«اگر داوران یک اثر احساس بکنند در معرض مواجهه صاحبان اثر قرار دارند تحفظ پیدا می‌کنند.» این دلیل دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی برای اعلام نشدن نام داوران نخستین دوره جایزه جلال آل‌احمد است.

به گزارش فارس، محمد‌رضا مخبر دزفولی در نشستی با نمایندگان رسانه‌ها در پاسخ به پرسشی درباره دلایل اعلام نکردن نام داوران جایزه جلال آل‌احمد، گفت: یکی از روش‌های جلوگیری از اعمال فشار به داوران یک اثر، اعلام نکردن نام آن‌هاست. (!)

مخبر افزود: اصل اینکه داوران یک اثر، چه علمی، چه ادبی، نامعلومند در همین امر نهفته است. چون داوران باید در بررسی و اظهار‌نظر کردن درباره اثری که داوری می‌کنند، احساس آرامش کنند.
به گفته وی، وقتی داوران در بررسی یک اثر معرفی شده باشند نویسندگان مستقیم و غیرمستقیم چون و چرا می‌کنند و این باعث می‌شود تحفظ بر اظهار‌نظر این داوران حاکم شود.
نخستین دوره جایزه جلال آل‌احمد آذر امسال همزمان با سالروز تولد این نویسنده برگزار شد که هیچ برگزیده‌ای در بخش‌های مختلف خود نداشت.

جایزه اصلی این جایزه اهدای 110 سکه بهار آزادی به هر یک از برگزیدگان بود.
بعد از برگزاری نخستین دوره این جایزه، رسانه‌ها از محمدعلی رمضانی، دبیر علمی این جایزه خواستار اعلام اسامی داوران شدند که وی این درخواست را رد کرد.

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...