چیست؟ مگر اعلام شفاف اسامیِ داوران در جشن‌واره‌ی فیلم فجر چه خلاف شرعی را باعث شده است؟ اعلام اسامیِ داوران می‌تواند یک یادگار خوب از این دوره‌ی ارشاد باشد. متاسفانه عدم اعلام اسامی و به تبع آن، پاسخ‌گو نبودن داوران باعث می‌شود که خود داوران در کارشان دقت کافی نداشته باشند و ازسوی دیگر، دست ارشاد را باز می‌گذارد تا در فقدان قضاوت افکار عمومی داوران غیر معتدل و غیر کارشناس را به‌کار گمارد. اتفاقی که چه در دوران دوم خرداد و چه در این دوره متاسفانه به چشم می‌خورد. به هر صورت، از آن‌جایی که برخی شایعات نیز بر هم‌راهیِ انجمن قلم ایران در داوری تاکید می‌کند، باید بگویم که هیچ‌کدام از دو داور پیش‌نهادی انجمن در میان هیات داوران حضور نداشتند.

بعد از مساله‌ی مهم عدم اعلام اسامی، مساله‌ی مهم دیگر، ضعف داوری است. به‌گمانم، بایستی بررسی شود که چرا جریان نقد بسیار ضعیفی این چند ساله به اسم انقلاب اسلامی با همه‌ی آثار خوب مستعدان عرصه‌ی ادبیات انقلاب مخالفت می‌کند؟ چرا رمان شطرنج با ماشین قیامت امسال در مقابل کار نه‌چندان داستانیِ آقای بیدگلی رای نمی‌آورد؟ آیا دلیلش این نیست که این جریان در بالا آمدن امثالِ حبیب احمدزاده، بازنشسته‌گیِ خود را می‌بیند؟ این سوالی است که به دلیل عدم اعلام اسامی داوران، ارشاد، بایستی پاسخ‌گو باشد. از آن طرف، آن نان قرض دادن بی‌هوده به امیرحسن چهل‌تن چه معنایی دارد تا آن‌چنان باعث رسوایی شود؟ جایزه‌ی کتاب سال به هر صورت یک جایزه‌ی سیاسی است. کدام مسوول ارشاد با چهل‌تن مذاکره داشته است پیش از اعلام اسامیِ منتخبان؟ اگر مذاکره‌ای در کار نبوده است، پس با چه تدبیری چنین تصمیمی گرفته شده است؟ این درست که در دوران پیش اگر کسی به اسب دوم خرداد یابو می‌گفت کتابش حذف می‌شد، اما حالا هم نباید از آن طرف بام بیافتیم. به هر صورت، یک نکته میان روشن‌فکران انقلابی و ضدانقلاب، مشترک است. همه‌ی ما از ادا در آوردن و دزانفکته و تقارض متنفریم. نمی‌شود در یک معاونت، ممیزی کتاب مستور را رد کند و در همان معاونت چهل‌تن نام‌زد کتاب سال شود. این‌ها ادا در آوردن است؛ یک بام و دو هوا است؛ نوعی دورویی و مردم‌فریبی است، آن هم در دولت و وزارتی که ویژه‌گیِ اولش صراحت است. اگر چهل‌تن نامزد کتاب سال است، در معاونت فرهنگی هم یحتمل این روزها به مناسبت، "روضه‌ی قاسم" می‌خوانند.

در همین ارتباط:

روضه‌ی قاسم بی‌جواب ماند / پاسخ زنوزی به امیرخانی

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...