مجموعه داستان «ته خیار» نوشته هوشنگ مرادی کرمانی توسط انتشارات معین به چاپ هشتم رسید.

ته خیار هوشنگ مرادی کرمانی

به گزارش مهر، مجموعه داستان «ته خیار» نوشته هوشنگ مرادی کرمانی به تازگی توسط انتشارات معین به چاپ هشتم رسیده است.

این مجموعه داستان آذرماه سال گذشته منتشر و در خبرگزاری مهر رونمایی شد که بهمن ماه همان سال به چاپ چهارم رسید. این کتاب 30 داستان کوتاه از این نویسنده را در بر می‌گیرد که به تعبیر او، زهرخند هستند و برای گروه سنی خاصی از مخاطبان نوشته نشده‌اند. بیماری، پیری و مرگ از جمله مسائلی هستند که در داستان‌های این کتاب مطرح می‌شوند اما در پس هرکدام از قصه‌ها، طنزی نهفته است.

این کتاب مهرماه امسال به چاپ هفتم رسید و حالا به چاپ هشتم رسیده است. از مرادی کرمانی تا پاییز امسال دو کتاب «قصه‌های مجید» و «شما که غریبه نیستید» توسط همین ناشر به چاپ های بیست و هفتم و بیستم رسیدند.

نسخه های چاپ هشتم «ته خیار» دیروز یکشنبه 9 اسفند از صحافی بیرون آمدند.

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...