شاهکارآفرینی از دل برگه‌های یادداشت | اعتماد


یعنی نمی‌شود خیلی عادی بنشینیم و کاغذی بگذاریم پیش روی‌مان و قلم دست بگیریم و بنویسیم- بدون هیچ عادت یا کار غریبی پیش و پس از آن- و شاهکار بیافرینیم؟ به نظر می‌رسد نمی‌شود. توماس مان را که قبول دارید؟ آنچه ایشان جوهر خوی هنری می‌خواند بالاخره باید جایی خودش را نشان بدهد، برای مثال در عادت‌‌های خاص و خوی غریب نویسندگان کبیر دنیا. ولادیمیر ناباکوف از نظر خوی غریب و عادت خاص نمونه بسیار درخشانی است.

ولادیمیر ناباکوف

ناباکوفِ مرزشکن و تابوشکن که در کار، ملیت و زبان و مرزهای اینچنینی نمی‌شناسد و عاشق پروانه‌ها بوده و متنفر از کلیشه‌ و حرف ناوارد و مزخرف‌گویی در سخنرانی‌ها، عادت داشته نسخه اولیه داستان یا نوشته‌اش را با مداد روی برگه‌های یادداشت خط‌‌دار اما بدون شماره بنویسد و برگه‌ها را در جعبه‌هایی با طول زیاد به‌اصطلاح فایل کند (با پدیده پیچیده‌ای سروکار نداریم، هر برگ کاغذ معمولی را می‌شود سه یا چهار قسمت کرد). البته در نظر داشته‌باشید ایشان کل رمان یا داستان را از اول تا آخر در ذهن تصویر می‌کرده و بعد با حفظ طرح کلی مشغول نوشتن می‌شده و همین بوده که می‌توانسته صحنه‌ها و قسمت‌های مختلف را فارغ از ترتیب و به میل خود روی کاغذ بیاورد و جاهای خالی را هر زمان و هر طور که خواست پر کند. به‌نظر ایشان این روش نوآورانه که بیشتر به نقاشی می‌ماند مثل نوشتن به‌ترتیب از اول تا آخر کسل‌کننده نیست. بر اساس روش ناباکوف گام بعدی درهم‌ریختن برگه‌ها و انتخاب دلبخواه صحنه و پخش و بازچیدن آنهاست که خودش تبحر خاصی در آن داشت. جعبه‌ فایل در ضمن نقش میز کار سیار را هم بازی می‌کند. می‌توانید مثل ناباکوف در سفر دور امریکا یا سوییس (شما روش ناباکوف را با ماشین دور کشور خودتان یا دور هر کشوری که می‌شود امتحان کنید) جعبه‌تان را همراه ببرید و شب‌ها روی صندلی پشت ماشین لم بدهید (ناگفته پیداست که باید ماشین را جای مناسبی پارک کرده‌باشید) و از سکوت و آرامش شبانه نهایت استفاده را ببرید و بنویسید و فایل کنید.


البته ناباکوف در جوانی چندان اهل سفر نبوده و ترجیح می‌داده در رختخواب بماند و آتش به آتش سیگار دود کند و بنویسد، اما از خامی که درآمده و عقل‌رس شده سیگار را کنار گذاشته و چسبیده به زندگی و عادت‌های سالم تا برای چهار خواهر و برادرش و بعدها پسرش دیمیتری هم الگوی خوبی باشد. در نهایت چندین و چند ماه به همین صورت می‌گذشته تا بالاخره جناب ناباکوف راضی شود متن را براساس چیدمان نهایی برگه‌ها به همسرش وِرا خانم دیکته کند تا در سه نسخه ماشین شود و تازه وقت بازخوانی و حذف‌واضافه و ویرایش کل متن برسد- در منبع‌های معتبر عکس‌هایی از فرآیند دیکته- ماشین‌ کردن ناباکوف و ورا خانم موجود است که می‌توانید جست‌وجو کنید و ببینید. راستی جالب اینکه ناباکوف از مداد پاک‌کن‌دار استفاده می‌کرده و وسواس او در کار چنان بوده که پاک‌کن زودتر از خود مداد تمام می‌شده و به‌گفته خودش کلمه‌ای در کارهایش پیدا نمی‌شود که دست‌کم یک بار پاک نشده ‌باشد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...