اگرچه جایزه نوبل ادبیات، معتبرترین و ارزشمندترین جایزه ادبی جهان به حساب می‌آید و اعطای آن همه ساله بسیاری از نویسندگان، شاعران، مقاله‌نویسان، منتقدان و روزنامه‌نگاران را به هیجان می‌آورد برخی جهت‌گیری‌ها و داوری‌های آکادمی نوبل در رشته ادبیات باعث شده نویسندگان بزرگ و شهیری از لیست گیرندگان این جایزه جا بمانند. برخی منتقدان معتقدند چرا اولا نامزدهای دریافت جایزه در هر سال اعلام نمی‌شود و در ثانی بسیاری از بزرگان ادبیات در زمان حیاتشان نوبل نگرفتند که اعطای جایزه نوبل به آن‌ها می‌توانست عیار این جایزه را فراتر از آن‌چه که امروز هست، ببرد. ضمن آنکه شائبه سیاست‌زده بودن این جایزه نیز طی سالهای اخیر قوت گرفته است.

جایزه نوبل

در ادامه نام 10 تن از نویسندگان بزرگ جهان که در کاروان برگزیدگان این جایزه جهانی جایی ندارند و شرح مختصری از علت انتخاب‌نشدن‌شان آمده است:


امیل زولا ( 1840 - 1902)
امیل زولا نویسنده طبیعت‌گرای فرانسوی در سال1902 یعنی یک‌سال قبل از مرگش کاندیدای اولین جایزه ادبی نوبل شد. اما از آنجایی‌که به نظر «کارل داوید آف وایرسن» دبیر دائم وقت کمیته نوبل، ادبیات باید «سمت و سوی معنوی و مطلوبی» داشته باشد، این جایزه به زولا تعلق نگرفت. ازجمله دلایل کمیته نوبل این بود که «ناتورالیسم بسیار بی‌روح و بی‌ملاحظه زولا باعث می‌شود که به دشواری بتوان او را مناسب این جایزه دانست.» و بدین ترتیب جایزه به شاعر فرانسوی «سلی پرودهوم» نویسنده‌ای که آثار چندانی از خود به جای نگذاشته است تعلق گرفت و این شروع جالبی برای جایزه ادبی نوبل نبود.

لئو تولستوی (1828- 1910)
جایزه نگرفتن تولستوی در این سال‌ها به عنوان یکی از خطاهای بزرگ کمیته نوبل تلقی می‌شود. از همان سال 1902 نام تولستوی در لیست کاندیداها کنار 34 نام پشنهاد شده، قرار داشت. در گزارش رسمی کمیته نوبل آمده است که نویسنده‌ جنگ و صلح «استاد شرح حوادث حماسی است» اما انتقاد تولستوی از دولت و کلیسا باعث شد که جایزه به او تعلق نگیرد. عدم صلاحیت تولستوی براساس نظر کمیته نوبل این‌طورجمع‌بندی شده است: «آثارتولستوی با معیار جایزه یعنی «معنویت والا و وارسته» مطابقت ندارد.» بدین ترتیب تولستوی نیز قربانی برداشت و عقاید آکادمی نوبل شد.

ویرجینیا وولف ( 1882 - 1941)
نام ویرجینیا وولف هرگز در لیست کاندیداهای جایزه نوبل نیامد. اغلب گفته می‌شود که به جای «پرل براک» (1938) باید
ویرجینیا وولف برنده جایزه نوبل می‌شد. آیا جایزه نگرفتن او به‌خاطر زن بودنش بود؟ در واقع زنان نویسنده‌ای که موفق به دریافت جایزه نوبل شده‌اند انگشت‌شمارند. تاکنون تنها 12 نویسنده زن موفق به دریافت جایزه نوبل شده‌اند. البته دلیل این امر تنها به آکادمی سوئد برنمی‌گردد، بلکه شمار زنان نویسنده‌ای که به‌عنوان کاندیدا پیشنهاد می‌شود، بسیار اندک است. نام شاعر روسی آنا آخماتوا (1889-1966) از جمله‌ نام‌هایی است که در حاشیه مطرح شده است.

جیمز جویس ( 1882-1941)
نویسنده ایرلندی خالق اولیس هم جایزه نوبل نگرفت و این یکی دیگر از خطاهای کمیته نوبل است. طبق نظر شل اسمارک در دهه 30، وقتی کمیته نوبل از کسانی مثل پرل براک قدردانی می‌کرد و به‌طور جدی مارگرت میچل نویسنده کتاب پرفروش «برباد رفته» را به بحث می‌گذاشت، جایی برای نوبل گرفتن جیمز جویس وجود نداشت. اما در دهه 40 وقتی آکادمی سوئد متوجه نویسندگان پیشگام شد، جیمز جویس می‌توانست یکی از برند‌گان این جایزه باشد.

خورخه لوئیس بورخس (1899 - 1986)
نویسنده آرژانتینی که همواره آثار اندک او مورد بحث قرار گرفته است. گفته‌ می‌شود آرتور لوندکویست به بورخس به خاطر تمجید از دیکتاتور شیلیایی، آگوستو پینوشه رأی منفی داد. لوندکویست همچنین گفته است که بورخس بی‌دلیل این‌گونه بر سر زبان‌ها افتاده است. به هرحال، اکنون دیگر دیر است، زیرا از سال 1974 تصویب شد که جایزه نوبل فقط به نویسندگان در قید حیات تعلق بگیرد.

هنریک ایبسن(1828- 1906)
آکادمی نوبل «سمبولیسم ایبسن را دوست نداشت» و بدین ترتیب و با همان دلایلی که نام زولا و تولستوی از لیست برند‌گان جایزه نوبل حذف شد، نام این درام‌نویس نروژی و صاحب «خانه عروسک» نیز خط خورد. سال 1903 یعنی سالی که نام ایبسن در لیست کاندیداها بود، جایزه نوبل به یک نویسنده نروژی که اعضای آکادمی سوئد شعرش را «ناب و در خدمت اندیشه» می‌دانستند، تعلق گرفت.

گراهام گرین ( 1904 - 1991)
گراهام گرین نویسنده پرکار بریتانیایی از دیرباز به «کاندیدای همیشگی نوبل» ملقب شده است. گویا آرتور لوندکویست دبیر آکادمی در آن سال‌ها مانع راه او بود. لوندکویست در مصاحبه‌ای در سال 1980 اظهار کرده است که آثار خوب
گراهام گرین متعلق به گذشته‌های خیلی دور است.

فرانتس‌ کافکا ( 1883 - 1924)
گناه جایزه نگرفتن فرانتس کافکا - نویسنده چک - به گردن آکادمی سوئد نیست، زیرا اغلب آثار کافکا پس از مرگش منتشر شده است.

مارسل پروست (1871 - 1922)
طرفداران پروست نیز نمی‌توانند آکادمی سوئد را زیر سوال ببرند. شاهکار پروست به‌طور کامل، موقعی منتشر شد که این نویسنده فرانسوی در قید حیات نبود.

آگوست استریند‌برگ ( 1849 - 1912)
بزرگ‌ترین نویسنده سوئدی نیز از آکادمی سوئد جایزه‌ای دریافت نکرد. آگوست استریند‌برگ به عنوان نویسنده‌ای جنجالی شناخته می‌شد. سال 1909 با اهدای جایزه نوبل به «سلما لاگرلف» روشن شد که این جایزه هرگز به آگوست استریندبرگ تعلق نخواهد گرفت. آن‌گاه بود که به همت برخی طرفداران جایزه «آنتی نوبل یا جایزه ضدنوبل» به راه انداخته شد و در آخرین روز تولد استریند برگ این جایزه به این نویسنده‌ بزرگ اهدا شد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...
باشگاه به رهبری جدید نیاز داشت... این پروژه 15 سال طول کشید و نزدیک به 200 شرکت را پایش کرد... این کتاب می‌خواهد به شما کمک کند فرهنگ برنده خود را خلق کنید... موفقیت مطلقاً ربطی به خوش‌شانسی ندارد، بلکه بیشتر به فرهنگ خوب مرتبط است... معاون عملیاتی ارشد نیروی کار گوگل نوشته: فرهنگ زیربنای تمام کارهایی است که ما در گوگل انجام می‌دهیم ...
طنز مردمی، ابزاری برای مقاومت است. در جهانی که هر لبخند واقعی تهدید به شمار می‌رود، کنایه‌های پچ‌پچه‌وار در صف نانوایی، تمسخر لقب‌ها و شعارها، به شکلی از اعتراض درمی‌آید. این طنز، از جنس خنده‌ و شادی نیست، بلکه از درد زاده شده، از ضرورت بقا در فضایی که حقیقت تاب‌آوردنی نیست. برخلاف شادی مصنوعی دیکتاتورها که نمایش اطاعت است، طنز مردم گفت‌وگویی است در سایه‌ ترس، شکلی از بقا که گرچه قدرت را سرنگون نمی‌کند اما آن را به سخره می‌گیرد. ...
هیتلر ۲۶ساله، در جبهه شمال فرانسه، در یک وقفه کوتاه میان نبرد، به نزدیک‌ترین شهر می‌رود تا کتابی بخرد. او در آن زمان، اوقات فراغتش را چگونه می‌گذراند؟ با خواندن کتابی محبوب از ماکس آزبرن درباره تاریخ معماری برلین... اولین وسیله خانگی‌اش یک قفسه چوبی کتاب بود -که خیلی زود پر شد از رمان‌های جنایی ارزان، تاریخ‌های نظامی، خاطرات، آثار مونتسکیو، روسو و کانت، فیلسوفان یهودستیز، ملی‌گرایان و نظریه‌پردازان توطئه ...
در طبقه متوسط، زندگی عاطفی افراد تحت تأثیر منطق بازار و بده‌بستان شکل می‌گیرد، و سرمایه‌گذاری عاطفی به یکی از ابزارهای هدایت فرد در مسیر موفقیت و خودسازی تبدیل می‌شود... تکنیک‌های روانشناسی، برخلاف ادعای آزادی‌بخشی، در بسیاری از موارد، افراد را در قالب‌های رفتاری، احساسی و شناختی خاصی جای می‌دهند که با منطق بازار، رقابت، و نظم سازمانی سرمایه‌دارانه سازگار است ...