مسعود دلخواه، نویسنده و کارگردان تئاتر، از ترجمه نمایشنامه «هملت در ده دقیقه» نوشته تام استاپارت خبر داد. این اثر در کنار دو نمایشنامه دلخواه با عناوین «هملت در سی دقیقه» و «هملت در شصت دقیقه» منتشر می‌شود.

دلخواه به ایبنا، گفت: نمایشنامه «هملت در ده دقیقه» نوشته تام استاپارت همراه دو متن «هملت در سی دقیقه» و «هملت در شصت دقیقه» از نوشته‌های خودم در قالب یک مجموعه منتشر می‌شود. این مجموعه سه برداشت یا سه دراماتورژی از هملت شکسپیر و پر از ایده‌های اجرایی است.

وی با بیان اینکه کتاب جنبه آموزشی دراماتورژی دارد،‌ افزود: در این مجموعه آموزش داده می‌شود که چگونه با تکیه و تاکید بر محورهای اصلی یک نمایشنامه، شخصیت اصلی و موضوعات کلیدی یک نمایشنامه را کوتاه کرد.

دلخواه با بیان اینکه هملت نمایشنامه‌ای است که در آن مسایل فلسفی، روابط انسانی، روانشناسی و نکات سیاسی و اجتماعی مطرح شده، ‌اضافه کرد: زبان این اثر غنی و سرشار از تصویر شاعرانه است. این کتاب به ضمیمه مقدمه‌ای درباره دراماتورژی آثار شکسپیر منتشر می‌شود که جنبه آموزشی دارد.

دلخواه ادامه داد: ترجمه نمایشنامه «تابستان پراگ» نوشته ریچارد اورلاف نویسنده مدرن آمریکایی را به تازگی به پایان رساندم. این اثر در ملاقاتی که با او داشتم برای ترجمه به من پیشنهاد شد.

به گفته وی، این اثر روایت زندگی دو دوست از فعالان سیاسی جمهوری چک است. این دو طی جریاناتی دو مسیر متفاوت را طی می‌کنند ولی پس از سالها با هم روبرو می‌شوند.

دلخواه بابیان اینکه تقابل این دو دیدگاه موضوع حساس و ظریف این نمایشنامه است، افزود: طنز زیبا و مفهوم عمیقی در این اثر نهفته و موضوع آن بسیار واقع‌گرایانه و رئایستی است. شیوه نوشتن تابستان پراگ جدید و نوست و در پردازش با تخیل آمیخته شده است.

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...