نامه‌ای به یک نویسنده جوان | آرمان ملی


تجربه در آدمی، گاه خود به‌تنهایی می‌تواند منبع دانشی بی‌نظیر باشد و لزوم انتقال آن به نسل بعدی نیز بر کسی پوشیده نیست. بر همین مبنا اصغر عبداللهی طرح اولیه‌ای را با عنوان «نامه به یک نویسنده‌ جوان»، به نوشتاری بدل کرده تا تجربیاتش را درباره‌ پلات، مضمون و تمِ یک روایت سینمایی در اختیار درام‌نویسان جوان قرار دهد. در چنین رویکردی که ممکن است شائبه‌ توصیه و اندرز و آموزش، نسل متأخر را پس بزند، او شیوه‌ گفت‌وگوی صمیمانه و البته صریح را برگزیده تا درباره‌ فوت‌وفن نوشتن فیلمنامه و حواشی آن، نکاتی کلیدی و کاربردی را مطرح کند. کتاب از ساحت زیستی، تجربه‌های زندگی، خواندن‌ها و چشم‌وگوش تیزکردن‌ها و درنهایت از لذت نوشتن حرف می‌زند تا پلی میان نسل قدیم و جدید باشد. عبداللهی زمانی را به یاد می‌آورد که ایده‌ چندانی برای نوشتن در دسترسش نبوده و راهنمای جامعی نیز برای رفع سردرگمی‌ها نداشته و با آزمون و خطا به تکامل در عرصه فیلمنامه‌نویسی رسیده است. حالا او در «قصه‌ها از کجا می‌آیند؟» راهی در برابر نسل بعد می‌گشاید تا در بیراهه‌ها سرگردان نماند.

قصه‌ها از کجا می‌آیند؟ اصغر عبداللهی

عبداللهی در این مجموعه، به شکل یک دیالوگ با مخاطب فرضی، فرآیند نوشتن فیلمنامه را شرح می‌دهد. مخاطبی که به زیروبم فیلمنامه‌نویسی کاملا واقف است و ضعف‌هایش را به‌درستی می‌یابد و پیشنهادهای راهگشا می‌دهد. او این مخاطبِ درون را به‌شدت جدی می‌گیرد و مدام با او در تعامل است. سلسله‌گفت‌وگوهای او با مشاور فیلمنامه‌نویسیِ درونش، استدلال‌هایی در رد یا قبول ایده‌های خام در اختیارش می‌گذارد. اینکه شخصیت چه پیشینه‌ای باید داشته باشد؟ لحن و فضا و نحوه‌ رفتار شخصیت‌ها چگونه باید باشد؟ صحنه واجد چه ویژگی‌هایی است؟ و قصه‌ای که همچون نخ تسبیح این دانه‌ها را به‌هم متصل می‌کند چه خصوصیاتی دارد؟ در میانه‌ همین گفت‌وشنودهاست که هر لحظه آیتی از راه می‌رسد و عبداللهی را به کشفی تازه درباره‌ فیلمنامه‌اش می‌رساند. درواقع او به‌نوعی کتاب را به شیوه‌ «داستان در داستان» پیش می‌برد؛ یکی داستانی است مبتنی بر مضمون فیلمنامه و دیگری شرح مصائب نوشتن همان فیلمنامه است.

در هر بخش از کتاب، نویسنده نمونه‌ای از آثار خود را نیز معرفی می‌کند و روایت پرفرازونشیب نوشتنِ طرح را شرح می‌دهد و به جنبه‌ای محوری از کار نوشتن فیلمنامه می‌پردازد؛ از ابتدایی‌ترین مراحل که شکل‌گرفتن ایده و ترسیم طرح اولیه است تا مراتب نهایی کار که نویسنده را به یک سناریو با جزییات کامل می‌رساند. عبداللهی تلاش می‌کند به دور از استعاره‌های دست‌وپاگیر با مخاطبش روبه‌رو شود، چراکه به‌زعم او چنین رویکردی قصه را پر از دانش‌پراکنیِ بیهوده می‌کند و فهم سرراست را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. ضمن اینکه هیچ تضمینی هم وجود ندارد که مخاطب استعاره و معنای آن را دقیق دریابد. در نظر او تعریف درستِ هر پدیده در پلات این است که حداقل در لایه‌ اولش صاف و شفاف و عاری از تأویل و برداشت متناقض باشد.

کلیشه نیز در صدر سلسله موضوع‌هایی است که عبداللهی از آن بیزار است و آن را آفتی می‌داند که همواره در کمین یک فیلمنامه‌نویس است. هرچند گاه از آن گریزی نیست و تنها باید تدابیری اتخاذ کرد تا از تیزی و برجستگی آن کاسته شده و به لایه‌های زیرین‌تر فیلمنامه رانده شود. عبداللهی وقایع روز اجتماعی و سیاسی را واجد توانمندیِ مقابله با کلیشه می‌بیند. اینکه نویسنده باید با نگاهی روزآمد، کلیشه‌ یک شکست عشقی را تبدیل به درامی درخور تأمل کند. عنصر اقلیم هم نقش مؤثری در کمرنگ‌ترکردن کلیشه دارد و فرهنگی که از دل آن برمی‌آید مکمل این نقش است.

به زعم عبداللهی، هر فیلمنامه‌نویسی در طول مسیر حرفه‌ای خود ناگزیر از مواجهه با ژانرهای مختلف است که یکی از وسوسه‌برانگیزترین آن‌ها ژانر جنایی و معمایی است. آنچه در نوشتن یک داستان معمایی در درجه‌ی اول اهمیت قرار دارد، گره‌افکنی و گره‌گشایی یا همان تعلیق است. متداول‌ترین و سرراست‌ترین گره، قتل است. اما نویسنده باید هم در جایگاه یک قاتل قرار بگیرد و از نگاه او به تمهیداتی برای پیشگیری از افشا شدن‌اش فکر کند و هم از ذهن یک کارآگاه به مسأله نگاه کند و سرنخ‌های کشف جنایت را بیابد. او در این رهگذر از اهلیت نویسنده سخن می‌گوید که از نظر او به معنای سواد و درک درست و ذوق کافی در ژانری است که می‌خواهد بنویسد.

اصغر عبداللهی در «قصه‌ها از کجا می‌آیند؟»، تلاش می‌کند به هیجانات آغازین یک نویسنده‌ پرشور و جوان سمت‌وسو بدهد و از هدررفتن انرژی او در حواشی پیشگیری کند.

[«قصه‌ها از کجا می‌آیند» به قلم اصغر عبداللهی، در 160 صفحه توسط نشر اطراف منتشر شده است.]

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

دختری نوجوان، زیبا و در آستانه‌ بلوغ است و به خاطر فقر خانواده‌اش در یک محله‌ بدنام زندگی می‌کند... خواهرش نیز یک زن بد نام است... با رسیدن به سن بلوغ باید کار خواهر بزرگترش را انجام دهد تا کمک خرج خانواده باشد... پسر یک راهب ریاکار بودایی است... عاشق میدوری می‌شود اما خجالت می‌کشد از اینکه عشقش را به میدوری اظهار کند؛ به‌رغم اینکه همانند سایر همبازیان خود به کار خواهر بزرگتر میدوری آگاه است ...
تمایل به مبادله و خرید و فروش انگیزه‌های غریزی در انسان‌ها نیست، بلکه صرفاً پدیده‌ای متاخر است که از اروپای قرن 16 آغاز می‌شود... بحران جنگ جهانی اول، رکود بزرگ و جنگ جهانی دوم نتیجه عدم تعادل بین آرمان بازار و رفاه اجتماعی و ناتوانی هرگونه ضدجنبش اجتماعی، نظیر سوسیالیزم و کمونیزم، برای کاهش تنش‌ها بود... تاریخ انگلیس، از جنبش حصارکشی در قرن شانزدهم تا لغو قانون حمایت از فقرا در 1834، تاریخ کالایی سازی جامعه و طبیعت است... نئولیبرال‌ها و فاشیست‌ها همچنان مشغول آرمانشهر بازارند! ...
سنت حشره‌شناسی در ایران به دانشکده‌های کشاورزی پیوند خورده و خب طبعا بیشتر پژوهشگران به مطالعه حشرات آفت می‌پردازند... جمله معروفی وجود دارد که می‌گوید: «ما فقط چیزهایی را حفاظت می‌کنیم که می‌شناسیم»... وقتی این ادراک در یک مدیر سازمانی ایجاد شود، بی‌شک برای اتخاذ تصمیمات مهمی مثل سم‌پاشی، درختکاری یا چرای دام، لختی درنگ می‌کند... دولت چین در سال‌های بعد، صدها هزار گنجشک از روسیه وارد کرد!... سازمان محیط زیست، مجوزهای نمونه‌برداری من در ایران را باطل کرد ...
چه باور کنید و چه نکنید، خروج از بحران‌های ملی نیز به همان نظم و انضباطی نیاز دارند که برای خروج از بحران‌های شخصی نیاز است... چه شما در بحران میانسالی یا در بحران شغلی گرفتار شده باشید و چه کشور شما با کودتا توسط نظامیان تصرف شده باشد؛ اصول برای یافتن راه‌حل خروج از بحران و حرکت روبه جلو یکسان است... ملت‌ها برای خروج از تمامی آن بحران‌ها مجبور بودند که ابتدا در مورد وضعیت کنونی‌شان صادق باشند، سپس مسئولیت‌ها را بپذیرند و در نهایت محدودیت‌های‌شان را کنار بزنند تا خود را نجات دهند ...
در ایران، شهروندان درجه یک و دو و سه داریم: شهرنشینان، روستانشینان و اقلیت‌ها؛ ما باید ملت بشویم... اگر روستاییان مشکل داشته باشند یا فقیر باشند؛ به شهر که می‌روند، همه مشکلات را با خود خواهند برد... رشدِ روستای من، رشدِ بخش ماست و رشدِ شهرستانِ ما رشد استان و کشور است... روستاییان رأی می‌دهند، اهمیت جدولی و آماری دارند اهمیت تولیدی ندارند! رأی هم که دادند بعدش با بسته‌های معیشتی کمکشان می‌کنیم ولی خودشان اگر بخواهند مولد باشند، کاری نمی‌شود کرد... اگر کسی در روستا بماند مفهوم باختن را متوجه ...