موضوع اصلی، کرونا نیست! | جام جم


۱-«چادر» و «کرونا» دو عبارت رسوب‌کرده از داستان‌های عترت اسماعیلی در ذهنم است. اسماعیلی بیشتر از هر چیز از این عناصر در داستان‌هایش استفاده کرده اما نه می‌شود داستان‌ها را به دوران کرونا محدود کرد و نه می‌شود گفت او خواسته داستان‌هایی درباره حجاب و نوع خاصش یعنی «چادر» بنویسد.

تناردیه را من کشتم عترت اسماعیلی

۲- نویسنده در مجموعه داستان جدیدش «تناردیه را من کشتم» هنرمندانه به خطوط قرمز نزدیک شده و دو علامت «!» برای من رقم زده است؛ تعجب از این‌که چرا تا این حد نیمه‌خالی نسبت ما و برخی مفاهیم مذهبی و اعتقادی را پررنگ کرده و تحیر از این‌که چگونه توانسته آن‌قدر هنرمندانه به خط قرمزها نزدیک شود که هم حرف‌هایش را بدون لکنت بزند و هم بتواند برای کتابش مجوز نشر بگیرد.

۳- داستان‌های این مجموعه، ماجرامحورند و به‌رغم کوتاه بودن، ذهن مخاطب را رها نمی‌کنند. آنها امواج خاطرات را اگرچه به دوران پیچیده کرونا می‌برند اما موضوع اصلی، کرونا نیست؛ نسبت انسان ایرانی با دین و مذهب است. این‌که گاهی یک انسان مذهبی در موقعیت‌های متفاوت اجتماعی، چگونه نقش‌های مختلف و متناقضی از خود بروز می‌دهد.

۴- سختگیری‌های حمیدرضا منایی (استاد راهنمای نویسندگی و نویسنده رمان برج سکوت)، تجربه روزنامه‌نگاری نویسنده و عدم اصرار او بر چاپ داستان‌ها به هر قیمتی، کتاب را خواندنی و اندیشیدنی کرده است. داستان‌ها قرار نیست خواننده را سردرگم کند و از سویی، قدرت کشف را از او دریغ نمی‌کند. شخصیت‌ها به اندازه معرفی و شناسانده می‌شوند و برخی زاویه‌های تاریک هم برای لذت خواننده باقی می‌ماند. این زاویه‌ها آن‌قدر نیست که خواننده را دلزده کند و کتاب را ببندد.

۵- عترت اسماعیلی در اولین تجربه، «حاء مشدد» را در انتشارات کتاب نیستان منتشر کرد که مورد توجه قرار گرفت. او سپس با فاصله، کتابی برای کودکان نوشت با نام «به نظر شما چه کسی با خانم طلا عکس سلفی می‌گیرد؟». حالا او دوباره به فضای داستان برگشته اما به جای فضای مذهبی سراغ مسائل اجتماعی رفته که البته رگه‌هایی از دین و مذهب هم در آن دیده می‌شود. این مجموعه داستان نشان می‌دهد او در مسیر داستان، موفق خواهد بود.

۶- برای هرکدام از پنج گزاره بالا، بسیار حرف دارم که بماند برای بعد...

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...