پزشک اقامتگاه کنار چشمههای آب معدنی است که جدیداً افتتاح شده است و برادرش، شهردار آن منطقه... ناگهان کشف میکند که آبها، به دلیل زهکشی نامناسب، آلوده است... ماجرا را اگرچه بر ضد منافعش برملا میکند... با زنش جر و بحث دارد، ولی هنگامی که سیاستبازان و روزنامه و مالکان و در پی آنها، جمعیت بر ضد او متحد میشوند، زنش جانب مدعای او را میگیرد... برای باجخواهی از او سرانجام او را متقاعد میکند که دشمنان احاطهاش کرده بودند!
...
یک آدم هوچی و لافزن... عروس جوانی را میرباید و به کوهستان میبرد، ولی پس از چندی او را به حال خود رها میسازد... با خیالبافیهای خود مرگ او را تبدیل به سفری با اسب میکند و او را تا آستانهی بهشت میبرد و به دست قدیس پطرس میسپارد... در یکی از تیمارستانهای مصر امپراتور دیوانگان اعلام میگردد... باید در دیگی ذوب شود که همه دگمههای معیوب و ناقص در آن انداخته میشوند
...
مانند عروسکی ناز و نوازشش میکند. او که زن پرشور و نشاطی است به نظر میآید که از این همه ابراز محبتهای شوهرش لذت میبرد، ولی رازی در دل دارد... تهدید میکند که اگر نورا شوهرش را به دادن شغل بهتری به او در بانک ترغیب نکند، او راز قرض و جعل امضای او را فاش خواهد کرد... بر او خشم میگیرد و تنها نگرانیاش از دستدادن شهرت و شغل خویش است
...
در حال بارگزاری ...
در حال بارگزاری ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشههای آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشهای پوسیده است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوانهای مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته میشود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ میشود
...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیرههای روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی مینشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل میکند... سادهترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین میدهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغههای شخصیاش درباره عشق، خلوص و میل بودند
...
من از یک تجربه در داستاننویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بدهبستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، میتواند فضای به هم ریخته ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستاننویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت میکنیم مقصود تنها زبانی که با آن مینویسیم یا حرف میزنیم، نیست. مجموعهای است از رفتار، کردار، کنشها و واکنشها
...
میخواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطهای بیابد و بگوید «اینجا پایانی خوش برای خودم میسازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعیاش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیلیافته برای مجموعهای از مسائل بنیادین است که در هم تنیدهاند؛ مسائلی همچون رابطه فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه تلاقی دهها مسئله ژرف و تأثیرگذار است
...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار میگیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه میدهی... روان شناسی رشد به ما کمک میکند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی میرسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی میرسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد
...








