نمایشنامه "نفوس مرده" به قلم میخائیل بولگاکف که بر اساس رمانی با همین نام از نیکولای گوگول نوشته شده است برای اولین بار در ایران با ترجمه آبتین گلکار منتشر می‌شود.

آبتین گلگار مترجم ادبیات روس در گفتگو با مهر درباره آثاری که در دست ترجمه دارد اینگونه گفت: نمایشنامه‌ای با نام "نفوس مرده" اثر
میخائیل بولگاکف را به سفارش نشر هرمس ترجمه کرده‌ام که مجوز گرفته و به زودی منتشر می‌شود.

وی ادامه داد: این نمایشنامه بر اساس رمانی با همین نام از
نیکولای واسیلیویچ گوگول نوشته شده است که به این دلیل که دو نویسنده معروف روسیه در آن دخیل بوده‌اند اثر شاخصی است.

این مترجم درباره اختلاف نسخه نمایشی "نفوس مرده" با رمان آن توضیح داد: اینکه یک نمایشنامه نسخه کوتاهتری از نسخه رمان آن باشد امری طبیعی است چراکه متن نمایشی برای اجرایی دو ساعته نوشته می‌شود و لازم است که مختصرتر باشد. درباره "نفوس مرده" هم بولگاکف با حذف برخی توصیف‌ها و جزئیات نمایشنامه را نوشته است ولی ماجراها و شخصیت‌ها حفظ شده است.

گلگار افزود: داستان درباره ملّاکی روس است که از دیگر ملاّک‌ها رعیت‌هایشان را که به تازگی مرده‌ و هنوز مرگشان ثبت نشده، می‌خرد تا از این راه بهره اقتصادی ببرد. این رمان پیش از این به فارسی برگردانده و منتشر شده است ولی نمایشنامه آن تاکنون در ایران منتشر نشده است.

مترجم "عروسی" اثری از گوگول درباره رمانی که از الکساندر هرتسن نویسنده و متفکر روس در قرن 19 ترجمه کرده است، بیان کرد: "مقصر کیست؟" اثری حجیم از الکساندر هرتسن است که قرار است نشر هرمس آن را منتشر کند ولی هنوز مجوز آن از سوی وزارت ارشاد صادر نشده است.

وی اضافه کرد: هرتسن نویسنده‌ای فیلسوف است که در آثارش به مسائل اجتماعی توجه ویژه دارد. نثر او منحصر به فرد است و این رمان با طنز جالبی روایت می‌شود. البته متن به دلیل ارجاعاتی که به آثار هنری به ویژه نمایش‌هایی که در قرن 19 در روسیه اجرا شده است، ترجمه دشواری داشت چراکه گاه برای یافتن ریشه‌های یک کلمه لازم بود جستجوهای زیادی انجام دهم.

گلکار داستان رمان "مقصر کیست؟" را اینگونه تشریح کرد: داستان دستمایه خانوادگی دارد و با ماجرای دو نفر از طبقه پایین اجتماع که نزد خانواده‌ای اشرافی زندگی می‌کنند آغاز شده و در ادامه انحطاط اخلاقی طبقه اشراف روس در آن دوران را به تصویر می‌کشد.

مترجم "قصه‌هایی برای بزرگسالان" نوشته ولادیمیرنیکالایویچ واینوویچ در پایان با اشاره به اینکه این رمان را می‌توان تنها اثر بلند شاخص از ادبیات قرن 19 روسیه دانست که تاکنون به فارسی ترجمه نشده است، گفت: همچنین یک داستان بلند از ولادیمیر واینوویچ نیز برای نشر هرمس ترجمه‌ کرده‌ام که اثری طنز با دستمایه سیاسی از این نویسنده معاصر روس است. در این کتاب ماجرایی واقعی که نویسنده با آن روبه رو شده روایت می‌شود و درباره خرید آپارتمانی است که یک نفر از حزب کمونیست می‌خواهد با سوءاستفاده از نفوذش آن را بخرد.

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...